انجمن های تخصصی  فلش خور
رویای تو، | نویسنده عطیه احمدی | گوینده سالار بختیاری - نسخه‌ی قابل چاپ

+- انجمن های تخصصی فلش خور (http://www.flashkhor.com/forum)
+-- انجمن: علم، فرهنگ، هنر (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=40)
+--- انجمن: ادبیات (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=39)
+--- موضوع: رویای تو، | نویسنده عطیه احمدی | گوینده سالار بختیاری (/showthread.php?tid=298494)



رویای تو، | نویسنده عطیه احمدی | گوینده سالار بختیاری - מַברִיק - 07-12-2021

رویای تو، | نویسنده عطیه احمدی |  گوینده سالار بختیاری 1








رویای تو نویسنده عطیه احمدی گوینده سالار بختیاری

من هنوز به زندگیِ بدون تو عادت نکردم. هنوز یاد نگرفتم 24 ساعت شبانه روزو بهت فکر نکنم.

هنوز یاد نگرفتم واسه چشمای کسی جز تو غزل غزل شعر بگم. هنوز نمردن واسه صدای خنده‌هاتو بلد نشدم.
اصلا چی‌شد به اینجا رسیدیم؟
من که وقتی نزدیکت بودم یکی درمیون نفس می‌ کشیدم تا اکسیژن بیشتری به تو برسه.

من که وایمیسادم جلوت زل میزدم تو چشمات میگفتم “باقی بقایت، جانم فدایت.”

میگفتی همه شاعرا و نویسنده‌ها مثل تو دیوونه‌ ن یا شانس من بد بوده دیوونه‌ شون گیرم اومده؟
میگفتم بقیه رو نمی‌دونم ولی تو منو دیوونه کردی “عشقت آموخت به من رمز پریشانی را”.

میگفتی پاشو، پاشو دوتا فنجون چایی بریز بخوریم کم شعر بگو. میگفتم اتفاقا منم محتاجم.

“محتاج یک فنجان چای که پهلویش تو باشی…”
داشتیم همینجوری شاعرانه و عاشقانه زندگیمونو می‌کردیم که حس کردم سرد شدی.

دیگه هرچی برات شعر میگم خاکستر عشقت شعله نمی‌گیره. ولی من آدم پا پس کشیدن نبودم.

صدات زدم گفتم ببین “نازنینا، ما به ناز تو جوانی داده‌ ایم”.

یهو نیاد اون روزی که دلت دلمونو نخواد دل پیرمون بی‌ کس و کار بشه‌ها. نگام کردی هیچی نگفتی.

گفتم د حرف بزن لامصب. دل من اندازه گنجیشکه تحمل نبودنتو نداره. دیدم گوشت بدهکار نیست.

گفتم ببین الان میذاری میری بعد “یک روز می‌ آیی که من دیگر دچارت نیستم .

” اون‌ وقت میشینی “شب‌ زنده‌ داری می‌ کنی، تا صبح زاری می‌ کنی، تو بی‌ قراری می‌ کنی، من بی‌ قرارت نیستم .”

گفتی نگران نباش من برم دیگه برنمی‌گردم.

گفتم لعنتی “رفتنت رفتن جان است خودت می‌دانی.” گفتی نترس کسی تاحالا با رفتن کسی نمرده، توهم نمی‌ میری.

گفتم خودم نه ولی دلم که میمیره. اصلا “من چرا دل به تو دادم که دلم می‌شکنی؟” گفتی دلتو بردار ببر تا نمرده.

گفتم من دلِ بی‌ تورو نمی‌ خوام. “من آن توام مرا به من باز مده.” سرد نگام کردی گفتی دیگه زندگیِ باتو رو نمی‌ خوام؛

اگه حرفی مونده بزن باید برم. از سردی چشمات و صدات قلبم یخ زد. گفتم “تو خواهی رفت دیگر حرف چندانی نمی‌ماند.

” فقط یادت باشه “رویای تو صد سال دیگه‌ م با منه.” سرتو انداختی پایین رفتی وُ “من خود به چشم خویشتن دیدم که جانم می‌ رود…”


دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
https://uupload.ir/view/royaye_nflh.mp3/
نویسنده : عطیه احمدی
گوینده : سالار بختیاری