فیلیپ سیمور هافمن بازیگر ۴۶ ساله سینما، با وجود بازی در محصولات مردمپسند به عنوان یک بازیگر مستقل و غیر متعارف شناخته شده است.
به گزارش دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
فانیگما ، به نقل از فارس این بازیگر اهل نیویورک در کنار کارگردانی تئاتر و بازی در نمایشهای صحنهای، در هر دو نوع فیلمهای غیر متعارف و گیشهپسند هم بازی میکند.
او فعالیت بازیگری را از نوجوانی و حضور در نمایشهای مدرسهای شروع کرد. از دانشگاه هنر نیویورک فارغالتحصیل شد. اولین فیلم سینمایی او درام اجتماعی مستقل تریپل بوگی در هتل پنج ستاره در سال ۱۹۹۱ بود. او دومین فیلم او اسلحه تازه من در سال ۱۹۹۲ بود که نام او را در سطح وسیعی مطرح کرد. از آن زمان هافمن همکاری با سینمای مستقل را ادامه داد و در فیلمهایی مثل شب های بوگی (۱۹۹۷)، خوشبختی (۱۹۹۸)، بی عیب، اقای ریپلی مستعد، ماگنولیا (۱۹۹۹) بازی کرد. از دیگر کارهای مهم این بازیگر میتوان به تقریبا مشهور (۲۰۰۰)، از دلهای سرخ (۲۰۰۲)، کلد مانتین(۲۰۰۳) و ماموریت غیر ممکن (۲۰۰۶) اشاره کرد.

منتقدان سینمایی کاپوتی (۲۰۰۵) را بهترین فیلم او میدانند، که برایش جایزه اسکار بهترین بازیگر مرد را هم گرفت. بسیاری از انجمنهای منتقدان آمریکا هم وی را برای این فیلم، به عنوان بهترین بازیگر سال انتخاب کردند. قصه این درام شرح حال گونه در باره ترومن کاپوتی نویسنده است که در جریان تحقیق برای کتاب معروف خود در کمال خونسردی (که بعدها تبدیل به یک فیلم سینمایی موفق شد) بایکی از دو قاتل یک خانواده تکزاسی به نام پری اسمیت دوست شد.
هافمن هم اکنون فیلم بازی های هانگر:گرفتن آتش را روی پرده سینماهای جهان دارد. او در یک گفت و گوی اینترنتی با خبرگزاری رویترز در باره سینمای مستقل، بازیگری، جوان گرایی در فیلم ها و برخورد فرصت طلبانه هالیوود با محصولات مستقل صحبت می کند.

از جمله بازیگرانی هستید که فیلمسازان دوست دارند با آنها کار کنند. علت امر چیست؟
فکر میکنم دلیل اصلیاش این است که آدم راحتی هستم و باعث خلق مشکل برای کسی نمیشوم. سرصحنه فیلمبرداری هم تمام تلاشم این است که کارم را درست انجام دهم و برای فیلمسازان فیلمهایم دردسری ایجاد نکنم.
به نظر شما بازیگران سینما بهتر است کم کار باشند یا پرکار؟
خب، به صورت طبیعی بیکار بودن برای هیچ بازیگری خوب نیست. یک بازیگر باید همیشه در حال بازی در یک نقش تازه باشد. حالا فرقی نمیکند این حضور جلوی دوربین سینما باشد یا صحنه تئاتر. بیکاری آدم را میکشد و بازیگر را به جنون میکشاند. مهم نیست که چقدر در کارتان موفق هستید، باید به کار ادامه بدهید.
حالا نمیدانم در این رابطه، کمکاری بهتر است یا پرکاری. به باور من، باید در نقشها و فیلمهای خوب کار کرد و دعوت به بازی در آنها را رد نکرد. در این حالت ممکن است شما یک باره، با چند پیشنهاد خوب روبرو شوید. نباید فرصت بازی در آنها را از دست بدهید و بگوئید نمیخواهم پرکاری کنم. این احتمال هم وجود دارد که برای مدتی هیچ پیشنهاد خوبی به شما نشود و مجبور باشید در خانه استراحت کنید.

وقتی پیشنهاد بازی در فیلمها را ندارید، چه میکنید؟ این وضعیت چه حسی دارد؟
وقتی این اتفاق میافتد، ضربان قلبم تندتر میشود و حس بدی پیدا میکنم. من یک بازیگرم و همیشه باید در حال کار و بازی باشم. بازیگری برای من فقط یک شغل و منبع درآمد نیست، من عشق به این کار را دارم. بازیگری برایم مثل نفس کشیدن است.
مهم نیست چقدر به من دستمزد میدهند. هیچ وقت به این موضوع فکر نمیکنم و درآمد مالی برایم در درجه دوم اهمیت قرار دارد. نفس بازیگری را دوست دارم. برایم مثل خود زندگی است. من بازیگر نشدم تا چهرهام و خودم را به نمایش بگذارم و طرفدارانی برای خودم دست و پا کنم. بازیگر شدم تا بتوانم به درون روح آدمهای مختلف و متفاوت بروم و آنها را برای تماشاگران جدی و پیگیر، در معرض نمایش بگذارم.
برای بازیگران مسئولیت اجتماعی قائل هستید؟
صددرصد. ما با بازیهایمان خوب و بد را به تماشاگران معرفی میکنیم و با این کار به آن ها کمک میکنیم تا درست را از غلط تشخیص دهند. به همین دلیل، بازیگران چه در جلوی دوربین و چه در زندگی خصوصی، دارای مسئولیت اجتماعی زیادی هستند، نقشی که ما بازیگران جلوی دوربین بازی میکنیم، نشاندهنده میزان مسئولیت و حساسیت ما نسبت به جامعه و آدمهای آن است. نوع رفتارمان در پشت دوربین هم همین طور است.

آیا نسبت به نقشهایی که بازی میکنید، موضعگیری هم میکنید و این موضعگیری در بازیتان تاثیر میگذارد؟
خیر. من در مقام قضاوت کننده نقشهایم نیستم. این تماشاگران هستند که باید آنها را مورد قضاوت و داوری قرار دهند. تلاشم این است که نقش محوله را به شکل درستی بازی کنم تا تماشاچی مرا در قالب آن کاراکتر قبول کند. بازی من یک بازی صادقانه است که طی آن وظیفه دارم کاراکتر محوله را (بدون در نظر گرفتن مثبت یا منفی بودن آن) درست و منطقی به روی پرده سینما منتقل کنم. برای این کار باید از تمام توان و قوه خلاقهام بهره بگیرم.
پس از آن، نوبت تماشاگران است تا این کاراکتر را مورد بررسی و قضاوت قرار دهد. خیلی وقتها به عنوان یک بازیگر آن کاراکتری را که دارم بازی میکنم، دوست ندارم. اما دوست داشتن یا نداشتن آن کاراکتر، عاملی نمیشود تا بازیام تحت تاثیر قرار گیرد. من نقش یک قاتل را هم بازی میکنم. زمان بازی در نقش چنین آدمی به خودم نمیگویم او آدم بدی است و باید او را به شکل بدی به تصویر بکشم. وظیفه من این است که تفکرات او را (که فکر می کند درست است) به صورتی منطقی در جلوی دوربین به نمایش بگذارم. پس از آن، این بیننده است که در کلیت قصه این آدم منفی را مورد بحث و بررسی قرار میدهد.

برای ارائه یک بازی بهتر معمولا چه کارهایی میکنید؟
تمرکز یکی از بهترین کارهایی است که یک بازیگر میتواند انجام دهد. سر صحنه فیلمبرداری باید ذهنتان را از تمام چیزهای دیگر پاک و صاف کرده و فقط به نقش فکر کنید. در مقام بازیگر، باید به چیزهایی فکر کنید که مردم معمولی و تماشاگران فکر نمیکنند. خالی کردن ذهن از مسائل مختلف و دل دادن به کاراکتر و فیلمنامه، کاری است که یک بازیگر خوب باید بتواند از عهده انجام آن برآید.
اگر این کار را انجام دهید و بتوانید به آن شکلی که مورد نیاز است تمرکز کنید، آن وقت میتوانید یک بازی خوب ارائه دهید. در این حالت، حس و حال لازم ایجاد میشود و میتوانید به درون کاراکتر و تفکرات او رسوخ کنید. البته عوامل جانبی دیگری هم هستند که در ارائه بازی بهتر شما نقش دارند. از جمله میتوان به کارگردان، فیلمنامه قوی و حتی بازیگر نقش مقابل هم اشاره کرد.

موفقیت در کار حرفهای را چگونه ارزیابی میکنید؟
موفقیت به معنی آن نیست که شما خوشحال هستید و الزاما همراه خودش شادی نمیآورد. این را صمیمانه میگویم. به نظر من،موفقیت یعنی این که بتوانی نقشهایی را بازی کنی که دوست داری و همیشه به دنبال آنها میگشتی. بزرگترین آرزوی زندگیام این است که بتوانم نقش کاراکترهای سرشناس قصهها و نمایشنامههای مختلف را بازی کنم. حالا فرقی نمیکند جلوی دوربین باشد یا روی صحنه تئاتر. در عین حال، اگر نقشی را خیلی خوب بازی کنم. آن وقت خیلی خوشحال میشوم و احساس میکنم موفقیتی کسب کردهام. من موفقیت را از این منظر نگاه میکنم و مورد بحث قرار میدهم.

حضورتان سر صحنه فیلمبرداری چگونه است؟
بعضی وقتها از من میپرسند سر صحنه فیلمبرداری خوش میگذرد و من در حال لذت بردن هستم؟ پاسخ من همیشه منفی است. صحنه فیلمبرداری محل پیکنیک نیست. بازیگر باید کارش را جدی بگیرد. تنها پس از پایان فیلمبرداری و آماده نمایش شدن فیلم است که احساس راحتی میکنم. بعد از انجام یک کار خوب، بسیار لذتبخش است که در آرامش بنشینی و آن را تماشا کنی.
یک واقعیت را در مورد خودم بگویم. وقتی در حال بازی در نقشی هستم، خیلی بیشتر احساس راحتی و شخصی بودن میکنم تا اوقات دیگر. علتش هم این است که زمان بازی در یک نقش، میتوانم کارهایی را انجام دهم که در شرایط معمولی قادر به انجام آنها نیستم. در عین حال، این کارها را به گونهای انجام میدهم که طرف مقابلم (تماشاگران و دوربین) آنها را کاملا باور کنند.
برایتان بازیگری کار آسانی است؟
سختترین کاری است که انجام داده و میدهم. کار من قبل از حضور در جلوی دوربین شروع میشود. درباره کاراکتر محوله تحقیق میکنم و سعی دارم به شناخت درست و کاملی از او برسم. به عنوان بازیگر از خودم انتظارات و توقعاتی دارم که در زمان بازی کردن در نقشهای محوله، به دنبال برآورده کردن آنها هستم. منتقد اصلی خودم هستم و خیلیوقتها، از خودم راضی نیستم.
وظیفه من حیات دادن به موجوداتی است که شاید در عالم واقعیت وجود نداشته باشند. همیشه بخشی ازخودم را در درون این کاراکترها قرار میدهم. احساسم این است که این مسئله کمک میکند تا آن شخصیت به شکل بهتری به تصویر کشیده شود. وقتی میشنوم و در مجلات میخوانم که بازیام در این یا آن فیلم خوب نبوده، احساس شرمندگی و خجالت میکنم.
همیشه ترس این را داشته و داشتم که بگویند فلانی یک بازیگر معمولی است و توانایی ظاهر شدن در قالب کاراکترهای مختلف را ندارد. میخواهم با بازیام تفاوتی را به نمایش بگذارم و میخواهم کارهایی را انجام دهم که شاید بازیگران دیگر نمیتوانند از عهده اجرا و انجام آن برآیند.

در کنار بازی در فیلمهای سینمایی، روی صحنه تئاتر هم ظاهر میشوید.
بازی در نمایشهای خوب را درست دارم، زیرا باعث تغییر خوبی در کار و روحیهام میشود. دور شدن از دوربین فیلمبرداری و حضور روی صحنه تئاتر، تغییر زیبایی است. به عنوان یک بازیگر، لازم است که چنین کاری را انجام دهم و تنوع در کارهایم باشد. تمام تلاشم این است که هر سال حداقل یک نمایش تئاتری داشته باشم. علتش این است که به من روح و نیروی تازه ای می دهد و باعث می شود تا با قدرت بیشتر و تازه ای جلوی دوربین ظاهر شوم.
درباره حضور جوانان در دنیای سیما چه نظری دارید؟
مخالف حضور جوانان در سینما نیستم و جوانگرایی را میپسندم. سینما بر روی دوش جوانان میچرخد و اکثر کاراکترهای فیلمهای سینمایی، جوانان هستند. اما جوانگرایی نباید به قیمت بها دادن به چهرههای زیبا و بیاستعداد تمام شود. جوان بودن و جوانگرایی خوب است. ولی حتما باید استعداد و توانایی هم در کنار آن باشد. اما ما این روزها بیشتر جوانانی را میبینم که فقط تکیه به زیبایی ظاهری خود میکنند و فارغ از استعداد و هنر هستند. به همین دلیل است که شما در عرض سال با حضور تعداد زیادی از این جوانان در دنیای سینما روبرو هستید و سال بعد، دیگری هیچ خبری از آنها نیست.

از کار در هالیوود راضی هستید؟
به عنوان یک بازیگر احساس می کنم نباید خودم را محدود به فیلم های مستقل و غیرمتعارف کنم. به همین دلیل، هرچند وقت یک بار با یک فیلم مردم پسند هم همکاری میکنم. ولی طرز برخورد هالیوود و تهیه کنندگان آن را نمی پسندم. آن ها دل خوشی از محصولات مستقل ندارند، زیرا به گفته آن ها پول ساز نیستند. به همین دلیل کمتر روی این نوع فیلم سرمایه گذاری می کنند.
اما به محض برگزاری مراسم هایی مثل اسکار خودشان را به این فیلم ها وصل می کنند تا از سود و امتیاز معنوی آن ها بهره اصلی را ببرند.این جورمنفعت طلبی کاسب کارانه را دوست ندارم. هالیوودی ها از فیلم های مستقل و هنرمندان غیرمتعارف سو استفاده می کنند و سوار برموج موفقیت معنوی آن ها می شوند.

فیلم تازه چه دارید؟
«تحت تعقیب ترین مرد جهان» که حال و هوایی اجتماعی و دلهره آور دارد. نقش یک مهاجر مسلمان چچنی مقیم شهر هامبورگ را بازی کردهام . این مرد بی گناه درگیر ماجراهای مربوط به شعار «جنگ با ترور» دولت بوش میشود و با مشکلات و دردسرهای زیادی روبرو میگردد.
به گزارش دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
فانیگما ، به نقل از فارس این بازیگر اهل نیویورک در کنار کارگردانی تئاتر و بازی در نمایشهای صحنهای، در هر دو نوع فیلمهای غیر متعارف و گیشهپسند هم بازی میکند.
او فعالیت بازیگری را از نوجوانی و حضور در نمایشهای مدرسهای شروع کرد. از دانشگاه هنر نیویورک فارغالتحصیل شد. اولین فیلم سینمایی او درام اجتماعی مستقل تریپل بوگی در هتل پنج ستاره در سال ۱۹۹۱ بود. او دومین فیلم او اسلحه تازه من در سال ۱۹۹۲ بود که نام او را در سطح وسیعی مطرح کرد. از آن زمان هافمن همکاری با سینمای مستقل را ادامه داد و در فیلمهایی مثل شب های بوگی (۱۹۹۷)، خوشبختی (۱۹۹۸)، بی عیب، اقای ریپلی مستعد، ماگنولیا (۱۹۹۹) بازی کرد. از دیگر کارهای مهم این بازیگر میتوان به تقریبا مشهور (۲۰۰۰)، از دلهای سرخ (۲۰۰۲)، کلد مانتین(۲۰۰۳) و ماموریت غیر ممکن (۲۰۰۶) اشاره کرد.

هافمن هم اکنون فیلم بازی های هانگر:گرفتن آتش را روی پرده سینماهای جهان دارد. او در یک گفت و گوی اینترنتی با خبرگزاری رویترز در باره سینمای مستقل، بازیگری، جوان گرایی در فیلم ها و برخورد فرصت طلبانه هالیوود با محصولات مستقل صحبت می کند.

فکر میکنم دلیل اصلیاش این است که آدم راحتی هستم و باعث خلق مشکل برای کسی نمیشوم. سرصحنه فیلمبرداری هم تمام تلاشم این است که کارم را درست انجام دهم و برای فیلمسازان فیلمهایم دردسری ایجاد نکنم.
به نظر شما بازیگران سینما بهتر است کم کار باشند یا پرکار؟
خب، به صورت طبیعی بیکار بودن برای هیچ بازیگری خوب نیست. یک بازیگر باید همیشه در حال بازی در یک نقش تازه باشد. حالا فرقی نمیکند این حضور جلوی دوربین سینما باشد یا صحنه تئاتر. بیکاری آدم را میکشد و بازیگر را به جنون میکشاند. مهم نیست که چقدر در کارتان موفق هستید، باید به کار ادامه بدهید.
حالا نمیدانم در این رابطه، کمکاری بهتر است یا پرکاری. به باور من، باید در نقشها و فیلمهای خوب کار کرد و دعوت به بازی در آنها را رد نکرد. در این حالت ممکن است شما یک باره، با چند پیشنهاد خوب روبرو شوید. نباید فرصت بازی در آنها را از دست بدهید و بگوئید نمیخواهم پرکاری کنم. این احتمال هم وجود دارد که برای مدتی هیچ پیشنهاد خوبی به شما نشود و مجبور باشید در خانه استراحت کنید.

وقتی این اتفاق میافتد، ضربان قلبم تندتر میشود و حس بدی پیدا میکنم. من یک بازیگرم و همیشه باید در حال کار و بازی باشم. بازیگری برای من فقط یک شغل و منبع درآمد نیست، من عشق به این کار را دارم. بازیگری برایم مثل نفس کشیدن است.
مهم نیست چقدر به من دستمزد میدهند. هیچ وقت به این موضوع فکر نمیکنم و درآمد مالی برایم در درجه دوم اهمیت قرار دارد. نفس بازیگری را دوست دارم. برایم مثل خود زندگی است. من بازیگر نشدم تا چهرهام و خودم را به نمایش بگذارم و طرفدارانی برای خودم دست و پا کنم. بازیگر شدم تا بتوانم به درون روح آدمهای مختلف و متفاوت بروم و آنها را برای تماشاگران جدی و پیگیر، در معرض نمایش بگذارم.
برای بازیگران مسئولیت اجتماعی قائل هستید؟
صددرصد. ما با بازیهایمان خوب و بد را به تماشاگران معرفی میکنیم و با این کار به آن ها کمک میکنیم تا درست را از غلط تشخیص دهند. به همین دلیل، بازیگران چه در جلوی دوربین و چه در زندگی خصوصی، دارای مسئولیت اجتماعی زیادی هستند، نقشی که ما بازیگران جلوی دوربین بازی میکنیم، نشاندهنده میزان مسئولیت و حساسیت ما نسبت به جامعه و آدمهای آن است. نوع رفتارمان در پشت دوربین هم همین طور است.

خیر. من در مقام قضاوت کننده نقشهایم نیستم. این تماشاگران هستند که باید آنها را مورد قضاوت و داوری قرار دهند. تلاشم این است که نقش محوله را به شکل درستی بازی کنم تا تماشاچی مرا در قالب آن کاراکتر قبول کند. بازی من یک بازی صادقانه است که طی آن وظیفه دارم کاراکتر محوله را (بدون در نظر گرفتن مثبت یا منفی بودن آن) درست و منطقی به روی پرده سینما منتقل کنم. برای این کار باید از تمام توان و قوه خلاقهام بهره بگیرم.
پس از آن، نوبت تماشاگران است تا این کاراکتر را مورد بررسی و قضاوت قرار دهد. خیلی وقتها به عنوان یک بازیگر آن کاراکتری را که دارم بازی میکنم، دوست ندارم. اما دوست داشتن یا نداشتن آن کاراکتر، عاملی نمیشود تا بازیام تحت تاثیر قرار گیرد. من نقش یک قاتل را هم بازی میکنم. زمان بازی در نقش چنین آدمی به خودم نمیگویم او آدم بدی است و باید او را به شکل بدی به تصویر بکشم. وظیفه من این است که تفکرات او را (که فکر می کند درست است) به صورتی منطقی در جلوی دوربین به نمایش بگذارم. پس از آن، این بیننده است که در کلیت قصه این آدم منفی را مورد بحث و بررسی قرار میدهد.

تمرکز یکی از بهترین کارهایی است که یک بازیگر میتواند انجام دهد. سر صحنه فیلمبرداری باید ذهنتان را از تمام چیزهای دیگر پاک و صاف کرده و فقط به نقش فکر کنید. در مقام بازیگر، باید به چیزهایی فکر کنید که مردم معمولی و تماشاگران فکر نمیکنند. خالی کردن ذهن از مسائل مختلف و دل دادن به کاراکتر و فیلمنامه، کاری است که یک بازیگر خوب باید بتواند از عهده انجام آن برآید.
اگر این کار را انجام دهید و بتوانید به آن شکلی که مورد نیاز است تمرکز کنید، آن وقت میتوانید یک بازی خوب ارائه دهید. در این حالت، حس و حال لازم ایجاد میشود و میتوانید به درون کاراکتر و تفکرات او رسوخ کنید. البته عوامل جانبی دیگری هم هستند که در ارائه بازی بهتر شما نقش دارند. از جمله میتوان به کارگردان، فیلمنامه قوی و حتی بازیگر نقش مقابل هم اشاره کرد.

موفقیت به معنی آن نیست که شما خوشحال هستید و الزاما همراه خودش شادی نمیآورد. این را صمیمانه میگویم. به نظر من،موفقیت یعنی این که بتوانی نقشهایی را بازی کنی که دوست داری و همیشه به دنبال آنها میگشتی. بزرگترین آرزوی زندگیام این است که بتوانم نقش کاراکترهای سرشناس قصهها و نمایشنامههای مختلف را بازی کنم. حالا فرقی نمیکند جلوی دوربین باشد یا روی صحنه تئاتر. در عین حال، اگر نقشی را خیلی خوب بازی کنم. آن وقت خیلی خوشحال میشوم و احساس میکنم موفقیتی کسب کردهام. من موفقیت را از این منظر نگاه میکنم و مورد بحث قرار میدهم.

بعضی وقتها از من میپرسند سر صحنه فیلمبرداری خوش میگذرد و من در حال لذت بردن هستم؟ پاسخ من همیشه منفی است. صحنه فیلمبرداری محل پیکنیک نیست. بازیگر باید کارش را جدی بگیرد. تنها پس از پایان فیلمبرداری و آماده نمایش شدن فیلم است که احساس راحتی میکنم. بعد از انجام یک کار خوب، بسیار لذتبخش است که در آرامش بنشینی و آن را تماشا کنی.
یک واقعیت را در مورد خودم بگویم. وقتی در حال بازی در نقشی هستم، خیلی بیشتر احساس راحتی و شخصی بودن میکنم تا اوقات دیگر. علتش هم این است که زمان بازی در یک نقش، میتوانم کارهایی را انجام دهم که در شرایط معمولی قادر به انجام آنها نیستم. در عین حال، این کارها را به گونهای انجام میدهم که طرف مقابلم (تماشاگران و دوربین) آنها را کاملا باور کنند.
برایتان بازیگری کار آسانی است؟
سختترین کاری است که انجام داده و میدهم. کار من قبل از حضور در جلوی دوربین شروع میشود. درباره کاراکتر محوله تحقیق میکنم و سعی دارم به شناخت درست و کاملی از او برسم. به عنوان بازیگر از خودم انتظارات و توقعاتی دارم که در زمان بازی کردن در نقشهای محوله، به دنبال برآورده کردن آنها هستم. منتقد اصلی خودم هستم و خیلیوقتها، از خودم راضی نیستم.
وظیفه من حیات دادن به موجوداتی است که شاید در عالم واقعیت وجود نداشته باشند. همیشه بخشی ازخودم را در درون این کاراکترها قرار میدهم. احساسم این است که این مسئله کمک میکند تا آن شخصیت به شکل بهتری به تصویر کشیده شود. وقتی میشنوم و در مجلات میخوانم که بازیام در این یا آن فیلم خوب نبوده، احساس شرمندگی و خجالت میکنم.
همیشه ترس این را داشته و داشتم که بگویند فلانی یک بازیگر معمولی است و توانایی ظاهر شدن در قالب کاراکترهای مختلف را ندارد. میخواهم با بازیام تفاوتی را به نمایش بگذارم و میخواهم کارهایی را انجام دهم که شاید بازیگران دیگر نمیتوانند از عهده اجرا و انجام آن برآیند.

بازی در نمایشهای خوب را درست دارم، زیرا باعث تغییر خوبی در کار و روحیهام میشود. دور شدن از دوربین فیلمبرداری و حضور روی صحنه تئاتر، تغییر زیبایی است. به عنوان یک بازیگر، لازم است که چنین کاری را انجام دهم و تنوع در کارهایم باشد. تمام تلاشم این است که هر سال حداقل یک نمایش تئاتری داشته باشم. علتش این است که به من روح و نیروی تازه ای می دهد و باعث می شود تا با قدرت بیشتر و تازه ای جلوی دوربین ظاهر شوم.
درباره حضور جوانان در دنیای سیما چه نظری دارید؟
مخالف حضور جوانان در سینما نیستم و جوانگرایی را میپسندم. سینما بر روی دوش جوانان میچرخد و اکثر کاراکترهای فیلمهای سینمایی، جوانان هستند. اما جوانگرایی نباید به قیمت بها دادن به چهرههای زیبا و بیاستعداد تمام شود. جوان بودن و جوانگرایی خوب است. ولی حتما باید استعداد و توانایی هم در کنار آن باشد. اما ما این روزها بیشتر جوانانی را میبینم که فقط تکیه به زیبایی ظاهری خود میکنند و فارغ از استعداد و هنر هستند. به همین دلیل است که شما در عرض سال با حضور تعداد زیادی از این جوانان در دنیای سینما روبرو هستید و سال بعد، دیگری هیچ خبری از آنها نیست.

به عنوان یک بازیگر احساس می کنم نباید خودم را محدود به فیلم های مستقل و غیرمتعارف کنم. به همین دلیل، هرچند وقت یک بار با یک فیلم مردم پسند هم همکاری میکنم. ولی طرز برخورد هالیوود و تهیه کنندگان آن را نمی پسندم. آن ها دل خوشی از محصولات مستقل ندارند، زیرا به گفته آن ها پول ساز نیستند. به همین دلیل کمتر روی این نوع فیلم سرمایه گذاری می کنند.
اما به محض برگزاری مراسم هایی مثل اسکار خودشان را به این فیلم ها وصل می کنند تا از سود و امتیاز معنوی آن ها بهره اصلی را ببرند.این جورمنفعت طلبی کاسب کارانه را دوست ندارم. هالیوودی ها از فیلم های مستقل و هنرمندان غیرمتعارف سو استفاده می کنند و سوار برموج موفقیت معنوی آن ها می شوند.

«تحت تعقیب ترین مرد جهان» که حال و هوایی اجتماعی و دلهره آور دارد. نقش یک مهاجر مسلمان چچنی مقیم شهر هامبورگ را بازی کردهام . این مرد بی گناه درگیر ماجراهای مربوط به شعار «جنگ با ترور» دولت بوش میشود و با مشکلات و دردسرهای زیادی روبرو میگردد.