نظرسنجی: بعد از خوندنش چه جوری شدی
این نظرسنجی بسته شده است.
گریه کردم
20.00%
1 20.00%
بغض گلوم رو گرفت
0%
0 0%
فقط ناراحت شدم
80.00%
4 80.00%
در کل 5 رأی 100%
*شما به این گزینه رأی داده‌اید. [نمایش نتایج]

امتیاز موضوع:
  • 0 رأی - میانگین امتیازات: 0
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

یه داستانه کوتاهه عاشقانه و غم انگیز

#1
Sad 
یه روز یه زن و شوهری با هم با موتورشون داشتن تو خیابون میرفتن
شوهر داشت خیلی تند میرفت برا همین زن بهش گفت=عزیزم  میشه یه کم اروم تر بری
شوهر بهش گفت =اول باید کلاهه منو بر داری و بزاری سرت
زن این کار رو کرد بهد به شوهر گفت = خب سرم کردم حالا میشه اروم تر بری
شوهر کفت =باید اول منو محکم بچسبی تا اروم برم
زن هم که ترسیده بود  این کار رو کرد زن گفت = حالا دیگه اروم برو
مرد به زنش گفت =اول باید بگی دوسم داری تا اروم برم زن با حالتی وحشت زده گفت =من عاشقتم
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
صبح روزه بعد تو روزنامه ها نوشته بودن
که یک زن و مرد جوان با یک تریلی تصادف کرده بودن و از اون دو نفر فقط یکی از اونا زنده مونده بود اون یک نفر یک زن جوان بود
.
.
.
.
بله! مرد که از خراب بودن موتور خبر داشت و پول هم نداشت که اونو درست کنه جونه خودشو فدای عشقش کرده بود تا اون سالم بمونه
crying هر کی دوست داشت سپاس بده
crying
Heartone direction my loveHeart
 سپاس شده توسط raha2013 ، gisoo.6 ، smoker_man ، nafas1999 ، دختری تنها درباران ، 2963 ، mT_pOoM_taaK
آگهی
#2
خب قشنگ تعریفش نکردی
دیگه با هیچ بره ای دوست نخواهم شد ، همه بره ها روزی گرگ می شوند .....
 سپاس شده توسط !!sheatoonak!!
#3
آخی عزیزم چه عاشقانه!
خیلی قشنگ بود مرسی عزیزم
هرچقدرم که با آدما خوب باشــــی
بهشون نزدیک باشــــــی
بالاخره
یه روز ازت خسته مـــیشن
تکراری مـــیشی واسشون
مـــیرن سراغ یکـــی دیـــگه
حالا هرچقدرم که مـــیخواد رابطتون خوب باشـــه
: (
 سپاس شده توسط !!sheatoonak!!
#4
(05-09-2013، 20:25)!!sheatoonak!! نوشته است: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
 
یه روز یه زن و شوهری با هم با موتورشون داشتن تو خیابون میرفتن
شوهر داشت خیلی تند میرفت برا همین زن بهش گفت=عزیزم  میشه یه کم اروم تر بری
شوهر بهش گفت =اول باید کلاهه منو بر داری و بزاری سرت
زن این کار رو کرد بهد به شوهر گفت = خب سرم کردم حالا میشه اروم تر بری
شوهر کفت =باید اول منو محکم بچسبی تا اروم برم
زن هم که ترسیده بود  این کار رو کرد زن گفت = حالا دیگه اروم برو
مرد به زنش گفت =اول باید بگی دوسم داری تا اروم برم زن با حالتی وحشت زده گفت =من عاشقتم
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
صبح روزه بعد تو روزنامه ها نوشته بودن
که یک زن و مرد جوان با یک تریلی تصادف کرده بودن و از اون دو نفر فقط یکی از اونا زنده مونده بود اون یک نفر یک زن جوان بود
.
.
.
.
بله! مرد که از خراب بودن موتور خبر داشت و پول هم نداشت که اونو درست کنه جونه خودشو فدای عشقش کرده بود تا اون سالم بمونه
crying هر کی دوست داشت سپاس بده
crying
 سپاس شده توسط !!sheatoonak!!
#5
نظر بدید دیگهcryingcryingcrying
Heartone direction my loveHeart
#6
كم محتوا
 ..!! I am not afraid to walk this F*cking world alone
 سپاس شده توسط !!sheatoonak!!


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

موضوعات مرتبط با این موضوع...
  داستان کوتاه عاشقانه
Eye-blink پیام های عاشقانه
  مادر....داستانی بسیار غم انگیز!!!!
  ویژگی های متولدین هر ماه در رابطه عاشقانه
  خوراکی نفرت انگیز که چینی ها عاشقشند!
  داستان عاشقانه دخترشانزده ساله
Thumbs Up نامه ى عاشقانه پسرى عرب به يك دختر ايرانى
  هدیه ی شگفت انگیز عروس به مادر شوهر
  شطرنج نفرت انگیز و چندش آور +تصاویر
  تصاویری غم انگیز از بعضی مدارس ایران

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان