14-04-2014، 14:08
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
[align=center]چرانگاه میکنى?
تنهاندیده اى?
به من نخند,,,
من هم روزگارى عزیزدل کسى بودم,..
.
.
.
دلم یک دنیا میخواهد پر از رنگهای دخترانه
پر از سرودهای کودکانه
پر از لباسای بچگونه
پر از آغوش های مادرانه
گریه های بی بهانه
دلم روزهایی را میخواهد که وقتی گریه میکردم مادرم آرامم میکرد نه بالشتم
.
.
.
چرانگاه میکنى?
تنهاندیده اى?
به من نخند,,,
من هم روزگارى عزیزدل کسى بودم,.
.
.
.
سبُک تر شدیم
اما
بالا نرفتیم دیگر…
باری که از روی دوشمان برداشته شد
بالهایمان بود…
.
.
.
این روزها برد با کسی است که بی رحم باشد…
از دلت که مایه بگذاری سوخته ای
.
.
.
وقتی می گویم :دیگر به سراغم نیا! فکر نکن که فراموشت کرده ام….
یا دیگر دوستت ندارم!…. نه…. من فقط فهمیدم :وقتی دلت با من نیست؛
بودنت مشکلی را حل نمی کند، تنها دلتنگترم میکند
[align=center]دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
[align=center][color=#9400D3]امروز روز آخر است…
فراموشت میکنم
دیروز هم روز آخر بود…
هر روز من
به بهت زدگی می گذرد
من هر روز فراموشت می کنم…
اما چه فایده که با هر طلوع خورشید
دوباره تمام من میشوی….
.
.
.
من چقدر دلتنگم
و چقدر تشنه لبخند کسی که باران را میشناسد
دریا رامیفهمد
و میداند سنگ سنگ است و نباید پرتاب کرد…
.
.
.
متنفرم از صدای اون زنی که نصفه شب میگه:
“”"مشترک مورد نظر شما در حال مکالمه می باشد… “”"”"
.
.
.
تنها بعضی از آدما بارون رو احساس می کنن! بقیه فقط خیس می شن…
.
.
.
ﺩﻟﻢ ﺑﺮﺍﯼ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﺮﺩﻥ ﻫﺰﺍﺭ ﺑﻬﺎﻧﻪ ﯼ ﻣﺤﮑﻢ ﻭ ﺯﯾﺒﺎ ﺩﺍﺭﺍﻣﺎ ﻧﻤﯿﺪﺍﻧﻢ ﭼﺮﺍ ﺑﻪ ﯾﮏ ﺑﻬﺎﻧﻪ ﺭﻭﺯﮔﺎﺭﻡ ﺳﯿﺎﻩ ﺷﺪ،
ﺑﻬﺎﻧﻪ ﯼ ﻧﺒﻮﺩنت ﺳﻨﮕﯿﻦ ﺑﻮﺩ ﺧﯿﻠﯽ ﺳﻨﮕﯿﻦ
.
.
.
با تنهاییم صحبت میکردم، می گفت من جای تو بودم، مرده بودم…..
.
.
.
دستانش را بگیر!
آنقدر نزدیکش باش که گرمای نفس هایش را حس کنی!
خوب عطرش را بو کن!
موقع بوسیدنش از ته دل ببوسش… از ته دل نگاهش کن!
از تمام لحظات باهم بودن نهایت استفاده را بکن!
روزی می رود…
و حسرت همهء اینهایی که گفتم در دلت می ماند…

[align=center]چرانگاه میکنى?
تنهاندیده اى?
به من نخند,,,
من هم روزگارى عزیزدل کسى بودم,..
.
.
.
دلم یک دنیا میخواهد پر از رنگهای دخترانه
پر از سرودهای کودکانه
پر از لباسای بچگونه
پر از آغوش های مادرانه
گریه های بی بهانه
دلم روزهایی را میخواهد که وقتی گریه میکردم مادرم آرامم میکرد نه بالشتم
.
.
.
چرانگاه میکنى?
تنهاندیده اى?
به من نخند,,,
من هم روزگارى عزیزدل کسى بودم,.
.
.
.
سبُک تر شدیم
اما
بالا نرفتیم دیگر…
باری که از روی دوشمان برداشته شد
بالهایمان بود…
.
.
.
این روزها برد با کسی است که بی رحم باشد…
از دلت که مایه بگذاری سوخته ای
.
.
.
وقتی می گویم :دیگر به سراغم نیا! فکر نکن که فراموشت کرده ام….
یا دیگر دوستت ندارم!…. نه…. من فقط فهمیدم :وقتی دلت با من نیست؛
بودنت مشکلی را حل نمی کند، تنها دلتنگترم میکند
[align=center]دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.

[align=center][color=#9400D3]امروز روز آخر است…
فراموشت میکنم
دیروز هم روز آخر بود…
هر روز من
به بهت زدگی می گذرد
من هر روز فراموشت می کنم…
اما چه فایده که با هر طلوع خورشید
دوباره تمام من میشوی….
.
.
.
من چقدر دلتنگم
و چقدر تشنه لبخند کسی که باران را میشناسد
دریا رامیفهمد
و میداند سنگ سنگ است و نباید پرتاب کرد…
.
.
.
متنفرم از صدای اون زنی که نصفه شب میگه:
“”"مشترک مورد نظر شما در حال مکالمه می باشد… “”"”"
.
.
.
تنها بعضی از آدما بارون رو احساس می کنن! بقیه فقط خیس می شن…
.
.
.
ﺩﻟﻢ ﺑﺮﺍﯼ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﺮﺩﻥ ﻫﺰﺍﺭ ﺑﻬﺎﻧﻪ ﯼ ﻣﺤﮑﻢ ﻭ ﺯﯾﺒﺎ ﺩﺍﺭﺍﻣﺎ ﻧﻤﯿﺪﺍﻧﻢ ﭼﺮﺍ ﺑﻪ ﯾﮏ ﺑﻬﺎﻧﻪ ﺭﻭﺯﮔﺎﺭﻡ ﺳﯿﺎﻩ ﺷﺪ،
ﺑﻬﺎﻧﻪ ﯼ ﻧﺒﻮﺩنت ﺳﻨﮕﯿﻦ ﺑﻮﺩ ﺧﯿﻠﯽ ﺳﻨﮕﯿﻦ
.
.
.
با تنهاییم صحبت میکردم، می گفت من جای تو بودم، مرده بودم…..
.
.
.
دستانش را بگیر!
آنقدر نزدیکش باش که گرمای نفس هایش را حس کنی!
خوب عطرش را بو کن!
موقع بوسیدنش از ته دل ببوسش… از ته دل نگاهش کن!
از تمام لحظات باهم بودن نهایت استفاده را بکن!
روزی می رود…
و حسرت همهء اینهایی که گفتم در دلت می ماند…