12-04-2017، 0:43
آيا واژه عشق مقدس است ؟
در پاسخ اين سؤال بايد گفت
اولاً: همان طور كه واژه حبّ و محبت (دوست و دوست داشتن) مقدس است و در متون ديني فراوان درباره اهل بيت ـ عليهم السلام ـ به كار برده شده و سفارش فراوان شده كه نسبت به اهل بيت ـ عليهم السلام ـ محبت داشته باشيم و روايات اين مسأله گذشته از منابع شيعه، در منابع برادران اهل سنت فراوان نقل شده است،(1) به كار بردن واژه عشق نيز درباره اهل بيت، هيچگونه منع عقلي و شرعي ندارد. به دليل اينكه واژه عشق و حبّ، در واقع به يك معناست و تفاوتي ندارد. يعني دو لفظ است كه يك مفهوم را مي رساند. زيرا حبّ و محبت داراي مراتب و درجات مختلف است و وقتي به حد نهايي رسيد، از آن به عشق تعبير مي كنند. لذا بزرگاني چون بوعلي سينا و شيخ اشراق و صدرالمتألهين در اين باره سخنان مفيد و ارزشمندي دارند كه به چند نمونه از كلمات آنها اشاره مي شود:1 . در الاشارات و التنبيهات، درباره اينكه عشق و حبّ تفاوت ندارند، آمده: و الحبّ اذا فرِط سمّي عشقاً(2) يعني حبّ وقتي به مرحله شديد برسد، از آن به عشق ياد مي شود.2 . شيخ اشراق در اين باره مي گويد: محبت وقتي به غايت برسد، آن را عشق خوانند. لذا گفتهاند (العشق محبه مفرط) و عشق خاصتر از محبت است. بدين معنا كه هر عشق محبت است و مي توان آن را محبت ناميد، اما هر محبتي عشق محسوب نمي شود. چون محبت تا به مرحله شديد نرسد، عشق گفته نمي شود.(3)3 . صدرالمتألهين، همواره كلمه عشق و محبّت را به جاي يكديگر به كار برده است. (براي اطلاع از موارد آن كه بسيار فراوان است به منبع ذيل مراجعه شود).(4) پس، از اينكه بزرگان فن تفاوتي ميان واژه عشق و حبّ قايل نشدهاند، معلوم ميشود كه واژه عشق، همانند واژه حبّ، ميتواند درباره اهل بيت به كار برده شود. ثانياً: در برخي روايات، واژه عشق درباره خداوند نيز به كار برده شده است. مثلاً در حديث قدسي آمده: «مَن طلبني وجدني، و من وجدِني عرفني، من عرفني احبني، من احّبني عشقني، و من عشقني عشقته»(5) يعني كسي كه مرا طلب كند، مي يابدم، و كسي كه مرا يافت مي شناسدم، و كسي كه مرا شناخت دوستم مي دارد، و كسي كه مرا دوست بدارد، به من عشق مي ورزد، و كسي كه به من عشق بورزد من نيز به او عشق مي ورزم. از اين روايت معلوم مي شود كه اگر به كار بردن كلمه عشق درباره خدا درست باشد، درباره انسان معصوم به طريق اولي به كار برده ميشود و هيچ منعي ندارد. ثالثاً: در برخي روايات از امام معصوم و يارانش به عنوان (عُشّاق) ياد شده است.از جمله ابن ابي الحديد در شرح نهجالبلاغه و مجلسي در بحارالانوار ميگويد: وقتي امام علي ـ عليه السلام ـ در جريان صفين، از منطقه كربلا مي گذشت، سخناني بيان كرد و از آنجمله فرمود: «ها هنا مناخ ركاب و مصارح عشّاق»(6) اينجا محل فرود آمدن بارهايشان و رزمگاه عاشقان است. در اين روايات، هم از امام معصوم و هم از يارانش، به (عشّاق) ياد شده است. رابعاً: آن گونه كه بيان شد. از نظر بزرگان فن، واژه عشق، تفاوتي با واژه محبت و حبّ ندارد و از آنجا كه در روايات، واژه حبّ درباره اهل بيت و حتي درباره خداوند، فراوان به كار برده شده، پس معلوم مي شود كه واژه عشق نيز ميتواند به كار برده شود، زيرا عشق همان حبّ است. لكن درجة و مرتبه شديدتر آن محسوب ميشود، بنابراين هرگز معقول نيست گفته شود كه درجة ضعيف حبّ و محبت، بر اهل بيت اطلاق مي شود، اما درجة بالاتر و شديدتر آن اطلاق نمي شود. خامساً: كساني كه در به كار بردن واژه حبّ و عشق درباره خدا و انسان معصوم، ترديد ميكنند، براي آن است كه گمان مي كنند، حبّ و عشق مربوط به امور شهواني است. لذا نميتوان بر خدا و پيامبر و ائمه اطلاق نمود. اما اين پندار كاملاً نادرست است، زيرا حبّ و عشق يك وصف و كمال است و موارد كاربردي مختلفي دارد. گذشته از اين قرآن كريم واژه حبّ را، آن هم با تعبير حب شديد كه در واقع به مفهوم عشق است، درباره خداوند به كار برده است و مي فرمايد: والذين آمنوا اشدّ حبّاً لِلّه(7) كساني كه ايمان آوردهاند، شديدترين محبت را به خداوند دارند. بنابر آنچه گذشت، معلوم شد كه هيچ دليلي وجود ندارد كه واژه عشق بر اهل بيت به كار برده نشود، در حالي كه دلايلي بر صحت اين كلمه درباره اهل بيت وجود دارد كه به نمونه هايي از آن اشاره شد. به همين دليل در تحليلهاي بزرگان، فراوان ديده مي شود كه واژه عشق را به ائمه ـ عليهم السلام ـ اطلاق كردهاند. از جمله استاد علامه جوادي آملي در تحليل حادثه كربلا ميگويد: چيزي كه امام حسين ـ عليه السلام ـ را وادار كرد، فقط عشق به خدا بود، و اين عشق چيزي نبود كه ناگهان و در حادثه كربلا پيدا شده باشد، بلكه در تمام دوران حيات آن حضرت، اين عشق وجود داشت و حادثه كربلا در حقيقت ثمره و محصول اين عشق بود، مناجات هاي آن حضرت گوياي اين عشق است... همه كساني كه در صحنه كربلا، در جبهه توحيد، شمشير زدند، عاشق خدا بودند و امام حسين ـ عليه السلام ـ سردار سپاه عشق بود و درس عشق و عاشقي به لشكر خود مي آموخت و به آيندگان نيز درس عاشقي آموخت.(8)
پاورقی:
1. فضائلالخمسة من الصحاح السته، نشر مجمع جهاني اهل بيت، 1422 ق، ج 1، 2، 3.
2. الاشارات و التنبيهات، نشر دفتر نشر كتاب، 1376 ش، ج 3، ص 360.
3. اشراق، مجموعه منصفات، تهران، نشر پژوهشگاه علوم انساني، 1373 ش، ج 3، ص 286.
4. ملاصدرا، اسفار، قم، نشر المطبعة العلمية، ج 7، ص 148 ـ 191.
5. فيض كاشاني، محسن، كلمات مكنونه، نشر فراهاني، چاپ دوم، 1360 ش، ص 80.
6. نقل از: جوادي آملي، عبدالله، حماسه و عرفان، قم، نشر مركز اسراء، 1381 ش، ص 239.
7. بقره: 165.
جوادي آملي، عبدالله، حماسه و عرفان، قم، نشر مركز اسراء، 1381 ش، ص 239.
در پاسخ اين سؤال بايد گفت
اولاً: همان طور كه واژه حبّ و محبت (دوست و دوست داشتن) مقدس است و در متون ديني فراوان درباره اهل بيت ـ عليهم السلام ـ به كار برده شده و سفارش فراوان شده كه نسبت به اهل بيت ـ عليهم السلام ـ محبت داشته باشيم و روايات اين مسأله گذشته از منابع شيعه، در منابع برادران اهل سنت فراوان نقل شده است،(1) به كار بردن واژه عشق نيز درباره اهل بيت، هيچگونه منع عقلي و شرعي ندارد. به دليل اينكه واژه عشق و حبّ، در واقع به يك معناست و تفاوتي ندارد. يعني دو لفظ است كه يك مفهوم را مي رساند. زيرا حبّ و محبت داراي مراتب و درجات مختلف است و وقتي به حد نهايي رسيد، از آن به عشق تعبير مي كنند. لذا بزرگاني چون بوعلي سينا و شيخ اشراق و صدرالمتألهين در اين باره سخنان مفيد و ارزشمندي دارند كه به چند نمونه از كلمات آنها اشاره مي شود:1 . در الاشارات و التنبيهات، درباره اينكه عشق و حبّ تفاوت ندارند، آمده: و الحبّ اذا فرِط سمّي عشقاً(2) يعني حبّ وقتي به مرحله شديد برسد، از آن به عشق ياد مي شود.2 . شيخ اشراق در اين باره مي گويد: محبت وقتي به غايت برسد، آن را عشق خوانند. لذا گفتهاند (العشق محبه مفرط) و عشق خاصتر از محبت است. بدين معنا كه هر عشق محبت است و مي توان آن را محبت ناميد، اما هر محبتي عشق محسوب نمي شود. چون محبت تا به مرحله شديد نرسد، عشق گفته نمي شود.(3)3 . صدرالمتألهين، همواره كلمه عشق و محبّت را به جاي يكديگر به كار برده است. (براي اطلاع از موارد آن كه بسيار فراوان است به منبع ذيل مراجعه شود).(4) پس، از اينكه بزرگان فن تفاوتي ميان واژه عشق و حبّ قايل نشدهاند، معلوم ميشود كه واژه عشق، همانند واژه حبّ، ميتواند درباره اهل بيت به كار برده شود. ثانياً: در برخي روايات، واژه عشق درباره خداوند نيز به كار برده شده است. مثلاً در حديث قدسي آمده: «مَن طلبني وجدني، و من وجدِني عرفني، من عرفني احبني، من احّبني عشقني، و من عشقني عشقته»(5) يعني كسي كه مرا طلب كند، مي يابدم، و كسي كه مرا يافت مي شناسدم، و كسي كه مرا شناخت دوستم مي دارد، و كسي كه مرا دوست بدارد، به من عشق مي ورزد، و كسي كه به من عشق بورزد من نيز به او عشق مي ورزم. از اين روايت معلوم مي شود كه اگر به كار بردن كلمه عشق درباره خدا درست باشد، درباره انسان معصوم به طريق اولي به كار برده ميشود و هيچ منعي ندارد. ثالثاً: در برخي روايات از امام معصوم و يارانش به عنوان (عُشّاق) ياد شده است.از جمله ابن ابي الحديد در شرح نهجالبلاغه و مجلسي در بحارالانوار ميگويد: وقتي امام علي ـ عليه السلام ـ در جريان صفين، از منطقه كربلا مي گذشت، سخناني بيان كرد و از آنجمله فرمود: «ها هنا مناخ ركاب و مصارح عشّاق»(6) اينجا محل فرود آمدن بارهايشان و رزمگاه عاشقان است. در اين روايات، هم از امام معصوم و هم از يارانش، به (عشّاق) ياد شده است. رابعاً: آن گونه كه بيان شد. از نظر بزرگان فن، واژه عشق، تفاوتي با واژه محبت و حبّ ندارد و از آنجا كه در روايات، واژه حبّ درباره اهل بيت و حتي درباره خداوند، فراوان به كار برده شده، پس معلوم مي شود كه واژه عشق نيز ميتواند به كار برده شود، زيرا عشق همان حبّ است. لكن درجة و مرتبه شديدتر آن محسوب ميشود، بنابراين هرگز معقول نيست گفته شود كه درجة ضعيف حبّ و محبت، بر اهل بيت اطلاق مي شود، اما درجة بالاتر و شديدتر آن اطلاق نمي شود. خامساً: كساني كه در به كار بردن واژه حبّ و عشق درباره خدا و انسان معصوم، ترديد ميكنند، براي آن است كه گمان مي كنند، حبّ و عشق مربوط به امور شهواني است. لذا نميتوان بر خدا و پيامبر و ائمه اطلاق نمود. اما اين پندار كاملاً نادرست است، زيرا حبّ و عشق يك وصف و كمال است و موارد كاربردي مختلفي دارد. گذشته از اين قرآن كريم واژه حبّ را، آن هم با تعبير حب شديد كه در واقع به مفهوم عشق است، درباره خداوند به كار برده است و مي فرمايد: والذين آمنوا اشدّ حبّاً لِلّه(7) كساني كه ايمان آوردهاند، شديدترين محبت را به خداوند دارند. بنابر آنچه گذشت، معلوم شد كه هيچ دليلي وجود ندارد كه واژه عشق بر اهل بيت به كار برده نشود، در حالي كه دلايلي بر صحت اين كلمه درباره اهل بيت وجود دارد كه به نمونه هايي از آن اشاره شد. به همين دليل در تحليلهاي بزرگان، فراوان ديده مي شود كه واژه عشق را به ائمه ـ عليهم السلام ـ اطلاق كردهاند. از جمله استاد علامه جوادي آملي در تحليل حادثه كربلا ميگويد: چيزي كه امام حسين ـ عليه السلام ـ را وادار كرد، فقط عشق به خدا بود، و اين عشق چيزي نبود كه ناگهان و در حادثه كربلا پيدا شده باشد، بلكه در تمام دوران حيات آن حضرت، اين عشق وجود داشت و حادثه كربلا در حقيقت ثمره و محصول اين عشق بود، مناجات هاي آن حضرت گوياي اين عشق است... همه كساني كه در صحنه كربلا، در جبهه توحيد، شمشير زدند، عاشق خدا بودند و امام حسين ـ عليه السلام ـ سردار سپاه عشق بود و درس عشق و عاشقي به لشكر خود مي آموخت و به آيندگان نيز درس عاشقي آموخت.(8)
پاورقی:
1. فضائلالخمسة من الصحاح السته، نشر مجمع جهاني اهل بيت، 1422 ق، ج 1، 2، 3.
2. الاشارات و التنبيهات، نشر دفتر نشر كتاب، 1376 ش، ج 3، ص 360.
3. اشراق، مجموعه منصفات، تهران، نشر پژوهشگاه علوم انساني، 1373 ش، ج 3، ص 286.
4. ملاصدرا، اسفار، قم، نشر المطبعة العلمية، ج 7، ص 148 ـ 191.
5. فيض كاشاني، محسن، كلمات مكنونه، نشر فراهاني، چاپ دوم، 1360 ش، ص 80.
6. نقل از: جوادي آملي، عبدالله، حماسه و عرفان، قم، نشر مركز اسراء، 1381 ش، ص 239.
7. بقره: 165.
جوادي آملي، عبدالله، حماسه و عرفان، قم، نشر مركز اسراء، 1381 ش، ص 239.