23-09-2015، 10:39
شهید غلامرضا رضایی
**زندگی نامه
شهید غلامرضا رضایی در سال ۱۳۴۴ در محلهای در غرب تهران پا به عرصه هستی نهاد. روزهای شیرین کودکی او در سایهسار دستان نوازشگر مادر گذشت و او همپای دیگر بچههای محل در سن ۷ سالگی به مدرسه رفت. تحصیلات ابتدائی خود را در مدرسه خطیر، دوره راهنمایی را در مدرسه عضدالدوله دیلمی و دوره متوسطه را در دبیرستانهای فلسفی و شهید مدرس گذارند. او در سال ۱۳۶۳ با معدل ۱۸ موفق به اخذ مدرک متوسطه در رشته ریاضی فیزیک شد. آموختن علم و دانش شوری وصفناشدنی برای غلامرضا به ارمغان آورد. در سن ۱۳ سالگی با آرمانهای امام (ره) آشنا شد و کمکم در جرگه یاوران روحالله فریاد مرگ بر شاه سر داد.
غلامرضا به شوق حمایت از مرزهای ایران اسلامی در مناطق جنوبی کشور حاضر شد تا برگی زرین از حماسه دلیرانه خود را در تاریخ دفاع مقدس ثبت نماید. ایشان پس از اتمام دوره دبیرستان در همان سال مشتاقانه به جبهه های حق علیه باطل شتافت و تا پایان جنگ تحمیلی در مناطق مختلف جنگی حضور داشت. در طی این مدت سه بار مجروح شد. یک بار در جبهه قلاویزان از ناحیه فک دچار مجروحیت شد بار دوم در منطقه شلمچه بر اثر موج انفجار دچار پارگی پرده گوش می شود و سپس در منطقه فاو دچار جراحت شیمیایی می شود. در سال ۱۳۶۴ و در همان بحبوحه جنگ و در جبهه در آزمون سراسری ورود به دانشگاهها شرکت کرد و در رشته مهندسی برق، الکترونیک دانشگاه صنعتی شریف پذیرفته شد.
رضایی در سال ۱۳۷۲ در مقطع کارشناسی به عنوان دانشجوی نمونه در سطح کشور شناخته شد لذا بدون آزمون در مقطع کارشناسی ارشد کنترل مهندسی برق به آموختن ادامه داد. علاقه فراوان او به علوم محض و کاربردی باعث شد در اواخر این دوره تدریس مبانی برق در دانشکده برق دانشگاه شریف را آغاز نماید. دانشجوی نمونه مقطع کارشناسی ارشد محاسبات عددی را نیز در دانشکده ریاضی تدریس نمود. در فروردین ماه سال ۱۳۷۸ علیرغم مشکلات ناشی از جراحات شیمیایی ازدواج نمود و بعد از سالهای متمادی درمان در اردیبهشت ماه سال ۱۳۷۹ جهت ادامه درمان به خارج از کشور اعزام گشت.
نحوه شهادت
غلامرضا در سوم مردادماه سال ۱۳۷۹ در سن ۳۵ سالگی پرپرواز یافت و عاشقانه به سرزمین نور رخت بربست.
**خاطرات
عصر آنروز مثل همیشه آقای رضایی با روی خندان وارد کلاس شد و شروع به تدریس نمود. بعد از یک ساعت تدریس نوبت به زنگ استراحت رسید. معمول روش آقای رضایی چنین بود. بعد از مدتی تدریس برای رفع خستگی ۱۰ دقیقه از وقت کلاس را در اختیار دانشجویان قرار می داد تا اگر خاطره یا چیز جالبی دارند برای دیگران تعریف کنند و اگر کسی چیزی نمی گفت خودش با لطیفه ای همه را می خنداند. آن روز وقت استراحت که شد آقای رضایی با تبسم همیشگی گفت: چیز جالبی برای ما آورده است. همه منتظر بودند تا ببینند آقای رضایی چه چیز برای آن ها آورده است.
بعد از مدتی دو پاکت از کیف خود بیرون آورد و یکی را به برادران و یکی را به خواهران داد و توضیح داد از آشنایان یکی از دانشجویان که او را معرفی کرد مبتلا به نوعی بیماری است و باید مورد عمل جراحی قرار گیرد و چون وضع مالی خوبی ندارد و نزدیک عید است ازما خواست که به او کمک کنیم. با توجه به علاقه و اعتمادی که دانشجویان به آقای رضایی داشتند هر چه در توان داشتند کمک کردند. حدود هفتاد هزار تومان از کلاس ما و کلاس دیگری که استاد رضایی تدریس می کرد در آن روز جمع آوری شد. هیچ گاه خاطره آن روز یادم نمی رود که بیانگر این بود که چگونه یک انسان می تواند در همه حال به یاد دیگران باشد.
**زندگی نامه
شهید غلامرضا رضایی در سال ۱۳۴۴ در محلهای در غرب تهران پا به عرصه هستی نهاد. روزهای شیرین کودکی او در سایهسار دستان نوازشگر مادر گذشت و او همپای دیگر بچههای محل در سن ۷ سالگی به مدرسه رفت. تحصیلات ابتدائی خود را در مدرسه خطیر، دوره راهنمایی را در مدرسه عضدالدوله دیلمی و دوره متوسطه را در دبیرستانهای فلسفی و شهید مدرس گذارند. او در سال ۱۳۶۳ با معدل ۱۸ موفق به اخذ مدرک متوسطه در رشته ریاضی فیزیک شد. آموختن علم و دانش شوری وصفناشدنی برای غلامرضا به ارمغان آورد. در سن ۱۳ سالگی با آرمانهای امام (ره) آشنا شد و کمکم در جرگه یاوران روحالله فریاد مرگ بر شاه سر داد.
غلامرضا به شوق حمایت از مرزهای ایران اسلامی در مناطق جنوبی کشور حاضر شد تا برگی زرین از حماسه دلیرانه خود را در تاریخ دفاع مقدس ثبت نماید. ایشان پس از اتمام دوره دبیرستان در همان سال مشتاقانه به جبهه های حق علیه باطل شتافت و تا پایان جنگ تحمیلی در مناطق مختلف جنگی حضور داشت. در طی این مدت سه بار مجروح شد. یک بار در جبهه قلاویزان از ناحیه فک دچار مجروحیت شد بار دوم در منطقه شلمچه بر اثر موج انفجار دچار پارگی پرده گوش می شود و سپس در منطقه فاو دچار جراحت شیمیایی می شود. در سال ۱۳۶۴ و در همان بحبوحه جنگ و در جبهه در آزمون سراسری ورود به دانشگاهها شرکت کرد و در رشته مهندسی برق، الکترونیک دانشگاه صنعتی شریف پذیرفته شد.
رضایی در سال ۱۳۷۲ در مقطع کارشناسی به عنوان دانشجوی نمونه در سطح کشور شناخته شد لذا بدون آزمون در مقطع کارشناسی ارشد کنترل مهندسی برق به آموختن ادامه داد. علاقه فراوان او به علوم محض و کاربردی باعث شد در اواخر این دوره تدریس مبانی برق در دانشکده برق دانشگاه شریف را آغاز نماید. دانشجوی نمونه مقطع کارشناسی ارشد محاسبات عددی را نیز در دانشکده ریاضی تدریس نمود. در فروردین ماه سال ۱۳۷۸ علیرغم مشکلات ناشی از جراحات شیمیایی ازدواج نمود و بعد از سالهای متمادی درمان در اردیبهشت ماه سال ۱۳۷۹ جهت ادامه درمان به خارج از کشور اعزام گشت.
نحوه شهادت
غلامرضا در سوم مردادماه سال ۱۳۷۹ در سن ۳۵ سالگی پرپرواز یافت و عاشقانه به سرزمین نور رخت بربست.
**خاطرات
عصر آنروز مثل همیشه آقای رضایی با روی خندان وارد کلاس شد و شروع به تدریس نمود. بعد از یک ساعت تدریس نوبت به زنگ استراحت رسید. معمول روش آقای رضایی چنین بود. بعد از مدتی تدریس برای رفع خستگی ۱۰ دقیقه از وقت کلاس را در اختیار دانشجویان قرار می داد تا اگر خاطره یا چیز جالبی دارند برای دیگران تعریف کنند و اگر کسی چیزی نمی گفت خودش با لطیفه ای همه را می خنداند. آن روز وقت استراحت که شد آقای رضایی با تبسم همیشگی گفت: چیز جالبی برای ما آورده است. همه منتظر بودند تا ببینند آقای رضایی چه چیز برای آن ها آورده است.
بعد از مدتی دو پاکت از کیف خود بیرون آورد و یکی را به برادران و یکی را به خواهران داد و توضیح داد از آشنایان یکی از دانشجویان که او را معرفی کرد مبتلا به نوعی بیماری است و باید مورد عمل جراحی قرار گیرد و چون وضع مالی خوبی ندارد و نزدیک عید است ازما خواست که به او کمک کنیم. با توجه به علاقه و اعتمادی که دانشجویان به آقای رضایی داشتند هر چه در توان داشتند کمک کردند. حدود هفتاد هزار تومان از کلاس ما و کلاس دیگری که استاد رضایی تدریس می کرد در آن روز جمع آوری شد. هیچ گاه خاطره آن روز یادم نمی رود که بیانگر این بود که چگونه یک انسان می تواند در همه حال به یاد دیگران باشد.