![]() |
♥...:: بغــــــــــض قلــــــــــــم ::...♥ - نسخهی قابل چاپ +- انجمن های تخصصی فلش خور (http://www.flashkhor.com/forum) +-- انجمن: علم، فرهنگ، هنر (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=40) +--- انجمن: ادبیات (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=39) +---- انجمن: عاشقانه ها (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=58) +---- موضوع: ♥...:: بغــــــــــض قلــــــــــــم ::...♥ (/showthread.php?tid=11112) صفحهها:
1
2
3
4
5
6
7
8
9
10
11
12
13
14
15
16
17
18
19
20
21
22
23
24
25
26
27
28
29
30
31
32
33
34
35
36
37
38
39
40
41
42
43
44
45
46
47
48
49
50
51
52
53
54
55
56
57
58
59
60
61
62
63
64
65
66
67
68
69
70
71
72
73
74
75
76
77
78
79
80
81
82
83
84
85
86
87
88
89
90
91
92
93
94
95
96
97
98
99
100
101
102
103
104
105
106
107
108
109
110
111
112
113
114
115
116
117
118
119
120
121
122
123
124
125
126
127
128
129
130
131
132
133
134
135
136
137
138
139
140
141
142
143
144
145
146
147
148
149
150
151
152
153
154
155
156
157
158
159
160
161
162
163
164
165
166
167
168
169
170
171
172
173
174
175
176
177
178
179
180
181
182
183
184
185
186
187
188
189
190
191
192
193
194
195
196
197
198
199
200
201
202
203
204
205
206
207
208
209
210
211
212
213
214
215
216
217
218
219
220
221
222
223
224
225
226
227
228
229
230
231
232
233
234
235
236
237
238
239
240
241
242
243
244
245
246
247
248
249
250
251
252
253
254
255
256
257
258
259
260
261
262
263
264
265
266
267
268
269
270
271
272
273
274
275
276
277
278
279
280
281
282
283
284
285
286
287
288
289
290
291
292
293
294
295
296
297
298
299
300
301
302
303
304
305
306
307
308
309
310
311
312
313
314
315
316
317
318
319
320
321
322
323
324
325
326
327
328
329
330
331
332
333
334
335
336
337
338
339
340
341
342
343
344
345
346
347
348
349
350
351
352
353
354
355
356
357
358
359
360
361
362
363
364
365
366
367
368
369
370
371
372
373
374
375
376
377
378
379
380
381
382
383
384
385
386
387
388
389
390
391
392
393
394
395
396
397
398
399
400
401
402
403
404
405
406
407
408
409
410
411
412
413
414
415
416
417
418
419
420
421
422
423
424
425
426
427
428
429
430
431
432
433
434
435
436
437
438
439
440
441
442
443
444
445
446
447
448
449
450
451
452
453
454
455
456
|
RE: ♥...:: بغــــــــــض قلــــــــــــم ::...♥ - ~SoLTaN~ - 06-07-2012 خواستــــــــن ؛
همیشــه توانستـــــن نیســــــت ! گاهـــی فقـــــط ؛ داغ بزرگــــــی اســت ؛ کـه تـا ابـــــد بر دلــت می مانـــــد ..........! RE: ♥...:: بغــــــــــض قلــــــــــــم ::...♥ - melodi+ - 06-07-2012 اونی که مدعی بود عاشقته, توروتو فاصله ها تنها گذاشت
بی خبررفت, بی خبررفتو توی این بیراهه ها, رده پاشم واسه چشمات جا نذاشت RE: ♥...:: بغــــــــــض قلــــــــــــم ::...♥ - Deltang - 06-07-2012 بغض قلم من ... بغضی است دیرینه قلم بغض می کند .. من واژه تحویل می گیرم من می نویسم ... کاغذ بی جان دفترم آرام می گیرد من ... قلم ... واژه ... درماندگی حال این روزهایم باید بهتر باشد مگر نه اینکه بهار آمده است؟! بهار ... تازگی ... روزگار غریبی است ... بهار هم با ما ناسازگار شده آسمان هم بغض کرده خوش به حال آسمان .. وقتی دلگیر است چشمان ابریش باران می شود دردش را همه حس می کنند همه همدرد باران می شوند اما حال چشمان من .. ابری هم که باشد بارانش را فقط من می بینم و آینه بیچاره آینه اتاقم ... بر بخت سیاهش باید گریست بگذریـــــــــــــــــــــم برای درد کشیدن ... برای گفتن از دردواره ها همیشه فرصت هست مگر نه؟ بخند چشمان آینه بی قرارند بخند بغض آینه هم ترکید بخند RE: ♥...:: بغــــــــــض قلــــــــــــم ::...♥ - melodi+ - 06-07-2012 زندگی به من اموخته که چگونه گر یه کنم
اما گر یه به من نیاموخت چگونه زندگی کنم تو نیز به من اموختی که چگونه دوستت بدارم اما به من نیاموختی چگونه فراموشت کنم RE: ♥...:: بغــــــــــض قلــــــــــــم ::...♥ - Deltang - 06-07-2012 گاهی چقدر راحت خواسته های کوچکت رنگ حقیقت می گیرد خواسته های ناگهانی ... رها ... به دور از فکر و گاهی چقدر آرزوهای بزرگ و کوچک دور از دسترس اند! آرزوهای کال ... آرزوهای نرسیده دست هایم کی قرار است این سیب های دور از دسترس را بچینند؟ برای رسیدن روی نوک انگشتانم می ایستم آنقدر دستم را دراز می کنم اما .... مگر تو هوایم را نداری؟ داری؟ نگو نه! پس چرا قدم به آرزوهایم نمی رسد! آرزوهای کال من وقت رسیدنتان چه وقت است؟ قلم آنقدر دلتنگی کرد که دلم به حالش سوخت کاغذی برداشتم اما چیزی برای نوشتن نداشتم تمام حسم را به دنبال واژه گشتم واژه ها قایم باشک بازیشان گرفته! قایم شدن پشت حسی که دنیا ام را در حال دگرگون کردن است دنـــــ ــــــــــــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــیای من در حال عوض شدن ... قلم را به گوشه ای پرتاب می کنم رنگ سیاهش آزارم می دهد راستی چشمانت چه رنگی است؟ چه می گویم ... تقصیر من نیست انگار یاد تو تنها واژه دفتر من است تنها حس ویرانگر روزگارانم ... دیوانه ام می خوانند می دانی چرا؟ تاریخ را که خوانده ای؟ عاشقان را دیوانگان می خواندند ... یا دیوانگان را عاشقان؟؟ حال من، نه دیوانه ام ... نه عاشق من، خود او شدم! باران گرفت از آسمان خوشم می آید معرفتش حکم می کند تنها نبارم! راستی ... خبرت آمد بی خبرت همه شب چشمم نخفت؟ هدف نوشتن را گم کردم چرا انتهای هر چیزی را تسخیر کرده ای؟ چرا تا قلم بهانه می گیرد واژه ها را از پیش احساسم دور می کنی و فقط خودت می مانی و ... همین هم شیرین است این بار براستی عزم رفتنم گرفته پای احساسم بدجور می لنگد و تو ... و من ... و ما نه .. هنوز تو ....... من .... بی ما تقصیر تو نیست تقصیر من نیست تقصیر ما نیست اصلا بیا عشق را محکوم کنیم! بهانه خوبی است .. نه؟ عشق همیشه قربانی بوده ... گفتی تاریخ را خوانده ای ... نه؟ پس دیگر مشکلی نمی ماند ما هم فراموش می شویم در پس زمان پشت دریاها که آخر نفهمیدم شهری بود یا نه؟ دیگر چه فایده ... قایق تنهایی خیلی وقت است پر شده! دیگر جایی برای من و احساسم نیست کاش لااقل می شد .. احساسم را راهی می کردم دلش گرفته!! هوای سفر دارد ... کو همسفر؟ پ.ن : از من به تو نصیحت بهانه های قلم را جدی نگیر .. جدی بگیری مثل من اراجیف نویس می شوی!! جدی نگیر!! RE: ♥...:: بغــــــــــض قلــــــــــــم ::...♥ - niloofar kh - 06-07-2012 مردها خیلی راحت گذشته را فراموش میکنند آنقدر راحت که بعد از گذشت اندک مدتی میتوانند جلو چشم عشق قبلیشان هم به راحتی با ۱۰ نفر باشند !! دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید. ![]() RE: ♥...:: بغــــــــــض قلــــــــــــم ::...♥ - melodi+ - 06-07-2012 كاش دوستي آدمها مثل رفاقت چشم و دست بود وقتي دست زخم ميشه چشم گريه ميكنه وقتي چشم گريه ميكنه دست اشكاشو پاك ميكنه
RE: ♥...:: بغــــــــــض قلــــــــــــم ::...♥ - Deltang - 06-07-2012 مادر گفت ..من گفتم ... ما نوشتیم ابر آبستن باران است و قطره ها بی تـــــــــاب زاییده شدن ابر حس مادرانه خود را نثار زمین کرد قطره ها بوسه بر خاک می زنند و در آغوش خاک گم می شوند قطره دیگر باران نیست قطره زاده شده است تا مرحمی بر دل زخم خورده زمین باشد کاش باران ببارد ... شاعران محکوم اند کاش می شد بدون واژه شعر گفت آنوقت دیگر نیازی نبود به زبان های گوناگون ترجمه اش کرد ... کاش می شد شعر را روان کرد تا پیرمرده خسته دوره گرد قبای کهنه احساسش را در آن شست و شو دهد کاش می شد شعر را تاباند همچون پرتوهای سرکش خورشید روی صورت خشکیده احساس!! کاش می شد شعر را بو کرد تا واژه، عطر سکر آور گل یاس را تداعی گر شود در مشام تشنه گمشدگی های آدمی کاش می شد شعر را ناگفته خواند کاش می شد احساس شاعر را فهمید اما دیریست می گویند: کاش ها را کاشتند و افسوس درو کردند! شاعران محکوم شده اند شعرها را واژه کنند .. تا وازه ها احساس شوند شاعران محکوم اند!! RE: ♥...:: بغــــــــــض قلــــــــــــم ::...♥ - melodi+ - 06-07-2012 با همه خون دل و سوز درون، خاموشم
که لبم دوخته است آنکه دلم سوخته است RE: ♥...:: بغــــــــــض قلــــــــــــم ::...♥ - niloofar kh - 06-07-2012 یک وقتایی هست که باید لم بدی یه گوشه و جریان زندگیت رو فقط مرور کنی... بعدشم بگی به سلامتی خودم که اینقدر تحمل داشتم... |