داستان ترسناک کی دوست داره؟ :: اسرار دختر جن زده:: - نسخهی قابل چاپ +- انجمن های تخصصی فلش خور (http://www.flashkhor.com/forum) +-- انجمن: علم، فرهنگ، هنر (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=40) +--- انجمن: ادبیات (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=39) +---- انجمن: داستان و رمان (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=67) +---- موضوع: داستان ترسناک کی دوست داره؟ :: اسرار دختر جن زده:: (/showthread.php?tid=37364) صفحهها:
1
2
|
داستان ترسناک کی دوست داره؟ :: اسرار دختر جن زده:: - ☆★ super star★☆ - 12-07-2013 اسرار 90 روزه دختر جنی [داستانهای ترسناک] در زیر گفتگویی را كه با اون شده رو براتون گذاشتم بخونید حتماً نظر هم بدین: دختری 19 ساله به نام زینب با جن ها در ارتباط است او می گوید كه بعد از چندی این جن ها باعث آزار و اذیت او و مادرش شده اند . خانه آنها در یكی از محله های جنوب تهران است . و حالا گفتگوی زینب را بشنوید: *از كی با این موجودات در ارتباطی : **از سه ماه پیش *آیا دوران كودكی جن ها را دیده بودی یا از چیزی می ترسیدی ؟ **من در كودكی نه جن دیدم و نه از چیزی می ترسیدم ، من حتی در تاریكی برای گربه قبلی ام غذا می بردم حتی از تاریكی هم نمی ترسیدم . *نظر پدر و مادرت در مورد جن ها چیست ؟ **من پدر ندارم و مادرم هم از آنها نمی ترسد ، بلكه از آنها بدش می آید و مدام به آنها نفرین می كند كه در آن موقع آنها من را اذیت می كنند . *گربه را از كجا پیدا كردی و چند سال آن را داری ؟ **یك گربه ماده 3 سال پیش آمد در بالكن خونه ما و گربه ام را به دنیا آورد . جالب این جا بود كه گربه ها همیشه 5 الی 6 بچه به دنیا می آورند ، ولی این گربه مادر همین یك گربه را به دنیا آورد . و بعد از دو روز دیگه مادر گربه ام نیامد . *چه جوری به این گربه انس گرفتی ؟ **چون مادر گربه نیامد من به مراقبت از او پرداختم . او تا حدی به من انس گرفته بود كه بعضی مواقع احساس می كردم به من می گوید ، مامان! تمام رفتارهایش مانند یك انسان بود . گربه ام حتی من را می بوسید . *گربه نر بود یا ماده ؟ **من اسمش را نیلو گذاشته بودم ولی بعد از مردنش دامپزشكی كه برده بودیم ، جنسیت او را نر اعلام كرد . از كی جن ها رو زیاد می بینی ؟ آن شب خوابم نمی برد ، ساعت نزدیك 4:30 صبح بود به خاطر همین با گربه ام رفتم دم در خانه مان و نیلو (گربه ام) رفت تو كوچه كه یكدفعه دیدم با یك گربه سیاه كه پدر نیلو (گربه ام) بود و بارها دیده بودمش ، داشت دعوا می كرد . اول به خیالم یك دعوای ساده بود ، ولی گربه سیاه در تاریكی كوچه تبدیل به یك آدم سیاهپوش شد كه عینك دودی زده بود و موهایش عین پلاستیك می ماند و وقتی داشت می آمد طرف خانه ما ، من در را بستم و او غیب شد از این ماجرا به بعد و بعد از مردن گربه ام آنها را زیاد می دیدم . *چگونه آنها را می بینی ؟ **آنها با من كاری نداشتن ولی هر زمان مادرم با من یا بدون من میرفت پیش جن گیر و دعا نویس آنها مرا كتك می زدند ( با اشاره به در آشپزخانه ) می گوید : حتی یك دفعه از همین در تا انتهای آشپزخانه پای من را گرفتند و كشیدند . *گربه ات چه طوری مرد ؟ **یك روز وقتی من و مادرم از بیرون آمدیم خانه دیدیم كه نیلو وسط حیاط افتاده ، طوری كه انگار سرش زیر پای یك نفر له شده بود وقتی او را به دامپزشكی پیش دكتر خیرخواه بردیم او هم نتوانست چگونگی مرگش را تشخیص دهد و فقط گفت خفگی است . *از كجا فهمیدی كسانی كه با آنها در ارتباطی جن هستند ؟ آیا قبلا جن دیده بودی ؟ **نه من جن ندیده بودم از آنجاییكه آنها غیب می شدند و شكل واقعی خود را در خواب به من نشان می دادند . آنها در بیداری به شكل انسانهایی عجیب با پوششی عجیب خودشان را به من نشان می دادند ولی در خوابم به شكل واقعی می آمدند ، آنها دارای شاخهای خاكستری – چشمان قرمز و پوستی كلفت و براق هستند و در سر و بازویشان خارهایی دارند . *درس هم می خوانی ؟ **نه من در دوران ابتدایی چون خونریزی بینی داشتم به حدی كه بی هوش می شدم مدیر مدرسه گفت : كه دیگر نمی تواند من را در مدرسه قبول كند ، سال دوم ابتدایی ترك تحصیل كردم ، اما دوباره در سال 79 شروع به درس خواندن كردم . شبانه می خواندم و غیر حضوری واحدهایم را پاس می كردم . طوری كه در طول 3 سال ، ده بار معدل قبولی در كارنامه ام بود . ده سال را در سه سال خواندم . *با وجود جن ها چه طور درس می خواندی ؟ **با وجود آنها من آن قدر انرژی داشتم كه با نمرات عالی قبول می شدم . *آیا تو تخیلی هستی؟ **تخیلی نبودم ونیستم . *به ارتباط با جن ها علاقه نشان می دادی یعنی قبل از این جریان دوست داشتی با آنها ارتباط برقرار كنی ؟ **من اصلا به آنها فكر نمی كردم حتی مطالعه هم در این زمینه نداشتم . *قبل از دیدن جن ها چیز غیر عادی در خانه تان رخ نداده بود ؟ **تنها اتفاق غیر عادی و جالب این بود كه بعضی چیزهایی كه در جایشان بود از جای دیگری سر در می آوردند ، یك بار دسته كلیدم را روی میز در اتاقم گذاشته بودم آن قدر دنبالش گشتم تا وسط كتابهایم پیدا كردم . *رابطه تو با آنها چه طور بود ؟ **دوست داشتم پیش من بمانند ، من خیلی به آنها عادت كردم وقتی آنها نیستند من هیچ انرژی ندارم . *دوست داشتی مثل جن ها باشی ؟ **آنها به من می گفتند : سیستم عصبی تو مشكل داره و زیاد عمر نمی كنی ، اگر تا یك مدت با ما باشی جزئی از ما می شوی آنها می گفتند ما تو را قوی و بعد ضعیف كردیم تا بفهمی هیچ انسانی به كمك تو نمی آید ، آنها از انسانها متنفرند . *الان چه احساسی نسبت به آنها داری ؟ **دوست دارم دوباره بیایند آخه چند وقتی است كه آنها را زیاد نمی بینم . می خواهم دوباره انرژی بگیرم . *با این انرژی كه به تو می دادند چه كار می كردی ؟ **من می توانستم در تاریكی مطلق در آینه به چشمهایم خیرع شوم و رنگ آنها را از قهوه ای تیره به كهربائی برسانم و اینكه شبها در آیینه كسانی را كه فردا صبح با آن برخورد داشتم می دیدم . دو برابر یك مرد قدرت داشتم ، جسور وشجاع بودم . *تو نماز هم می خوانی ؟ **قبل از دوستی با آنها می خواندم ، ولی بعد از دوستی با آنها نمیخوانم چون آنها دوست ندارند. *وقتی با آنها دوست شدید و رابطه پیدا كردید در مورد خود چه فكر میكردید ؟ **فكر میكردم از آدمهای دیگه جدا هستم و از همه آدمها بزرگترم جن ها به من می گفتند، چشمانت را ببند و من این كار را میكردم و با خودم می گفتم، یك جن بكش – یك جم شرور ویا خوب بكش بعد وقت چشمانم را باز میكردم یكی از اونها را به صورت تصویری مبهم روی كاغذ می كشیدم . *چند سال هست در این خانه زندگی می كنی ؟ **از موقعی كه به دنیا آمدم 19 سال . *پدرت چندساله فوت شده ؟ **او فروردین ماه 1377 فوت شده است . *جن هایی كه با آنها ارتباط داری چند نفرنند ؟ **اول 4 نفر بودند اما الان بیشترند . *از كدومشون بیشتر خوشت میاد ؟ **از بچه یكی از جن ها مادر زینب می گوید : یك روز داشتم چای می خوردم كه دیدم یك زنی دارد از حیاط به طرف در اتاق می اید . رفتم در را بستم چون احساس می كردم برای اذیت كردن زینب می اید وقتی كه در را بستم برای این كه تلافی كند هر چی آشغال بود ، دیدم از بالا به داخل چایی من می ریزد . زینب به من گفت : من یك دختر باردار سیاه می بینم كه تو خانه خواهرم از این اتاق به آن اتاق می رود . و حالا خود زینب در ادامه گفته های مادرش می گوید : جالب اینجاست كه وقتی مامانم با آنها لج می كند و به روی زمین آب جوش می ریزد ، كف پای من می سوزد و حالت تشنج به من دست می دهد پایان این داستان. امیدوارم حال كرده باشین. RE: داستان ترسناک کی دوست داره؟ :: اسرار دختر جن زده:: - مهوش - 14-07-2013 ممنون ولی فکر کنم تا دو هفته نتونم چشم رو هم یزارم....و دیگه اینکه از گربه ها بر خلاف میلم دوری کنم...ممنون داستان جالبی بود.... RE: داستان ترسناک کی دوست داره؟ :: اسرار دختر جن زده:: - aCrimoniouSs - 14-08-2013 من هم یکی از دوستام اینطوری شده بود. + اسپم ها پاک شدند. RE: داستان ترسناک کی دوست داره؟ :: اسرار دختر جن زده:: - unruly - 16-08-2013 من که به هیچی از قبیل جن و پری و فرشته و...اعتقاد ندارم. RE: داستان ترسناک کی دوست داره؟ :: اسرار دختر جن زده:: - amir 77 - 16-08-2013 والا تو فیلما که با جنا لج کنی انقدر میترسونتت سکته کنی میگن جنا از ترسه انسان میخنددن اینا چه مهربون بودن RE: داستان ترسناک کی دوست داره؟ :: اسرار دختر جن زده:: - Parisa 78 - 22-03-2015 دیگ نمیتونم چشمامو ببندم از ترس. وقتی میخوندم ترسیده بودم! ولی 3پاس RE: داستان ترسناک کی دوست داره؟ :: اسرار دختر جن زده:: - .امیرحسین. - 26-12-2015 جتلب بود مرسی RE: داستان ترسناک کی دوست داره؟ :: اسرار دختر جن زده:: - ...عاشق... - 03-10-2016 چرته جن ها نمیتونن مارو اذیت کنن بعدشم اصن ترس نداشت RE: داستان ترسناک کی دوست داره؟ :: اسرار دختر جن زده:: - yas.. - 10-10-2016 ی سوال؟ این ترس داشت عایا؟ :89: RE: داستان ترسناک کی دوست داره؟ :: اسرار دختر جن زده:: - Âπâlîâ - 11-10-2016 بابا →→مخ هنگی! |