امتیاز موضوع:
  • 1 رأی - میانگین امتیازات: 5
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

من ابروما در میون میزارم بیا تو موضوع زشت بود هر چی خواستی بهم بگو

#1

نامم، پای هیچ کتابی نیست !
و این یعنی
مخاطبِ خاصِ تمام نوشته های من تویی ...
حتی بر روی تمامی نوشته هایم برچسب کپی آزاد نگاشته ام
تا شاید اگر روزی ،
نگاهت به عاشقانه هایم افتاد
با خود بگویی چه زیبا آنکس که اینگونه معشوق پرستی می کند !
بی آنکه خود با خبر باشی
من،
شعرهایم را از نگاه تو میدزدم

(مهرداد حبیبی)




من ابروما در میون میزارم بیا تو موضوع زشت بود هر چی خواستی بهم بگو 1


مثل یک درنای زیبا تا افق پرواز کن

نغمه ای دیگر برای فصل سرما ساز کن

زندگی تکرارِ زخمِ کهنه دیروز نیست

بالهای خسته ات را رو به فردا باز کن ...





من ابروما در میون میزارم بیا تو موضوع زشت بود هر چی خواستی بهم بگو 1



کم نیستند شادی ها، حتی اگر بزرگ نباشند...


چه آسان تماشاگر سبقت ثانیه هاییم و به عبورشان می خندیم


چه آسان لحظه ها را به کام هم تلخ می کنیم


و چه ارزان می فروشیم لذت با هم بودن را


چه زود دیر می شود و نمیدانیم که:


فردا می آید شاید ما نباشیم!

من ابروما در میون میزارم بیا تو موضوع زشت بود هر چی خواستی بهم بگو 1



گاهی، در پس چهره مغرورانه
و ژست های بزرگانه در مقابل دیگران برای اثبات بزرگی و حفظ شخصیّت
کودکی سر به هوا و بازیگوش پنهان شده
که دلش کسی را میخواهد تا همه
دیوانگی اش را خرجش کند و
از او جواب " تو دیگر بزرگ شده ای " نگیرد و
 تحقیر نشود ...
بلکه با او همراه شود ، همراه دیوانگی هایش
و در پس خنده هایشان ، فقط خنده باشد و خنده ...





من ابروما در میون میزارم بیا تو موضوع زشت بود هر چی خواستی بهم بگو 1


اینکه چقدر از آن روز ها گذشته . . .

یا اینکه چقدر هر دویمان عوض شده ایم


یا اینکه هر کداممان کجای دنیا افتاده ایم


 مهم نیست...


باران که ببارد هر وقتی که میخواهد باشد ،


دل هامان هـوای هم را می کند . . .


من ابروما در میون میزارم بیا تو موضوع زشت بود هر چی خواستی بهم بگو 1
هوا بدجورى طوفانى بود و آن پسر و دختر کوچولو حسابى از سرما مچاله شده بودند...
هر دو لباس‌هاى کهنه و گشادى به تن داشتند و پشت در خانه مى‌لرزیدند
پسرک پرسید: «ببخشین خانم! کاغذ باطله دارین» کاغذ باطله نداشتم و وضع مالى خودمان هم چنگى به دل نمى زد و نمى توانستم به آن ها کمکی کنم.
مى‌خواستم یک جورى از سر خودم بازشان کنم که چشمم به پاهاى کوچک آن ها افتاد که توى دمپایى‌هاى کهنه کوچکشان قرمز شده بود.

گفتم: بیایین تو یه فنجون شیرکاکائوى گرم براتون درست کنم.
آن ها را داخل آشپزخانه بردم و کنار بخارى نشاندم تا پاهای شان را گرم کنند، بعد یک فنجان شیرکاکائو و کمى نان برشته و مربا به آن ها دادم و مشغول کار خودم شدم.
زیر چشمى دیدم که دختر کوچولو فنجان خالى را در دستش گرفت و خیره به آن نگاه کرد، بعد پرسید: ببخشین خانم! شما پولدارین؟
نگاهى به روکش نخ نماى مبل هایمان انداختم و گفتم: من اوه نه!
دختر کوچولو فنجان را با احتیاط روى نعلبکى گذاشت و گفت: آخه رنگ فنجون و نعلبکى‌اش به هم مى خوره.
آن ها درحالى که بسته‌هاى کاغذى را جلوى صورتشان گرفته بودند تا باران به صورتشان شلاق نزند، رفتند ...

فنجان هاى سفالى آبى رنگ را برداشتم و براى اولین بار در عمرم به رنگ آن‌ها دقت کردم،
بعد سیب زمینى ها را داخل آبگوشت ریختم و هم زدم.
سیب زمینى، آبگوشت، سقفى بالاى سرم، همسرم، یک شغل خوب و دائمى، همه این ها به هم مى آمدند.
صندلى ها را از جلوى بخارى برداشتم و سرجایشان گذاشتم و اتاق نشیمن کوچک خانه مان را مرتب کردم، لکه هاى کوچک دمپایى را از کنار بخارى، پاک نکردم.
مى خواهم همیشه آن ها را همان جا نگه دارم که هیچ وقت یادم نرود چه آدم ثروتمندى هستم.

*
*

با دلبستن به دلخوشی های زندگی، می توان برای فردای بهتر تلاش کرد








من ابروما در میون میزارم بیا تو موضوع زشت بود هر چی خواستی بهم بگو 1







بعضی وقت ها سکوت میکنی


چون اینقدر رنجیدی که نمیخوای حرف بزنی


بعضی وقت ها سکوت میکنی


چون واقعا حرفی واسه گفتن نداری


گاهی سکوت یه اعتراضه


گاهی هم انتظار...





من ابروما در میون میزارم بیا تو موضوع زشت بود هر چی خواستی بهم بگو 1









تو مرا یاد کنی یا نکنی

باورت گر بشود ، گر نشود

حرفی نیست

اما ...

نفسم می گیرد

در هوایی که نفس های تو نیست !


"سهراب سپهری"


من ابروما در میون میزارم بیا تو موضوع زشت بود هر چی خواستی بهم بگو 1
روزگار عجیب عجیب درگردشه مواظب حرفامون باشیم
پاسخ
 سپاس شده توسط mohsen30man ، سید محمد رضا معلمی ، Roz77 ، Mutemit
آگهی
#2
منتقل شدادبیات
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
Channel
پاسخ
 سپاس شده توسط عسل.
#3
اسم تایپک با موضوع همخونی نداره !
لطفا ویرایش بشه ...
all falling stars one day will land
all broken hearts one day will mend
and the end is still the end whether you want it or not
پاسخ


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

موضوعات مرتبط با این موضوع...
  استاتوس ها و دل نوشته های جدید و غمناک با موضوع تنهایی
Rainbow یه موضوع تازه!

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان