انجمن های تخصصی  فلش خور
باز هم احساس کرده اي که شايد من هستم - نسخه‌ی قابل چاپ

+- انجمن های تخصصی فلش خور (http://www.flashkhor.com/forum)
+-- انجمن: علم، فرهنگ، هنر (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=40)
+--- انجمن: ادبیات (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=39)
+---- انجمن: عاشقانه ها (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=58)
+---- موضوع: باز هم احساس کرده اي که شايد من هستم (/showthread.php?tid=9597)

صفحه‌ها: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12


RE: باز هم احساس کرده اي که شايد من هستم - Armina - 03-01-2013

بـرایـ رسیدنـ بهـ تـو..

بالـ گـشودمـ..

پَـرواز کـردمـ..

امـا "سـ ـقـ ـوطـ ـ"..

تـاوانـ بـا تـو..

پَـریدنـ بـود..


RE: باز هم احساس کرده اي که شايد من هستم - serpico - 05-01-2013

دیروز را ورق میزنم و خاطرات گذشته را مرور می‌کنم ...

در روزهای بی تو بودن

صدای خش خش برگها را از لابلای صفحات پاییزی می‌شنوم و

التماس شاخه‌ها را که در حسرت دستهای سبز تو مانده اند ...

کم کم به این باور می‌رسم

که سرنوشت ، نثر ساده ایست از حسرت و اشک

که حرفی برای گفتن ندارد ...

به صفحات بهاری با تو بودن می‌رسم ...

بنفشه‌ هایی که از بالای واژه ‌ها سر می ‌زنند

و چشمان تو را بهانه کرده اند ................


RE: باز هم احساس کرده اي که شايد من هستم - Armina - 05-01-2013

هر روز


این عشق یکطرفه را طی میکنم



یکبار هم تو گامی بدین سو بردار


نترس


جریمه اش با من...


RE: باز هم احساس کرده اي که شايد من هستم - pink devil - 05-01-2013

آرزوے مـטּ ایـטּ استــ زیر سقفــ ایـטּ دُنیا

مـטּ براے تــــو باشمـ تـــو براے مـטּ تنها



RE: باز هم احساس کرده اي که شايد من هستم - ÐeaÐ GiЯl - 06-01-2013

خــودت را که ِ بــزنے بـــه آن راهـــ

یــــآدتـــ مے رود

کـهِ روزے کــسے بـــود ...

کـه ِ خــنـــده هــآیــتـــ را دوســتــــ داشــتـــ !

کــهِ دوســتــــ نـــداشــت ...

چـــشـــمـــآنـــتـــ نـــمــنـــاکــــ شـــــود

کـــافے اســـت

خــودتــــ را بـــه آن راه بــزنـــے ...

تـــــآ هــمـــه ے ایــن ها را فـــرامـــوش کـــنــے !


RE: باز هم احساس کرده اي که شايد من هستم - Armina - 06-01-2013

یک نفر در همین نزدیکی ها . . .

چیزی . .

به وسعت یک زندگی برایت جا گذاشته است . . .

خیالت راحت باشد

آرام چشمهایت را ببند . .

یک نفر برای همه نگرانی هایت بیدار است

یک نفر که از همه زیبایی های دنیا

تنها تو را " باور" دارد .


RE: باز هم احساس کرده اي که شايد من هستم - pink devil - 06-01-2013

پیرمرد عاشق
پیرمردی صبح زود از خانه اش بیرون آمد
پیاده رو در دست تعمیر بود
به همین خاطر در خیابان شروع به راه رفتن کرد
که ناگهان یک ماشین به او زد.مرد به زمین افتاد
مردم دورش جمع شدند و او را به بیمارستان رساندند
پس از پانسمان زخم ها، پرستاران به او گفتند
که آماده عکسبرداری از استخوان بشود
پیرمرد در فکر فرو رفت.سپس بلند شد
و لنگ لنگان به سمت در رفت و در همان حال گفت:
که عجله دارد و نیازی به عکسبرداری نیست
پرستاران سعی در قانع کردن او داشتند ولی موفق نشدند
برای همین از او دلیل عجله اش را پرسیدند
پیر مرد گفت:زنم در خانه سالمندان است
من هر صبح به آنجا میروم و صبحانه را با او میخورم
نمیخواهم دیر شود!پرستاری به او گفت:
شما نگران نباشید ما به او خبر میدهیم
که امروز دیرتر میرسید.پیرمرد جواب داد:متاسفم
او بیماری فراموشی دارد و متوجه چیزی نخواهد شد
و حتی مرا هم نمیشناسد.پرستارها با تعجب پرسیدند:
پس چرا هر روز صبح برای صرف صبحانه پیش او میروید
در حالی که شما را نمیشناسد؟
پیر مرد با صدای غمگین و آرام گفت:
اما من که او را ميشناسم


RE: باز هم احساس کرده اي که شايد من هستم - Armina - 06-01-2013

بــــرف میـبـاره.....
مـــنو تـنـهــایـیـم قـــدم میـزنـیـم...
فـقـط یـه رد پـــــا بجــا مـیـمـونــه..
گــلـــولــه ی تـــوی دســتم آب مــیـــشـــه..
نـیـسـتی کـه سـمـتـت پـــرتـِش کــنـم..


RE: باز هم احساس کرده اي که شايد من هستم - Apathetic - 22-01-2013

مهم نیست که از بیرون چطور به نظر میام !


کسایی که درونم رو می بینند برام کافیند ...


واسه اونایی که از روی ظاهرم قضاوت میکنند حرفی ندارم !


همون بیرون بمونند واسشون کافیه


RE: باز هم احساس کرده اي که شايد من هستم - Armina - 23-01-2013

سکوتـــــــــــــ …
و دیگر هیچ نمی گویم …!
که این بزرگترین اعتراض دل من است
به تو …
سکوت را دوستـــــــــ دارم
به خاطر ابهت بی پایانشـــــــ …..