07-05-2014، 11:08
(آخرین ویرایش در این ارسال: 07-05-2014، 11:10، توسط ЯØறдητ!c✘ G!гL.)
کس خبر کی یابد از ویرانام؟
با درون سوخته دارم سخنکی به پایان می رسد افسانه ام؟
دست از دامان سحر برداشتمتا بیاویزم به گیسوی سحر
خویشرا از ساحل افکندم در آبلیک از ژرفای دریا بی خبر
بر تن دیوارها طرح شکستکس دگر رنگی در این سامان ندید
چشم می دوزد خیال روز و شباز درون دل به تصویر امیدتا
بدین منزل نهادی پای رااز درای کاروان بگسسته
امگرچه می سوزم از این آتش به جانلیک بر این سوختن دل بسته
امتیرگی پا می کشد از بام ها:صبح می خندد به راه شهر مندود می خیزد
هنوز از خلوتمبا درون سوخته دارم سخن
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
کس خبر کی یاب
با درون سوخته دارم سخنکی به پایان می رسد افسانه ام؟
دست از دامان سحر برداشتمتا بیاویزم به گیسوی سحر
خویشرا از ساحل افکندم در آبلیک از ژرفای دریا بی خبر
بر تن دیوارها طرح شکستکس دگر رنگی در این سامان ندید
چشم می دوزد خیال روز و شباز درون دل به تصویر امیدتا
بدین منزل نهادی پای رااز درای کاروان بگسسته
امگرچه می سوزم از این آتش به جانلیک بر این سوختن دل بسته
امتیرگی پا می کشد از بام ها:صبح می خندد به راه شهر مندود می خیزد
هنوز از خلوتمبا درون سوخته دارم سخن
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
