10-07-2014، 15:26
(آخرین ویرایش در این ارسال: 10-07-2014، 15:28، توسط ♔ Lîfε ιζ βευτιfυl ♔.)
اگر همه سکه داشتند ، دلها سکه را بیش از خدا نمی پرستیدند
و یک نفر کنار خیابان خواب گندم نمی دید تا دیگری از سر جوانمردی بی ارزشترین سکه اش را نثار او کند
(دکتر شریعتی)
روزی به دنبال گلی راهی شدم از این کویر / آن گل نگو خار کویر بود و منم یارش شدم /
از غم دل همراهش شدم / آن تیغ اول را که زد بر چشم من /
گفتم که سهل باشد برای عشق من / چون تیغ دوم را بزد بر چشم من /
گفتم کز او خرده مگیر که گل با خارش گل است / تیغ آخر را که زد بر قلب من /
گفتم که ای معشوق من ، این جوانمردی نبود در حق من / گفتم چرا زین گونه بر قلبم زدی /
گفتا اگر عاشق شدی ، زخم دلم خواهی خوری / این را که گفت آن گل به من /
دیدم که بر قلبم نهاد از جانب خود گل به من .
و یک نفر کنار خیابان خواب گندم نمی دید تا دیگری از سر جوانمردی بی ارزشترین سکه اش را نثار او کند
(دکتر شریعتی)
روزی به دنبال گلی راهی شدم از این کویر / آن گل نگو خار کویر بود و منم یارش شدم /
از غم دل همراهش شدم / آن تیغ اول را که زد بر چشم من /
گفتم که سهل باشد برای عشق من / چون تیغ دوم را بزد بر چشم من /
گفتم کز او خرده مگیر که گل با خارش گل است / تیغ آخر را که زد بر قلب من /
گفتم که ای معشوق من ، این جوانمردی نبود در حق من / گفتم چرا زین گونه بر قلبم زدی /
گفتا اگر عاشق شدی ، زخم دلم خواهی خوری / این را که گفت آن گل به من /
دیدم که بر قلبم نهاد از جانب خود گل به من .
در این بازار نامردی ، به دنبال چه می گردی؟
، نمی یابی نشان هرگز ، تو از عشق و جوانمردی ،
برو بگذر از این بازار، از این مستی و طنازی ،
اگر چون کوه هم باشی ، در این دنیا تو می بازی .