امتیاز موضوع:
  • 0 رأی - میانگین امتیازات: 0
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

شهرفرنگی که گاه خطرساز می شود

#1
شهرفرنگی که گاه خطرساز می شود 1


احتمالا به یاد دارید قدیم ترها هر آرایشگاه زنانه ای به زحمت دو یا سه تا کارمند داشت که نهایت هنرشان درست کردن یک گوجه فرنگی بزرگ با مو روی سر بود که به آن می گفتند شینیون و گاهی که آرایشگر خیلی حرفه ای بود گوجه فرنگی می شد سبد گل. چند تا صندلی و آینه و وسایلی کاملا معمولی در فضایی ساده قرار داشت و این تمام چیزی بود که به آن می گفتند آرایشگاه زنانه، عروس ها هم در همین مکان ها آماده حضور در مهم ترین مراسم زندگی خود می شدند. ولی از آنجا که تغییر چه بخواهیم و نخواهیم دامان مان را می چسبد و ول کن معامله هم نمی شود، پس جای تعجب ندارد که امروز نه تنها شکل و فرم آرایشگاه ها و تعداد کارمندان و وسایل موجود در آنها فرق کرده بلکه حتی خدمات آرایشگاه ها هم از آن حالت ابتدایی خارج شده و به انواع و اقسام خدمات مربوط به از فرق سر تا نوک پا رسیده و حالا حتی کار به جایی رسیده که آن چه در گذشته هیچ ارتباطی با آرایش و پیرایش نداشته هم پایش به آرایشگاه ها باز شده است.


چرخی در چند آرایشگاه در نقاط مختلف تهران
در که باز می شود قبل از هر چیز بوی تند سیگار که با بوی عطر و اسپری مخلوط شده به مشامم می رسد. این جا شبیه کافی شاپ های شلوغ شهر است اما کافی شاپ نیست، یک آرایشگاه نسبتا شیک در غرب تهران است، که از قضا کافی شاپ هم دارد و البته که مجوزی هم برای این کار ندارد. در این روز خاص تقریبا شلوغ است، یکی اصلاح می کند دیگری مو درست می کند و خانمی هم سفارش می کند: «قربون دستت نسرین جون ابروهام نازک نشه که اصلا نمی آد بهم».
خانم میانسالی با موهای درست شده و آرایش تند به سمت می آید: «کارت چیه خانومم؟» می گویم: «قبلا وقت گرفتم، شنیدم این جا شوی لباس هست.»
به سمت اتاق لباس ها راهنماییم می کند. لباس ها را سریع می بینم و در میان آنها چرخ می زنم و متوجه می شوم که اتاق بغل همان کافی شاپ است وارد می شوم، اینجا مثل کافی شاپ های بیرون نیست: آبمیوه های پاکتی، چای و کافی میکس به اضافه یک سری خوراکی که در سوپرمارکت ها هم پیدا می شود، در این کافی شاپ به فروش می رسد. چند خانم دور یک میز نشسته اند، دو سه تای شون مشغول سیگار کشیدن هستند و یکی از خانم ها ماجرایی را با آب و تاب تعریف می کند که من از آن سر در نمی آورم. با دقت به اطراف نگاه می کنم و پس از چند کلمه صحبت با افراد حاضر و وقتی مطمئن می شوم که تنها کارهایی که ارتباطی با آرایشگاه ندارد و در اینجا انجام می شود شوی لباس و کافی شاپ است از آنجا بیرون می زنم. آرایشگاه بعدی که به آنجا می رسم شلوغ و عجیب و غریب است. یک گوشه از فضای آرایشگاه پرده ای کشیده شده و دستگاه سولاریومی پشت پرده است و چند صندلی که مشتری های سولاریوم روی آن نشسته اند و منتظرند نوبت شان برسد. طرف دیگر دختر جوانی نشسته، چشمانش را محکم و با فشار بسته و هر از چند گاهی آخی از سر درد می گوید و خانمی مشغول تتو کردن نقشی گوشه پایش است. دختری هم که ظاهرا موهایش را دکلره کرده است فریاد می زند: «موهامو بشورم؟ فکر کنم بسه ها. کف سرم داره آتیش می گیره.»
در همین مکان خانمی هم بساطش را روی میزی پهن کرده و لباس های زنانه ای را با صدای بلند و ذکر قیمت و جنس معرفی می کند.
کنار میز آلبوم هایی از انواع مدل و طرح های کاغذدیواری، کف پوش و مبلمان است. سوال که می کنم متوجه می شوم این آلبوم را خانمی که با یکی از کارکنان آرایشگاه آشنایی داشته این جا گذاشته تا اگر مشتری ها بپسندند آدرس و شماره بگیرند و آنها را تهیه کنند. یکی از خانم ها که منتظر نوبتش است، سر صحبت را با من باز می کند: «می بینی خانم؟ مثل بازار مکاره است. هر کی داره یه کار می کنه الان یک ساعته منتظرم معلوم نیست این جا باشگاهه یا آرایشگاه؟»
تازه دستگیرم می شود که این جا دستگاه های مخصوص لاغری هم دارند و بعضی هم منتظر استفاده از دستگاه ها هستند که در اتاق نزدیک درب خروجی است. می پرسم: «شما نمی دونستید اینجا کارای متفرقه هم انجام می دن؟» می گوید: چرا بابا، من مشتری شونم. کار آرایشگراش خوبه منم عادت دارم بیام اینجا ولی این شلوغی اش واقعا یه وقتایی کلافم می کنه. «گرمای داخل آرایشگاه شدیدتر شده و سر و صدا هم بالاتر رفته، شلوغی هم که دیگر نگو و نپرس، از آنجا فرار می کنم... .
با یکی از دوستانم به آرایشگاهی می روم که دوستم در آن سفارش لباس داده است! اینجا هم دست کمی از باقی آرایشگاه ها ندارد، در آن هم خیاط پیدا می شود هم عکاس و هم خانمی که گل آرایی آموزش می دهد و البته تولیداتش را هم برای فروش به آرایشگاه می آورد. خارج از فضای سالن در اتاقی خانمی مشغول سانت زدن دور بازوی دختر جوانی است تا پارچه ای را که او همراهش آورده به یک پیراهن مجلسی تبدیل کند. دوستم را به خانم خیاط می سپارم و سراغ عکاس حاضر در آرایشگاه را می گیرم. دختر جوانی که خودش را ملیسا معرفی می کند در اتاقی که برای عکاسی فراهم شده از خانم هایی که مایل باشند عکس پرتره و عکس های مدلی می گیرد و این گونه توضیح می دهد: «ایده اینکه یه آتلیه توی آرایشگاه باشه رو من به خالم (صاحب آرایشگاه) دادم. خب طرف می آد کلی هزینه می کنه خودش رو درست می کنه برای مهمونی یا عروسی ولی یه عکس درست نمی تونه بگیره چون وقت نمی کنه بره آتلیه با دوربین های معمولی خونگی هم که عکس درست و حسابی از آب در نمی آد، تو شلوغی مهمونیا و عروسیا هم که نمی شه عکس خوب گرفت. به خاطر همین ما این امکان رو فراهم کردیم که مشتریامون اگه بخوان همین جا عکس هم بندازن». می پرسم: «ببخشید اما مجوزی هم برای انجام این کار دارین؟» با تعلل می گوید: «نه. شاید بگیریم، البته بعید می دونم مجوز بدن.»در این جای بحث بودیم که کار دوستم که یک آرایشگاه بروی حرفه ای است، تمام می شود. از او می پرسم همه آرایشگاه ها الان چند تا کارو همزمان با هم انجام میدن؟ می گوید: «نه، بعضی ها هم فقط آرایشگاه هستن، ولی همین چند وقت یه آرایشگاه رفتم که توش جکوزی داشت، تازه با ماساژ، لیفتینگ صورت انجام می دادن. حتی برای رفع درد های مفصلی دستگاه فیزیوتراپی هم داشتن، خودش یه پا بیمارستان بود...»
حالا روز به روز آرایشگاه ها در حال افزایش کاربری های خود هستند و تقریبا اکثریت آنها این کار را بدون مجوز قانونی انجام می دهند، با این حال مشتری ها از اینکه چند تا از خدمات زنانه را به صورت همزمان در یک محیط کاملا زنانه دریافت می کنند، راضی به نظر می رسند. اما نکته مورد توجه کیفیت این خدمات است که آیا در سطح استاندارد قرار دارد یا خیر. آیا در صورت بروز آسیب احتمالی پاسخگویی از طرف آرایشگاه وجود دارد یا خیر؟ و باز هم همان تمایل دیرینه خانم ها برای جمع شدن در محیط هایی که فقط هم جنسان خودشان حضور دارند. تا مویی رنگ کنند و به سر و وضعشان برسند. خنده ای سر بدهند و شاید بدون تحمل نگاه های معنی دار سیگاری آتش کنند...
البته نکته ای که نباید از نظر دور بماند بحث بیکاری و اشتغال به خصوص در میان خانم ها است که آنها را وادار به فعالیت های اغلب بی مجوز می کند، بارها و بارها شنیده ایم که انجام کلیه اقدامات درمانی و اموری مثل مداخله های لاغری و انجام تتو و مشابه اینها در آرایشگاه ها ممنوع است اما واقعا تاکنون برخورد با افراد و اماکن متخلف چقدر موثر بوده؟ در ضمن آیا اگر مشکل اشتغال خانم هایی که به دنبال کار می گردند حل می شد شاهد این وضعیت نابسامان بودیم؟
..

 [ ᴇvɪʟ ]
사람들의 수용을 위해 사는 경우, 거절로 죽을거야 

..
پاسخ
آگهی


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان