![]() |
کودکیم - نسخهی قابل چاپ +- انجمن های تخصصی فلش خور (http://www.flashkhor.com/forum) +-- انجمن: علم، فرهنگ، هنر (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=40) +--- انجمن: ادبیات (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=39) +---- انجمن: عاشقانه ها (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=58) +---- موضوع: کودکیم (/showthread.php?tid=751) |
کودکیم - paniz - 24-11-2011 خیلی وقت است که روزگار کودکیم را به یاد نیاورده ام؛ بازی ها، همبازی ها، همسایه ها، بن بست! عصرهای تابستان و صدای خنده های ما که سقف آسمان را پاره می کرد به سوی خدا. تمام روزهایی که بدونه غم گذشت، بدونه درد، خنده ای که با یک آبنبات کوچک روی لبها خانه می کرد! صداهایی که جمع می شدند و تنهائی که وجود نداشت. مادرانی که هر روز به بهانه ی بچه ها دور هم جمع می شدند وبن بستی که می خندید! شادی، از همان نزدیکی ها رهگذران خسته را در آغوش می گرفت. عصرهای تابستان بن بست ما در آن دوران، چه دل انگیز و زیبا بود. شوق گذشت ثانیه های ظهر و دعا برای آغاز عصر دلهای کوچکمان را امیدوار می کرد و چشمانی که التماس کنان با نگاهشان از مادر اجازه می خواستند. حتی زخمهایمان (اثر بازی روی اسفالت) هم دردی نداشت چون دوستانی داشتیم که همدردیشان مرهم زخمهایمان بود!د اما امروز بن بستمان تنهاست، صدای سکوت تمام بن بست را گرفته، رهگذران حتی سرکی هم به آن نمی کشند (شاید بهتر)! آسفالت ها بن بست بوی خون پاکِ کودکی را از یاد برده اند! دوستان کودکی همه در جریان زندگی دستا پا زنان برای بقا تلاش می کنند! دیگر چه زمان برای دوستی! خوب یادم است بزرگترین آرزویمان، بزرگ شدن بود! چرا آرزو داشتم بزرگ شویم؟ مگر شادی روزگار کودکی از برایمان کافی نبود؟ مگر زخمهای کوچکِ شیطنت های کودکی کافیمان نبود؟ ما حسرت زخم های بزرگتر را می خوردیم! خستگی بازی کفافمان را نمی داد که آرزوی خستگی های زندگی را می کردیم! شلوغی اطرافمان را دوست نداشیم که حسرتِ تنهاییه بزرگ شدن را می خوردیم! خندهای از ته دل را نمی فهمیدیم که آرزو میکردیم لبخندهای مصنوعی بزرگ ترها را داشته باشیم! ما بزرگ شدیم! همه ی آرزوهای کودکیمان برآورده شد! ما کالای مرغوب کودکی را معامله کردیم و در عوض بزرگ شدیم! این روزها بن بست تنهای ما چشم انتظار کودکانی دیگر است؛ او منتظرمی ماند تا صدای خنده ی کودکی دوباره چرت تنهای اش را پاره کند...د به یاد همه ی همبازی های کودکی ام RE: کودکیم - ارتین - 27-11-2011 کودکیم بد نبود دوستای داشتم که کنارشون تموم غصه ها فراموش می کردم اما حالا هیچ کدومشون نیستن RE: کودکیم - Armina - 12-12-2012 تـَلخ مَـنم، همـچون چـآی سَـرد که نگـآهـَش کـرده بـآشـی سـآعـآت طولـآنـی و ننوشـیده بـآشـی. تـَلخ مـَنم؛ کـِه هیچکَـس نَـدارد هـَوسش رآ... RE: کودکیم - melodi+ - 12-12-2012 ش می شد سرزمین عشق را در میان گام ها تقسیم کرد. کاش می شد با نگاه شاپرک عشق را بر آسمان تفهیم کرد. کاش می شد با دو چشم عاطفه قلب سرد آسمان را ناز کرد. کاش می شد با پری از برگ یاس تا طلوع سرخ گل پرواز کرد... RE: کودکیم - Apathetic - 12-12-2012 ما کودکیم، کودک گناهی ندارد، امّا، بی معرفتی مثل او، که رویای شیرین مارا به کابوس تبدیل کرد و کودکی نیز بیش نبود، کارش را خوب بلد است RE: کودکیم - Armina - 12-12-2012 حال امشبم گفتنی نیست فقط گریستنی است...گریستنی کجا ایستاده ای خدا...کجا ؟؟؟؟؟؟ ترکش های دیروز تیر می کشند بگذار چشم فرو بندم هیچ جهانی در ظلمات فرو نخواهد ماند "قول میدهم" RE: کودکیم - Apathetic - 20-12-2012 به تو عادت دارم
مثل پروانه به آتش مثل عابد به عبادت و تو هر لحظه که از من دوری من به ویرانگری فاصله می اندیشم در کتاب احساس، واژه فاصله یک فاجعه معنا شده است تو توانایی آن را داری که به این فاجعه پایان بخشی. RE: کودکیم - aCrimoniouSs - 20-12-2012 کاش هنوز کودک بودیم که قهر قهر تا روز قیامتمان فقط چند دقیقه بود همان موقع هایی که بدترین دشمنانمان خواهر برادر های خودمان بود پناهگاه گریه هایمان اغوش مادر و بلند ترین نقطه دنیا شونه های پدرهایمان RE: کودکیم - Apathetic - 20-12-2012 ما ز هر صاحبدلی یک رشته فن آموختیم عشق از لیلی و صبر از کوه کن آموختیم گریه از مرغ سحر خودسوزی از پروانه ها صد سرا ویرانه شد تا ساختن آموختیم RE: کودکیم - pink devil - 20-12-2012 بــعضے چـــیزــها رو " بـ ـاید " بنــویسـ ـم نهـ بــراے اینــکهـ هَــ ـمه " بــ ـخونـن " و بـگـ ـن " عــــالیه " بــراے اینــکهـ " خـ ـفه نــشـ ـم " همیــــ ــن !! |