26-12-2013، 19:36
یه سوالی ذهنمو مشغول کرده ...
بچه هایی که از سال 1400 تا 1409 به دنیا میان دهه چندی حساب می شن ؟؟؟
باید چطوری خطابشون کرد ؟
دهه صفری ؟ دهه جدید ؟ شروعی دوباره ؟ دهه ناشناخته ؟ تغییر را احساس کنید!؟
بچه هایی که از سال 1400 تا 1409 به دنیا میان دهه چندی حساب می شن ؟؟؟
باید چطوری خطابشون کرد ؟
دهه صفری ؟ دهه جدید ؟ شروعی دوباره ؟ دهه ناشناخته ؟ تغییر را احساس کنید!؟
صبح زود رسیدم خونه، شب کار بودم، خیلی خسته بودم تازه خوابم برده بود که دیدم یکی داره بالاسرم باهام شوخی میکنه و قلقلک میده کف پامو فکر کردم داداشمه گفتم کرم نریز پدر سگ یهو چشمو باز کردم دیدم بابامه، بابای ما هم قاطی بلند بلند مادرمو صدا زد: خانوووووووووووووم بیا تحویل بگیر پسرت به من میگه پدر سگ :|
مادر ما هم بنده خدا تازه از خواب پاشده بود حالیش نبود گفت غلط کرده، پدر سگ خودشه
)))
بابام گفت تو نمیخواد طرفداری کنی :|
مادر ما هم بنده خدا تازه از خواب پاشده بود حالیش نبود گفت غلط کرده، پدر سگ خودشه

بابام گفت تو نمیخواد طرفداری کنی :|
عنی مزخرف ترین لحظه توی زندگی اون وقتیه که ...
با پسر داییت دعوات میشه ...
و نمیتونی بهش فحش عمه بدی.... !!!
با پسر داییت دعوات میشه ...
و نمیتونی بهش فحش عمه بدی.... !!!
دختره اس ام اس زده : منم دوست دارم عز?زم?خ?ل?
خوش گذشت? فردا م? ب?نمت kiss
م?گم : کجا خوش گذشت ؟ اشتباه زد? ؟
م?گه : نه واسه تو بود
م?گم : با من نبود? که امروز? منظورت چ?ه ؟
م?گه : باورم نم?شه تو به من شک دار?? خ?ل? پست?
م?گم : چرا سوا?م رو جواب نم?د? ؟
م?گه : د?گه چ?ز? ب?ن ما وجود نداره که بخوا? درستش
کن?? خدافظ
|:
21 دسامبر ب?ا منو بخور =:
خوش گذشت? فردا م? ب?نمت kiss
م?گم : کجا خوش گذشت ؟ اشتباه زد? ؟
م?گه : نه واسه تو بود
م?گم : با من نبود? که امروز? منظورت چ?ه ؟
م?گه : باورم نم?شه تو به من شک دار?? خ?ل? پست?
م?گم : چرا سوا?م رو جواب نم?د? ؟
م?گه : د?گه چ?ز? ب?ن ما وجود نداره که بخوا? درستش
کن?? خدافظ
|:
21 دسامبر ب?ا منو بخور =:
یه دکتر زنش میمیره روی سنگ قبرش می نویسه : آرامگاه زری همسر دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
دکتر رحیمی مختصص زنان و زایمان ، مطب : خیابان جلفا کوچه سوم پلاک 20 از ساعت ... !
دکتر رحیمی مختصص زنان و زایمان ، مطب : خیابان جلفا کوچه سوم پلاک 20 از ساعت ... !
یارورو میکنن رئیس صدا و سیما، بعد از دو روز بر کنارش میکنن. رفیقاش ازش میپرسند: چی شد؟ میگه: هیچی فقط وسط اذون آگهی پخش کردیم!
آدم خوره با پسرش رفته بودن آدم شکار کنن، یه زنه رو میبینن خیلی چاق بوده، پسره میگه بابا اینو بخوریم؟ باباهه میگه: نه این همش چربیه، به درد نمیخوره. میرن تا به یه زنه لاغره میرسن، پسره گرسنش شده بوده، میگه: بابا جون اینو بخوریم؟ باباهه میگه: نه بابا این خیلی لاغره فایده نداره. دوباره راه میفتند، بعد از یک مدتی میرسند به یه زنه خوشگلِ باحال. پسره دیگه داشته از گشنگی ضعف میرفته، میگه: بابا جون دیگه اینو بخوریم؟ باباش میگه: نه پسرم، اینو میبریم خونه، مامانو میخوریم!
.غضنفر برق خونهشون رفته بود، یه قابلمه برمیداره میره در خونه غضنفر شماره 2 ومیگه: میشه یک کم برق به ما قرض بدید؟
دومی میگه: دیونه لااقل یه ظرف پلاستیکیمیآوردی که برق نگیرت
دومی میگه: دیونه لااقل یه ظرف پلاستیکیمیآوردی که برق نگیرت
یارو میره شنگول آباد از نفر اولی که می بینه میپرسه: من اینجا غریبم کجا باید آمپول بزنم؟
بارو شلوارشو میکشه پایین میگه اینجا!!!!
مث ا?نکه 21 دسامبر سرکار?ه ! |:..
خدا کنه تا ب?شتر از 9 ساله د?گه زنده بمون?م و بر?م تو
سال 1400
بعد ه? بگ?م : شماها ?ادتون نم?اد ما صده س?صد?ا ...
خ?ل? فاز م?ده ، حس آثار باستان? بودن به آدم دست
م?ده [:
خدا کنه تا ب?شتر از 9 ساله د?گه زنده بمون?م و بر?م تو
سال 1400
بعد ه? بگ?م : شماها ?ادتون نم?اد ما صده س?صد?ا ...
خ?ل? فاز م?ده ، حس آثار باستان? بودن به آدم دست
م?ده [:
?.غضنفر توی آلمان سوار مترو شده بوده، یه دفعه مترو ترمز میکنه و غضنفر میفته رو یه زن آلمانیه. زنه با متانت میگه: به همنوع خود آزار مرسانید،«گوته». یکم میگذره مترو دوباره ترمز میکنه، و این دفعه زن آلمانیه میفته رو غضنفر. غضنفر هم که خیلی منتظر فرصت بوده تا فرهنگ والای ایرانیشو به رخ بکشونه میگه: اینجانب غضنفر باسلام زنیکه لکاته این هیکل لاشیتو جمع کن، «با تشکر فر یعنی غضنفر»!
میدونین شنگول آبادی ها به هفتصد و پنجاه گرم چی میگن؟
میگن نیم کیلو و نیم !!
?.یک روز راننده تاکسی از مسافرش میپرسه: آقا ببخشید شما ژاپنی هستید؟
اون میگه نه.
بار دوم ازش میپرسه: شما ژاپنی هستید؟
بازم میگه نه.
بار سوم بازم میپرسه، یارو از کوره در میره میگه: آره!
راننده تاکسی میگه: به قیافت نمیاد!
اون میگه نه.
بار دوم ازش میپرسه: شما ژاپنی هستید؟
بازم میگه نه.
بار سوم بازم میپرسه، یارو از کوره در میره میگه: آره!
راننده تاکسی میگه: به قیافت نمیاد!
.به یارو میگن: سفر حج چطور بود؟
میگه: عالی. خیابوناش تمیز، برجاش بلند، ماشینا همه آخرین مدل. یه جای دیدنی هم داشت که خیلی شلوغ بود من نرفتم.
میگه: عالی. خیابوناش تمیز، برجاش بلند، ماشینا همه آخرین مدل. یه جای دیدنی هم داشت که خیلی شلوغ بود من نرفتم.