انجمن های تخصصی  فلش خور
رمان عاشقانه و طنز چیترا (به قلم خودم) حتما بخونید - نسخه‌ی قابل چاپ

+- انجمن های تخصصی فلش خور (http://www.flashkhor.com/forum)
+-- انجمن: علم، فرهنگ، هنر (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=40)
+--- انجمن: ادبیات (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=39)
+---- انجمن: داستان و رمان (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=67)
+---- موضوع: رمان عاشقانه و طنز چیترا (به قلم خودم) حتما بخونید (/showthread.php?tid=50826)

صفحه‌ها: 1 2 3 4 5 6 7


RE: رمان عاشقانه و طنز چیترا (به قلم خودم) حتما بخونید - Ava-girl - 11-09-2013

سلام بچه ها بعد یه هفته با یه قسمت دیگه از رمان برگشتم اگه کوتاهه ببخشید چون داره این قسمت ویرایش میکنم.باید یه نکته اضافه کنم فصل هشتم تو این قسمت تمومم نمیشه منتظر قسمت بعدیش باشید





فصل هشتم

چندهفته از اون ماجرا می گذشت نه مهران سراغی ازمن گرفته بود نه من از اون از اون مزاحم لعنتی هم خبری نشده بود سر منم به کارخودم گرم بود کارم شده بود روزمرگی برو دانشگاه برگرد ناهار بخور بخواب بعدش موسیقی غمناک گوش کن برو سراغ نت یکم وقتتو تلف کن همش کارهای بیهوده کم حرف شده بودم بداخلاق شده بودم روزی نبود که به یکی نپرم اما باز مرام خانوادم چیزی بهم نمگفتن با اینکه نمیدونستن برای چی به این حال و روز افتادم البته چندبار آژند اومده بود پیشم تا ازم حرف بکشه و بره تحویل سامان و مامان و بابا بده که منم وا ندادم چون من وقتی دهنم بخواد چفت وبست داشته باشه هیچ گونه نمیشه بازش کرد مگه اینکه خودم بخوام

نمیدونم خبر نگرفتن مهران دلیلیش چی بود اصلا نمیدونم چرا عاشق بودن ما اینطوری شد تو رمان ها خونده بودم هرکس که عاشق میشد حداقل با رفتارش یه جوری نشون میداد ولی ما اصلا هیچ عکس العملی نسبت به هم نداشتیم و نمیدونم چجوری اصلا وابسته اش شدم...........

ای خدااا رفتم سراغ گوشیم موزیک مورد علاقه ام رو play کردم



منو از من نرجونم

از این دنیا نترسونم تمام دلخوشی هامو به آغوش تو مدیونم

اگه دل سوخته ای عاشق مثل برگی نسوزونم منو دریاب که دلتنگم

مدارا کن که ویرونم

نیاد روزی که کم باشم از این دزهای رو دیوار

به این زودی نگو دیره منو دست خدا نسپار یه جایی توی قلبت هست که روزی خونه ی من بود

به این زودی نگو دیره به این زودی نگو بدرود.......


یکدفعه نمیدونم چم شد موزیکو قطع کردم و گوشیمو پرت کردم خرد به دیوار و هزار تکه شد عین یه پازل اصلا این شعر چه ربطی به حال روز من نداشت مگه مهران چه قد بامن موند مهران منو بازی داد.دیوونه اینو بفهم مهران منو بازی داده من نباید خودمو ببازم....... اصلا برای چی از شرکت زدم بیرون

زدم بیرون که نقطه ضعف دست آقا بدم بهش بفهمونم که رو دست بدی ازش خوردم؟

نه چیترا نباید به این سادگیا بشکنه چیترا مقاومه.

مهران همونطوری که تو منو شکستی منم میشکنمت....
کاری مکینم واقعا عاشقم بشی کاری میکنم درد عشقو بکشی مهران.......


RE: رمان عاشقانه و طنز چیترا (به قلم خودم) حتما بخونید - Parmida 18 - 11-09-2013

mn vaghean sharmande!!!ho3ele nadaram enghadro bekhunam!!vali sepas dadam,bazam khaste nabawshi,merccccBlushBlush


RE: رمان عاشقانه و طنز چیترا (به قلم خودم) حتما بخونید - ツñ姆ÄrÄñツ - 11-09-2013

عالی بود ممنون


RE: رمان عاشقانه و طنز چیترا (به قلم خودم) حتما بخونید - Ava-girl - 11-09-2013

چقد اسپم پاک کردی روشا!راستی روشاخودت تا حالا خوندی رمان رو؟

(11-09-2013، 17:37)Parmida 18 نوشته است: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
 
mn vaghean sharmande!!!ho3ele nadaram enghadro bekhunam!!vali sepas dadam,bazam khaste nabawshi,merccccBlushBlush


موردی نیست هرکسی نظری داره پارمیدا منم ناراحت نمیشمAngel


RE: رمان عاشقانه و طنز چیترا (به قلم خودم) حتما بخونید - درسا11 - 11-09-2013

mersiBlushBlushBlush


RE: رمان عاشقانه و طنز چیترا (به قلم خودم) حتما بخونید - beauty - 12-09-2013

HeartHeartHeartممنون گلم دوست عزیزم اگه تونستی زود به زود بزار که به مدرسه ها نخوره کلا چند قسمت هست؟HeartHeartHeart


RE: رمان عاشقانه و طنز چیترا (به قلم خودم) حتما بخونید - manoella - 12-09-2013

HeartHeartممنونمHeartHeart


RE: رمان عاشقانه و طنز چیترا (به قلم خودم) حتما بخونید - Ava-girl - 12-09-2013

سلام قسمت بعدی فصل هشت  ویرایش شد به زودی گذاشته میشه


RE: رمان عاشقانه و طنز چیترا (به قلم خودم) حتما بخونید - zahra! - 12-09-2013

اجی زودزودبذادیگه که به مدرسه هانرسه راستیخیلی عالی بودHeartHeart


RE: رمان عاشقانه و طنز چیترا (به قلم خودم) حتما بخونید - Ava-girl - 12-09-2013

 سلام اینم ادامه فصل هشتم امیدوارم خوشتون بیادHeartHeartHeartHeartSmileSmileSmileSmileSmile


 

تصمیم گرفتم از شنبه هفته بعد برمدوباره سرکار ولی باید قبلش زنگ میزدم به اپامه تا به زانایر بگه و باهاش همهاهنگ خداروشکر اپامه هم هفته بعد میرفت سر خونه زندگیش

 

گوشیمو برداشتم و با اپامه تماسگرفتم

 

آپامه-سلام چیترا جونم

 

من-وای سلام آپامه گوشم کر شد چراداد میزنی

 

آپامه- خب اخه دختر خوب میدونی چندوقت بودازت خبری نبود یا اس ام اس همو جواب نمیدادی یا تلفن هارو جوابم میدادی که ادم با خودش مگیفت جواب نمیدادی بهتتر بود ولی الان خودت زنگ زدی باهام صحبت کنی چه خبر عزیزم؟ جن ها تو رو گرفته بودند این چند مدت با ما سر سنگین شده بودی؟

 

من- نه عزیزم زیاد حال و روزم خوشنبود ولی الان دارم کم کم بهتر میشم شما هم نگران نباش مخواستم ببینم یه لطفی میتونی برام بکنی ؟

 

 

آپامه-پس بگو به من احتیاج پیداکردی که اومدی سراغم وگرنه هنوزم ما رو بی خبر میذاشتی حالا بنال ببینم چی میگ دختره ی اویزون؟

 

من-آپامه من آویزونم؟

 

آپامه- پ ن پ من اویزونم

 

من-آپامه!!!!!!!!

 

آپامه-خیلی خب بابا حرفتو بزنببخشید شوخی کردم چکارم داری

 

من-میخواستم با زانیار هماهنگ کنیدوباره برگردم شرکت اگه میتونی البته

 

آپامه-باشه مسئله ای نیست برا منحتما با زانیار صحبت میکنم ولی اصلا چی شد که استعفا دادی که الان دوباره برگردی ؟

 

من-منو میشناسی که اپامه به قولخودت جن ها منو گرفته بودن خب دیگه بیشتر از مزاحمت نمیشم خداحافظ سلام برسون

 

آپامه-باشه خداحافظ

 

گوشی رو که قطع کردم  یه نفس عمیق کشیدم آپامه میخواست با روش خودشهمیشه از من حرف بکشه ولی من چیزی نگفتم !!

 

بالاخره شنبه فرا رسید روز قبلشآپامه فقط به دادن یک اس ام اس اکتفا کرد و گفت که میتونه از شنبه بگردی سرکارت منم با همون اس ام اس ازش تشکر کردم

 

صبح طبق معمول بلند شدم فقط یهلیوان شیر خوردم بهترین لباس هایی که داشتم رو پوشیدم ماشین رو برداشتم به طرف شرکت حرکت کردم بعد رسیدن به شرکت ماشین رو میخواستم ببرم توی پارکینگ شرکت نگهبان منو فرستاد تو پارکینگ ماشینمو همون جا پارک کردم پیدا شدم ولی وقیت برگشتم وقتی دیمش جا خوردم...................

 

خودش بود مهران چقد لاغر شده بودچهره اش هم اون جذابیت قبلیش رو نداشت نمیدونم چش شده بود تو دلم گفتم اگه واقعا عاشقم بود فکر دخترونه میکردم که حتما به خاطر من بوده ولی زهی خیال باطل اون فقط منو بازی داد همون طور که من نگاهم روی اون ثابت کرده بودم اونم همین کار ر و کرده بود بالاخره به خودم اومدم سلام خشک و خالی دادم و به طرف آسانسور رفتم اونم اومد داخل آسانسور شدیم و من مثل گذشته شماره 20 رو فشار دادم و اسانسور شروع کرد به حرکت کردن مهران که تا الان سرش پایین بود سرش رو آورد بالا و به من نگاه کرد و بعد گفت داغون شدم چیترا چرا نذاشتی برات توضیح بدم؟

 

من-چه وضیحی این که بیای به من بگیچیترا خانوم شرمنده تمام این مدتی که به شما ابراز علاقه مکیردم همش یه بازی بچگانه بوده نه بیشتر

 

مهران-نه اینطور نیست چیترا منبالاخره حرفامو بهت میزنم مطمئن باش.......

من-باشه امروز بعد از ناهار بیااتاقم فقط 10 دقیقه ئوقت داری حرفاتو بزنی حالا هم نمیخوام حرفی بشنوم گرچه بدون گفتن یا نگفتن حرفات برام فرقی نداره اینو بدون من دیگه خام تو نمیشم.....................