11-08-2014، 8:53

مادر بزرگوار شهیدان علی و حسن یزدانی نقل می کند: اولین بار که حسن می خواست به جبهه برود؛ آشنایان و دوستان می گفتند: بچه است نگذارید برود.
اما اصرار حسن؛ مرا در یک دو راهی قرار داده بود. به ناچار تفألی به قرآن زدم. این آیه آمد: فضل الله المجاهدین علی القاعدین اجرا عظیما.
حجت بر من تمام شد و به رفتنش رضایت دادم.
شرط ازدواج
پیش از شهادتش صحبت از ازدواج حسن در خانه مطرح شد. وقتی به گوش خودش رسید؛ گفت: اگر خواستید برای من در این رابطه قدمی بردارید؛ حواستان باشد که تا جنگ هست؛ من رزمنده ام. هر کجا و با هر کس خواستید بحث ازدواج را مطرح کنید؛ این شرط را از جانب من مطرح نمائید که فردا بحث دلتنگی و مسئولیت در مقابل خانواده و …. مانع از رفتنم به جبهه نشود.
راوی: مادر طلبه شهید حسن یزدانی از رزمندگان لشکر ثارالله