انجمن های تخصصی  فلش خور
زندگینامه سيد علي موسوي گرمارودي - نسخه‌ی قابل چاپ

+- انجمن های تخصصی فلش خور (http://www.flashkhor.com/forum)
+-- انجمن: علم، فرهنگ، هنر (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=40)
+--- انجمن: ادبیات (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=39)
+---- انجمن: بیوگرافی بزرگان ادبیات (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=62)
+---- موضوع: زندگینامه سيد علي موسوي گرمارودي (/showthread.php?tid=82799)



زندگینامه سيد علي موسوي گرمارودي - pink lady - 22-01-2014

سيد علي موسوي گرمارودي
زندگينامه
گروه : علوم انساني رشته : زبان و ادبيات فارسي محل تولد : قم تاريخ تولد : 1320

خلاصه : على موسوى گرمارودى در سال ۱۳۲۰ در قم به دنيا آمده است. پدرش از بزرگان اهل گرمارود الموت قزوين بود. موسوى گرمارودى مدرك ‏كارشناسى خود را در رشته علوم قضايى وكارشناسى ارشد ودكتراى خود را در رشته ادبيات فارسى از دانشگاه تهران گرفته است. او در چندين ‏دوره در عرصه شعر و ادبيات كشور حضور مؤثر داشته است. على موسوى گرمارودى از پيشتازان شعر مذهبى امروز شناخته مى شود. او ‏تحصيلات مقدماتى خود را در قم و مشهد به پايان رساند و ادبيات عرب را نزد اديب پيشاورى فراگرفت.


تحصيلات رسمي و حرفه اي : گرمارودي نخست نزد پدرش مقدمات را فراگرفت و پس از آن دبستان ملي «باقريه » رفت .او دوره دبيرستان را مدرسه شهيد بهشتي (دين و دانش سابق ) هم سپري نمود و پس از آن به مشهد عزيمت نمود و درنزد علماي آن سامان ، به فراگيري علوم ديني پرداخت . درسال 1345 وارد دانشكده حقوق شد و كارشناسي آن رشته را در رشته علوم قضايي كسب كرد. او سرانجام پس از گرفتن مدرك كارشناسي زبان و ادب فارسي با اخذ درجه دكتراي زبان و ادبيات فارسي از دانشگاه تهران فارغ التحصيل گرديد .

آرا و گرايشهاي خاص : ‏«من آنچه را برزبان شاعر مى آيد و بر كاغذ نوشته مى شود، درخت صاعقه زده اى مى بينم كه روى زمين افتاده است. اگر گفته اند: من ‏گنگ خوابديده و عالم تمام كر ‏‎‏/ من عاجزم زگفتن و خلق از شنيدنش... مى تواند در باره همان جلوه نا پيداى شعر گفته شده باشد. آنچه از يك ‏شعر ناب بركاغذ يا زبان مى آيد در واقع تنها صورت ناظم و مرحله هبوط آن اصل اعلاست. آنچه ما از يك شاعر مى خوانيم و مى بينيم آن درخت ‏برپاى ايستاده در جنگل سبز خاطر، او نيست. توسكايى است كه آذرخش خلاقيت شاعر برآن گرفته است و آن را پيش پاى ما افكنده است. ‏منتقد با آن عوالم چه مى تواند بكند؟او هرچه مى كند با بخش بيرونى شعر مى كند.» اين جملات را شاعر نام آشنا و توانا على موسوى ‏گرمارودى در ميهمانى انجمن شاعران ايران و در مراسم نكوداشت خويش بر زبان آورد. او ميهمان نهمين برنامه ميهمان ماه انجمن شاعران ايران ‏ودفتر شعر جوان بود كه در ۳۰ مرداد ۱۳۸۲ در محل خانه شاعران برگزار شد.‏ گرمارودى از آن دسته شاعرانى است كه ضمن توجه به مسير گذشته در شعر معاصر ره تازه مى جويد. او درباره بسيارى از شاعران معاصر ‏و هم عصر خويش هم تحقيقات فراوان كرده وهم نظرات دقيق و عميقى ارائه كرده است. از آن جمله است نگاه او درباره شاعر بزرگ معاصر ‏سهراب سپهرى: «سپهرى از كسانى است كه راه نيما را شناخته بود، اما اين را با خود با شخصيت يگانه خويش پيمود. او خود را با رنگ و كلمه ‏بيان مى كرد، مصالح خلاقيت او هم رنگ بود و هم كلمه و او با اين هر دو نقاشى مى كرد. يا با اين هر دو مأموريت ادبى خود را انجام مى داد. ‏تعجب نفرمائيد كه براى نقاشى او نيز تأمل به مأموريت ادبى شده ام. مى دانيد كه در نقاشى ايرانى از گذشته هاى دور به خاطر منعى كه ‏اسلام در مبارزه با آثار بت پرستى پيش آورده بود، پرسپكتيو ناگزير حذف شده. يكى از منتقدان غربى مى گويد نقاشى در آبستره به همانجايى ‏رسيده است كه نقاشى ايران اسلامى در طى قرون مى پيمود يعنى در اين نقاشى نيز مانند آبستره رنگ ها يكديگر را فرا مى خوانند. نقاشى ‏مأموريت ادبى مى يابد. اما شعر سپهرى، شعر او در نخستين برخورد داراى چند ويژگى است، يكى اين كه سپهرى نخستين كسى يا دست ‏كم مهم ترين شاعرى است كه زبان شعر نو را با زبان محاوره پيوند زد. توضيح آن كه در شعر نو شاعران در همان حال برخى داراى زبان خاص ‏خويشند در يك چيز اشتراك دارند و آن زبان عام شاعرانه است در برابر زبان محاوره. در واقع مى توان گفت كه زبان شاعرانه هر شاعر و زبان ‏خاص وى جنس و فصل شعر او را تشكيل مى دهند.‏ زبان شاعرانه در اين تعبير يعنى زبانى كه علاوه بر حفظ ويژگى زبان خاص يك شاعر داراى ضخامت و اسلوب شعرى است و حوزه لغات و ‏تعبيرات و بيان در آن از نوعى است كه آن را از سويى از زبان نوشتار متمايز مى كند و از سويى ديگر از زبان گفتار. اين ضخامت و اسلوب و تمايز ‏و تمايل به ارگانيسم در كاربرد لغات به دست مى آيد. اما سپهرى و البته اسماعيل شاهرودى و ديگرانى هم شاعرانى هستند كه زبان شاعرانه ‏را با زبان محاوره پيوند زده اند و به جاى خود موفق هم بوده اند، اگر چه سپهرى از اين لحاظ موفق تر است.» موسوى گرمارودى همچنان كه در عرصه شعر امروز و غزل امروز حرف تازه براى گفتن داشته، از آثار ديگر شاعران زمانه خويش نيز غفلت نكرده و ‏چه بسا خارج از باورهاى اعتقادى يا نگره سياسى و فردى، شعر آنان را ارجح بر شعر خويش، به مخاطب شعر امروز توصيه كرده است. او در ‏مرگ نوذر پرنگ از غزلسرايان فقيد معاصر اين حساسيت و دقت و توجه را به خوبى به نمايش گذاشت: «از دست رفتن نوذر پرنگ براى غزل ‏‏ معاصر ما لطمه بزرگى خواهد بود. پرنگ بى گمان يكى از برجسته ترين شاعران غزل نو است و تأثير او در نسل هاى بعد از خودش، بر كسى ‏پوشيده نيست. من درجلسه نقد و بررسى شعر پرنگ كه با حضور خود شاعر و مرحوم منوچهر آتشى برگزار شد هم به اين موضوع اشاره كردم ‏كه اشيا هم ناطق اند و گويا، اما به زبان بى زبانى. اما اين طور نيست كه پديدار هاى عالم با همه سخن بگويند؛ شاعران و بخصوص ‏شاعرانى مانند پرنگ محرم رازهاى پديدار ها هستند و پديدار ها با كسانى مانند او بيگانه و نامحرم نيستند. برخى از غزل هاى پرنگ در ادبيات ‏‏ ما جاودانه خواهند بود. پرنگ با توجه به مضمون اين شعرش كه مى گويد: كجايى اى همه جاى تو خوش رهايى، هاى‎‏/! دلم به سوى صداى ‏‏ تو رهسپار شده است، به سوى رهايى رفت. به جاى دلش كه در زندگى به سوى صداى رهايى رهسپار شد، حالا خودش به سوى رهايى ‏رفته است. »!‏