امتیاز موضوع:
  • 0 رأی - میانگین امتیازات: 0
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

شعر کارمندان

#1
از نار غصه سوزان
دمساز آه و افغان
از خوشدلی گریزان
عاری ز شوکت و شان
بیچاره کارمندان
بی حال و دل فسرده
بی جان مثال مرده
چون صید تیر خورده
کام از جهان نبرده
انسان ولی چه انسان
بیچاره کارمندان
در یک اتاق محبوس
با شکل و وضع منحوس
یک‌سر رببس و مرئوس
همدم به آه و افسوس
مبهوت و مات و حیران
بیچاره کارمندان
از جور بچه و زن
جان متصل به شیون
نه خانه و نه مسکن
تکلیف نا معین
جفت زیان و خسران
بیچاره کارمندان
نه رخت و نه لباسی
نه فرش و نه پلاسی
نه پایه و اساسی
نه هوش و نه حواسی
غمناک و زار و پژمان
بیچاره کارمندان
اهل و عیال خانه
دائم پی بهانه
ناراضی از زمانه
چون مرغ فکر دانه
خالیست سفره از نان
بیچاره کارمندان
امروز اهل بازار
دارند دخل سر شار
پول است نزدشان خوار
پس راضیند از این کار
لیک این کسان پریشان
بیچاره کارمندان
من عاشق سگ هستمHeart
پاسخ
 سپاس شده توسط tanha naro
آگهی


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

موضوعات مرتبط با این موضوع...
Smile کارمندان پست...!!!

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان