RE: یک داستان ترسناک +18 - یاس خوزستانی - 18-01-2019
(28-07-2013، 14:45)"سارا نوشته است: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
سلام.
واااای ...چقدر نظر دادن بهت میاد.
نگاش کن تورو خدا مگه نگفتم+18 پس تو ی جقله این جا چی کار میکنی؟؟؟
لا الا هالله
خب دیگه بریم سراغ داستانمون
اسمش هست {{{مردی با دستان خونین}}}
ساعت از نیمه شب گذشته بود.مجبور شده بودم ماشین نیمه خرابم رو وسط جاده ی یخ زده رها کنم و خود نیز به دنبال سر پناهی برای گذراندن شب به راه افتادم.میدویم و میدویدم در حین راه بارها پایم به ریشه های درختان که از زمین بیرون زده بودند گیر میکرد و من را با صورت به زمین پرت میکرد.این بار وقتی از زمین بلند شدم خانه ای که به نظر متروکه می امد را جلوی روی خود دیدم . دریغ از لحظه ای تامل به سمت ان قدم برداشتم وقتی به در رسیدم دستان منجمد شده ام را به در نزدیک کردم و ان را فشردم در با صدای{غژژژژژژژ}باز شد با تردید داخل شدم وصدای بسته شدن در را از پشت سرم شنیدم رفتم و کنار شومینه روی صندلی چوبی نشستم چشمانم تازه گرم خواب شده بود که سنگینی
نگاهی را روی خودم حس کردم وقتی چشمانم رو باز کردم با مردی سیاه پوش با جسه ای درشت چشمانی سرخ و...و و دستان خونین روبه رو شدم داشت به من نزدیک میشد که به سمت پله ها فرار کردم ورفتم بالا در همه ی اتاق ها قفل بود جز یکی در همان اتاق را باز کردم و به انجا پناه اوردم نفسم به سختی بالا می امد در همین حین تلفن اتاق به صدا در امد تلفن را برداشتم:الو... صدایی کلفت و مردانه ای فریاد زد:من مردی هستم با دستان خونین دارم با سرعت به طبقه ی بالا میایم بی اختیار تلفن را کوبیدم سر جایش دندان هایم بهم میخور و میلرزید صدای نفس نفس زدنم در صدای تلفن گم شد تلفن را برداشتم : کیه ؟؟؟ .... من مردی هستم با دستان خونین در طبقه ی اول تنم لرزید بین من و ان تنها دو طبقه فاصله بود... تلفن برای بار سوم به صدا در امد ان را برداشتم:ببب..بله... من مردی هستم با دستان خونین در طبقه ی سوم دارم با سرعت به سمت تو می ایم خواستم بلند شوم و فرار کنم که کسی با تبر در را شکست و داخل شد خودش بود {مردی با دستان خونین} تبرش را بالا برد و..... و در سرم فرو برد...
از جایم بلند شدم و به جنازه ام که خون از سرش فواره میزد چشم دوختم صدایی از بیرون توجهم را جلب کرد از پنجره مردی را دیدم که دوان دوان به سمت خانه می امد خواستم بروم پایین و نگذارم که داخل شود ناگهان دستی رو ی شانه ام خورد و باصدای ارام گفت:او هم به زودی یکی از ما خواهد شد....
خب تموم شد هرکی نظر نذاره الهی کچل شه الهی سوسک بره تو شلوارش اصلا الهی بترشه
به خدا دستم شکست تا این همه رو تایپ کنم
مثبت هجده نبود که
مثبت هجده نبود که
RE: یک داستان ترسناک +18 - Avengers13 - 19-01-2019
خعلی خوب نوشتی ولی ترسناک نبود من که 11 سالمه نترسیدم اگه میخای داستان ترسناک بنویسی بهتر یه عالمه فیلم ترسناک نیگا کنی بهت توطیه آمیز ، حلقه رو پیشنهاد میکنم یه خورده هم رو جزییات بیشتر کار کن
شاد و پیروز باشی 
آها راسی حق با بقیس +18 نبود باور کن من و دختر خالم که 8 سالشه با هم تنا انابل1و2 حلقه و توطعه آمیز1و2و3رو دیدیم واقعا خودت ازین داستانه ترسیدی؟
RE: یک داستان ترسناک +18 - Rahaw= - 24-02-2019
(28-07-2013، 14:45)"سارا نوشته است: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
سلام.
واااای ...چقدر نظر دادن بهت میاد.
نگاش کن تورو خدا مگه نگفتم+18 پس تو ی جقله این جا چی کار میکنی؟؟؟
لا الا هالله
خب دیگه بریم سراغ داستانمون
اسمش هست {{{مردی با دستان خونین}}}
ساعت از نیمه شب گذشته بود.مجبور شده بودم ماشین نیمه خرابم رو وسط جاده ی یخ زده رها کنم و خود نیز به دنبال سر پناهی برای گذراندن شب به راه افتادم.میدویم و میدویدم در حین راه بارها پایم به ریشه های درختان که از زمین بیرون زده بودند گیر میکرد و من را با صورت به زمین پرت میکرد.این بار وقتی از زمین بلند شدم خانه ای که به نظر متروکه می امد را جلوی روی خود دیدم . دریغ از لحظه ای تامل به سمت ان قدم برداشتم وقتی به در رسیدم دستان منجمد شده ام را به در نزدیک کردم و ان را فشردم در با صدای{غژژژژژژژ}باز شد با تردید داخل شدم وصدای بسته شدن در را از پشت سرم شنیدم رفتم و کنار شومینه روی صندلی چوبی نشستم چشمانم تازه گرم خواب شده بود که سنگینی
نگاهی را روی خودم حس کردم وقتی چشمانم رو باز کردم با مردی سیاه پوش با جسه ای درشت چشمانی سرخ و...و و دستان خونین روبه رو شدم داشت به من نزدیک میشد که به سمت پله ها فرار کردم ورفتم بالا در همه ی اتاق ها قفل بود جز یکی در همان اتاق را باز کردم و به انجا پناه اوردم نفسم به سختی بالا می امد در همین حین تلفن اتاق به صدا در امد تلفن را برداشتم:الو... صدایی کلفت و مردانه ای فریاد زد:من مردی هستم با دستان خونین دارم با سرعت به طبقه ی بالا میایم بی اختیار تلفن را کوبیدم سر جایش دندان هایم بهم میخور و میلرزید صدای نفس نفس زدنم در صدای تلفن گم شد تلفن را برداشتم : کیه ؟؟؟ .... من مردی هستم با دستان خونین در طبقه ی اول تنم لرزید بین من و ان تنها دو طبقه فاصله بود... تلفن برای بار سوم به صدا در امد ان را برداشتم:ببب..بله... من مردی هستم با دستان خونین در طبقه ی سوم دارم با سرعت به سمت تو می ایم خواستم بلند شوم و فرار کنم که کسی با تبر در را شکست و داخل شد خودش بود {مردی با دستان خونین} تبرش را بالا برد و..... و در سرم فرو برد...
از جایم بلند شدم و به جنازه ام که خون از سرش فواره میزد چشم دوختم صدایی از بیرون توجهم را جلب کرد از پنجره مردی را دیدم که دوان دوان به سمت خانه می امد خواستم بروم پایین و نگذارم که داخل شود ناگهان دستی رو ی شانه ام خورد و باصدای ارام گفت:او هم به زودی یکی از ما خواهد شد....
خب تموم شد هرکی نظر نذاره الهی کچل شه الهی سوسک بره تو شلوارش اصلا الهی بترشه
به خدا دستم شکست تا این همه رو تایپ کنم
RE: یک داستان ترسناک +18 - عشق فقط ... - 24-02-2019
خوبه آدم ی ذره صبورباشه
RE: یک داستان ترسناک +18 - رها جوووون.لپتاپ - 05-07-2019
اصلا ترسناک نبود
پایین 18 هم هستم 17 سالمه
زیاد خوب نبود
RE: یک داستان ترسناک +18 - RaadA - 04-09-2019
خوب بود ممنون که نوشتی ولی به نظر من ترسناک نبودولی بازم ممنون
خوب بود ممنون که گذاشتی ولی اصلا ترسناک نبود
RE: یک داستان ترسناک +18 - مهرشیدی - 25-05-2020
(28-07-2013، 14:45)سارا نوشته است: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
سلام.
واااای ...چقدر نظر دادن بهت میاد.
نگاش کن تورو خدا مگه نگفتم+18 پس تو ی جقله این جا چی کار میکنی؟؟؟
لا الا هالله
خب دیگه بریم سراغ داستانمون
اسمش هست {{{مردی با دستان خونین}}}
ساعت از نیمه شب گذشته بود.مجبور شده بودم ماشین نیمه خرابم رو وسط جاده ی یخ زده رها کنم و خود نیز به دنبال سر پناهی برای گذراندن شب به راه افتادم.میدویم و میدویدم در حین راه بارها پایم به ریشه های درختان که از زمین بیرون زده بودند گیر میکرد و من را با صورت به زمین پرت میکرد.این بار وقتی از زمین بلند شدم خانه ای که به نظر متروکه می امد را جلوی روی خود دیدم . دریغ از لحظه ای تامل به سمت ان قدم برداشتم وقتی به در رسیدم دستان منجمد شده ام را به در نزدیک کردم و ان را فشردم در با صدای{غژژژژژژژ}باز شد با تردید داخل شدم وصدای بسته شدن در را از پشت سرم شنیدم رفتم و کنار شومینه روی صندلی چوبی نشستم چشمانم تازه گرم خواب شده بود که سنگینی
نگاهی را روی خودم حس کردم وقتی چشمانم رو باز کردم با مردی سیاه پوش با جسه ای درشت چشمانی سرخ و...و و دستان خونین روبه رو شدم داشت به من نزدیک میشد که به سمت پله ها فرار کردم ورفتم بالا در همه ی اتاق ها قفل بود جز یکی در همان اتاق را باز کردم و به انجا پناه اوردم نفسم به سختی بالا می امد در همین حین تلفن اتاق به صدا در امد تلفن را برداشتم:الو... صدایی کلفت و مردانه ای فریاد زد:من مردی هستم با دستان خونین دارم با سرعت به طبقه ی بالا میایم بی اختیار تلفن را کوبیدم سر جایش دندان هایم بهم میخور و میلرزید صدای نفس نفس زدنم در صدای تلفن گم شد تلفن را برداشتم : کیه ؟؟؟ .... من مردی هستم با دستان خونین در طبقه ی اول تنم لرزید بین من و ان تنها دو طبقه فاصله بود... تلفن برای بار سوم به صدا در امد ان را برداشتم:ببب..بله... من مردی هستم با دستان خونین در طبقه ی سوم دارم با سرعت به سمت تو می ایم خواستم بلند شوم و فرار کنم که کسی با تبر در را شکست و داخل شد خودش بود {مردی با دستان خونین} تبرش را بالا برد و..... و در سرم فرو برد...
از جایم بلند شدم و به جنازه ام که خون از سرش فواره میزد چشم دوختم صدایی از بیرون توجهم را جلب کرد از پنجره مردی را دیدم که دوان دوان به سمت خانه می امد خواستم بروم پایین و نگذارم که داخل شود ناگهان دستی رو ی شانه ام خورد و باصدای ارام گفت:او هم به زودی یکی از ما خواهد شد....
خب تموم شد هرکی نظر نذاره الهی کچل شه الهی سوسک بره تو شلوارش اصلا الهی بترشه
به خدا دستم شکست تا این همه رو تایپ کنم
سلام خوب بود و یک خورده ترسناک
RE: یک داستان ترسناک +18 - _sehun_ - 02-06-2020
(19-01-2019، 18:41)Avengers13 نوشته است: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
خعلی خوب نوشتی ولی ترسناک نبود من که 11 سالمه نترسیدم اگه میخای داستان ترسناک بنویسی بهتر یه عالمه فیلم ترسناک نیگا کنی بهت توطیه آمیز ، حلقه رو پیشنهاد میکنم یه خورده هم رو جزییات بیشتر کار کن
شاد و پیروز باشی 
آها راسی حق با بقیس +18 نبود باور کن من و دختر خالم که 8 سالشه با هم تنا انابل1و2 حلقه و توطعه آمیز1و2و3رو دیدیم واقعا خودت ازین داستانه ترسیدی؟
منم 11 سالمه
این فیلمایی هم که تو میگی اصلا ترسناک نیستن آنابلم ترسناک نیس که
RE: یک داستان ترسناک +18 - Elyas Hossainy - 09-11-2020
خوب بود و ترسناک
فقط ای کاش یکم طولانی تر بود
RE: یک داستان ترسناک +18 - MLYKACOTTON - 11-01-2021
قشنگ بود ولی کاش طولانی تر بود
|