شیر نری دلباخته ی آهو ی ماده شد.شیر نگران معشوق بود و میترسید بوسیله حیوانات دیگر دریده شود.از دور مواظب بود... .
پس چشم از آهو برنداشت تا یک بار که از دور اورا می نگریست.شیری را دید که به آهو حمله کرد فوری از جا پرید و جلو آمد دید ماده شیری است.چقدر زیبا بود...
گردنی مانند مخمل سرخ و بدنی زیبا و طناز داشت.با خود گفت:حتما گرسنه است.همان جا ایستاد و مجذوب زیبایی ماده شیر شد و هرگز ندید و هرگز نفهمید که آهو خورده شد.
نتیجه اخلاقی:هیچ وقت به امید معشوق نباشید!!و دنیا رو سه چیز
حساب نکید اولی خوشگلی تون دومی معشوقتون سومی رو یادم
یادم رفت.آها اینکه تو یاد کسی بمونید وقتی که لازمه
پس چشم از آهو برنداشت تا یک بار که از دور اورا می نگریست.شیری را دید که به آهو حمله کرد فوری از جا پرید و جلو آمد دید ماده شیری است.چقدر زیبا بود...
گردنی مانند مخمل سرخ و بدنی زیبا و طناز داشت.با خود گفت:حتما گرسنه است.همان جا ایستاد و مجذوب زیبایی ماده شیر شد و هرگز ندید و هرگز نفهمید که آهو خورده شد.
نتیجه اخلاقی:هیچ وقت به امید معشوق نباشید!!و دنیا رو سه چیز
حساب نکید اولی خوشگلی تون دومی معشوقتون سومی رو یادم
یادم رفت.آها اینکه تو یاد کسی بمونید وقتی که لازمه