نوشته های عمیق من شماره1179 - نسخهی قابل چاپ +- انجمن های تخصصی فلش خور (http://www.flashkhor.com/forum) +-- انجمن: علم، فرهنگ، هنر (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=40) +--- انجمن: ادبیات (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=39) +--- موضوع: نوشته های عمیق من شماره1179 (/showthread.php?tid=31898) |
نوشته های عمیق من شماره1179 - فرشته آسمانی - 04-04-2013 ازدواج در فرایند تکامل اجتماعی انسان، سنت ازدواج خود روایت گر فقدان چیزی ست که میخواهد ترویج ش کند: رابطه عمری. ازدواج، با قانونی کردن رابطه، جلوی جدایی رابطهها سنگ اندازی میکند. این میان چرا قانون به میان میآید؟ آیا جز این است که جامعه در تکامل ش به درستی بر این نکته واقف شده است که رابطه آدمها در یک بستر آزاد تاریخ مصرف دارد و در یک روند طبیعی، انقضای این مهلت آنها را به جدایی سوق خواهد داد؟ قانون این میان کارش تامین منفعت جمع- منفعت معطوف به تولید مثل- به قیمت قربانی کردن دانه دانه افراد است. مشکلِ آن آدم که 'بیبند و بار' نیست با آن که 'بیبند و بار' است چیست؟ آیا نمیتواند این باشد که- بی آن که خود آگاه باشد- دارد به او حسادت میکند؟ RE: نوشته های عمیق من شماره1179 - shadi shekari - 05-04-2013 ممنون RE: نوشته های عمیق من شماره1179 - Actinium - 01-05-2013 این حرف شما چند رو دارد. اگر متناسب حرف شما عمل کنیم سنت و قیود اخلاقی هم عملا چو با اکراه و اجبار همراه است باید برداشته شود. خب در این حالت با فقدان بعضی هنجار که معمولا ترویجی هم هست آیا بی نظمی و اغتشاش مرگ آور ایجاد نمی شود.؟ ابن نظریه در دل خود قانون نظم و انضباط را نیز هضم می کند و از بین می برد مگر آنکه طور دیگری توجیح شود. RE: نوشته های عمیق من شماره1179 - فرشته آسمانی - 18-05-2013 دوست عزیزشایدمن بخوام بگم خداخودمم شمابایددرباره این حرف من به عقلت رجوع کنی این عقیده منه ومن به عقیدم پایبندم!! |