امتیاز موضوع:
  • 0 رأی - میانگین امتیازات: 0
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

هجرت محمد(ص)به مدينه

#1
هجرت پيامبر، به عنوان نقطه عطفى در تاريخ اسلام و تاريخ بشر، با همه مسائل و مشكلاتى كه داشت انجام گرفت. پيامبر بزودى در حومه مدينه استقرار يافت و مدتى كه از استقرار خود و گروهى از يارانش گذشته بود به مكه پيغام فرستاد كه على عليه السلام به مدينه حركت كند و «فاطمه‏ها» را با خود بياورد. فاطمه‏ها سه تن بودند: فاطمه بنت اسد مادر على عليه السلام، فاطمه دختر زبير بن عبدالمطلب دختر عموى پيامبر، و فاطمه زهرا عليها السلام دختر رسول الله (ص) ...

على عليه السلام طبق فرمان رسول خدا همراه اين قافله بانوان پرده عصمت و عفاف، از مكه حركت كرد. مشركين هم كه از ماجرا خبر يافته بودند انتظار چنين ساعتى را مى‏كشيدند تا با حمله به اين كاروان كوچك ولى عظيم الشأن كينه و عداوت خود را نشان دهند. اين بود كه با كمال وقاحت و بى‏شرمى، و حتى برخلاف اصول جوانمردى كه در دوره جاهلى مردان عرب بدان پاى‏بند بودند، عده‏يى را با سلاح و جهازات جنگى به تعقيب آنها فرستادند. وقتى مشركين رذيلت نهاد و پست‏نژاد به قافله بانوان شرافت و طهارت نزديك شدند، على (ع) آن شير غرنده ميدان‏هاى نبرد كفر و ايمان و پهلوان جنگ‏هاى حق و باطل، آن كه از طنين فريادش لرزه بر اندامها مى‏افتاد و برق شمشيرش چشم‏ها را خيره مى‏كرد، به طرف دشمنان مهاجم برگشت. يك تنه به مقابله با آن نابكاران رفت. شمشير هول انگيزش را كشيد و چنان به سوى آنها هجوم برد كه بيش از چند لحظه تاب مقاومت نياوردند و بزودى عقب نشينى كرده و پا به فرار گذاشتند. بدينگونه على (ع) با كمال شهامت از ناموس اسلام و مسلمين دفاع كرد و فاطمه‏هاى گرامى را به سلامت از معركه بيرون برد و به مدينه رسانيد.

چه كسى مى‏تواند آن صحنه را پيش خود مجسم سازد و احساس كند كه فاطمه‏هاى گرامى در آن لحظه هولناك چه اضطراب و نگرانى سختى داشته‏اند؟ و بويژه چه كسى مى‏تواند احساس كند كه فاطمه خردسال وقتى ديده است دشمنان قسم خورده پدر ارجمندش، به سلاح‏هاى آخته و در يك گروه چندين نفره به قصد جان آنها حمله كرده و راه را بر آنان بسته‏اند و آنها جز يك مرد، كسى را همراه ندارند تا از جان و ناموس‏شان دفاع كند، در چه نگرانى و اضطرابى بسر برده و چه لحظه‏هاى دشوارى را سپرى كرده است؟ ... براستى تاريخ در اينگونه موارد چه زبان قاصرى دارد. زيرا تنها مى‏تواند وقايع و حوادث را ثبت كند و هرگز قادر نيست احساس‏ها و انديشه‏هايى را كه در حال وقوع آن حوادث بر افراد گذشته است بيان كند...

بهرگونه آن قافله وارد مدينه شد. فاطمه زهرا در منزل ابى‏ايوب انصارى كه موقتا قرارگاه پدر گرامى‏اش بود، چشمش به ديدار جمال جميل پدر روشن گرديد و خود را به آغوش پر مهر پدر سپرد و آرامش و سكون خود را بازيافت. ولى خاطره آن سفر پرخطر هرگز از يادش نرفت و لحظه‏هاى جانكاهى كه على (ع) يك تنه در برابر عده‏يى مشرك مسلح به دفاع و مبارزه ايستاده بود همواره در نظرش مجسم بود. آرى اين خاطره هم روى خاطرات سازنده ديگرش انباشته گرديد تا در تكوين شخصيت والاى او نقش خاص خود را ايفاء كند. و مجموعه اين حوادث و خاطرات و مصائب و رنج‏ها لازم بود تا از او انسانى كامل و مجرب تلخ و شيرين ديده و تجربه اندوخته بسازد. و به جامعه بشريت و بويژه اجتماع مسلمين هديه زيادى كند. آرى چنان زن قهرمانى، مى‏بايست چنان حوادث و مصائبى را پشت سر مى‏گذاشت تا به آن مقام والا و شخصيت بى‏نظير دست يابد، و مادر پيشوايان قهرمان و امامان راستين و رهبران بزرگوار بشريت گردد...

فاطمه زهرا، زندگى در مدينه را در كنف حمايت و عنايت خاص پدر بزرگوارش ادامه مى‏داد و از تربيت‏هاى ويژه چنان پدرى برخوردار مى‏شد. آنهمه اخلاص‏ها و ايثارها را مى‏ديد و از آنهمه شب زنده‏دارى‏ها و تهجدها و فعاليت‏هاى خستگى ناپذير او در راه اسلام و خدا، درس زندگى و ايمان و مقاومت مى‏آموخت و آنهمه را در زندگى خويش تمرين مى‏كرد و به كار مى‏گرفت و بدينسان خود را آماده روزهاى آينده مى‏ساخت...
پاسخ
آگهی


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان