12-10-2014، 13:52

کارگردان : Miguel Arteta
نویسنده : Rob Lieber
بازیگران : Steve Carell, Jennifer Garner, Ed Oxenbould
برگرفته از کتاب "الکساندر و روز وحشتناک، افتضاح، به هيچ وجه خوبِ، خيلی بد" به قلم: جودیث ويِرست
هزینه تولید: ۲۸ میلیون دلار
خلاصه داستان : داستان فیلم درباره پسری به نام الکساندر است که مايه ننگ خانواده است و خانواده او که هيچ برنامه ای برای شرکت در جشن تولد الکساندر، که در حياط خانه برگزار میشود، ندارند. الکساندر که شديداً دلش به حال خود میسوزد، نيمه شب تولدش برای خود يک ظرف بستنی گردويی میريزد و آرزو میکند تا بقيه اعضای خانواده يک روز درد زندگی که او خوب با آن آشنا است را تجربه کنند و...

به سختی میتوان معادلی برای مفهوم واژه [آلمانی] schadenfreude، طرز فکری که از ديدن درد [و محنت] ديگران لذت میبرد، پيدا کرد. مفهوم عکس و مسلماً حتی جامعه گريزتر اين واژه، glücksschmerz، ناتوانی در سهيم شدن در شادی ديگران، است. الکساندر کوپرِ بينوا، [شخصيت] هميشه بازنده اقتباس جديد [کمپانی] ديزنی از کتاب کودک فوقالعاده سرکشانه «الکساندر و روز وحشتناک، افتضاح، به هيچ وجه خوبِ، خيلی بد / Alexander and the Terrible, Horrible, No Good, Very Bad Day » بين دو مفهوم فوق در آستانه دوازدهمين سالروز تولدش در کش و قوس است. از يک سو، میتوان درماندگی او را تمثيلی به شدت غيرعاطفی از مجموعه ای از احساسات در نظر گرفت که همگام با فرا رسيدن دوران نوجوانی در انسان حلول میکنند. اما از سوي ديگر، اين ميتواند صرفاً بهانه ای برای ساخت يک کمدی بزن و بکوب برای خوش کردن مخاطبی باشد که هيچ حسی از شادی يا درد ندارد، اما به سادگی تحريک میشود.


پدر و مادر الکساندر هر دو گرفتار بحران شغلی میشوند. برادر بزرگتر و کل گنده الکساندر با دوست دخترش به مشکل میخورد، صورتش پر از جوشهای غرور جوانی میشود و در حالی او لخت از زير دوش بيرون آمده با مادرش روبرو میشود. در عين حال خواهر بداخلاق و لوس الکساندر تنها زمانی که قرار است اولين نقشش در تئاتر مدرسه ای پيتر پن را بازی کند دچار گرفتگی گلو میشود، گرچه يک دوز فراوان از شربت سرفه کمکش میکند تا در مقابل بينندههای هراسيده به پرواز در آيد. و همين طور الی آخر.
بسط پارامترهای کتاب به گونه ای که کل اعضای خانواده دچار مجموعه ای از بی آبرويیها و گرفتاریها شوند ممکن است جزء ضروريات ساخت يک فيلم بلند کودکانه قابل فهم باشد و اين کار با کمترين تلاش برای تنظيم يک نطق اخلاقی در يازدهمين ساعت آرزوی الکساندر درباره اين که هيچ روز وحشتناک، افتضاح، به هيچ وجه خوب و خيلی بدی نمیتواند به شما نزديک شود، وقتی که خانواده ای داری که هنگام مشکلات به کمکت میآيند. (البته در صورتی که آنها خود مسبب بروز چنين روزهايی نباشند.) اما اين بسط اتفاقات در عين حال اين تأثير ناخواسته و تأسف بار را دارد که دقيقاً کاری را انجام میدهد که الکساندر خانوادهاش را به انجام آن در ابتدا متهم ميکرد: يعني به حاشيه راندن او.
منبع : سایت نقد فارسی