امتیاز موضوع:
  • 0 رأی - میانگین امتیازات: 0
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

انسان و مسأله اختیار و انتظار مرگ

#1
مرگ، پرسش و مسأله بزرگ انسان هاست. هر روز انسان با مرگ خویشان و دوستان و آشنایان مواجه می شود و این پرسش در برابر او قرار می گیرد که تا چه اندازه انسان اختیاردار زندگی و مرگ خویش است؟

هرگاه به بیمارستان ها می روید یا خود به بیماری صعب العلاج گرفتار می شوید، انتظار مرگ مانند سایه شوم شما را دربر می گیرد. گاه از وحشت و هراس بیماری، خود را در کام مرگ می اندازید و امید از دل ها رخت برمی بندد. آنگاه است که مسأله انتظار مرگ، مسأله جدی و دغدغه اصلی می شود.

نویسنده در این مطلب بر آن است تا نگاه قرآن را به مسأله اختیار و انتظار مرگ براساس آموزه های قرآن بیان کند.



مرگ، حاضر همیشگی
بی گمان مرگ همزاد زندگی است؛ زیرا جز خداوند که حی مطلق و حیات، اسم ذات الهی است؛ همه موجودات، حیات را با مرگ همراه دارند. هر چیزی که آفریده می شود و نام حی بر او نهاده می شود و از زندگی بهره مند می گردد، در باطن و ملکوت این حیات و زندگی، مرگ نشسته و آشیانه کرده است تا روزی از درون به بیرون خودنمایی کند و حیات را پایانی بخشد. (قصص، آیه۸۸؛ الرحمن، آیات۲۶و ۲۷)

پس همواره هر موجود زنده ای حضور مرگ را در خود احساس می کند و مرگ، حاضر همیشگی زندگان است؛ با این همه انسان ها همان گونه که نسبت به ملکوت دیگری چون خداوند در ذات هر آفریده ای، غافل هستند، نسبت به حضور این حاضر همیشگی و همراه دایمی غفلت می ورزند مگر آنکه مرگ فامیل و دوستی و آشنایی آنان را متنبه و بیدار و هوشیار نماید و اندکی در مسأله مرگ اندیشه و درنگ کنند.

ازنظر آموزه های قرآنی مرگ مانند حیات از آفریده های الهی است. (ملک، آیه۲) این بدان معناست که مرگ، نابودی کامل و نیستی محض نیست، بلکه حالتی در موجودات زنده است.

البته مفهوم مرگ در نشأت و عوالم مختلف متفاوت است؛ زیرا مرگ چنان که گفته شد، آفریده ای از آفریده های خداوندی برای انتقال از یک حالت به حالتی دیگر و از یک نشئه به نشئه ای دیگر است.

براین اساس، حالات گوناگونی را می توان برای مرگ تصور کرد که همگی در یک معنا مشترک است. آن معنای مشترک همان انتقال و نوعی جدایی است که میان روح و بدن صورت می گیرد.

در عالم ماده و دنیا، حقیقت مرگ با جدا شدن کامل روح از بدن جسمانی اتفاق می افتد. به این معنا که نفس که همان روح دمیده شده در کالبد است، از کالبد خود بیرون کشیده می شود (انعام، آیه۹۳) و مأموران الهی از فرشتگان (همان) و ملک الموت(فرشته مرگ) نفس را به طور کامل از کالبد درمی آورند. این کشیدن و درآوردن کامل نفس (روح دمیده شده در کالبد) از کالبد جسمانی و مادی را توفی می گویند.(سجده، آیه۱۱)

فرشته مرگ و ملک الموت از سوی خداوند وکالت دارد تا نفس را پس از فرا رسیدن اجل و مهلت زمانی اش، از کالبد به طور کامل بیرون آورد و به سوی خداوند که پروردگار انسان هاست، بازگرداند.(همان)



مرگ دائمی و مرگ در خواب
البته ما با هر خوابیدنی، مرگ و توفی کامل را تجربه می کنیم؛ زیرا خداوند در هر خوابی، نفس و روان آدمی را توفی می کند و از کالبدش بیرون می کشد و به سوی خود می برد. بنابراین، ما به طور طبیعی در هر خوابی، مرگ را تجربه می کنیم. تنها تفاوتی که میان مرگ در خواب و مرگ دایمی وجود دارد در این است که در مرگ در خواب، خداوند، نفس را به درون کالبد جسمانی اش باز می گرداند، ولی در مرگ دایمی، نفس در نزد خداوند نگه داشته می شود و اجازه بازگشت به سوی کالبد را نمی یابد. (زمر، آیه ۲۲)

آنچه بیان شد مرگ در جهان ماده است؛ اما مرگ در جهان برزخ و نیز قیامت حالتی دیگر دارد و به معنای خروج نفس از کالبد جسمانی نیست؛ زیرا انسان در جهان برزخ، بدن و کالبد مادی و جسدانی ندارد، هر چند که دارای کالبد جسمانی مادی لطیف یا غیرمادی است که اطلاعات کاملی در باره آن نداریم.



مرگ های گوناگون
در جهان های دیگر، همچون قیامت و پیش از ورود به نشآت دیگر چون بهشت و دوزخ، نوع و حالت مرگ نیز متفاوت است؛ چنان که مرگ در جهان پس از قیامت و در دوزخ نیز انواع و حالات گوناگونی دارد. از جمله اینکه در برخی از آیات قرآنی از مرگ هایی سخن به میان آمده که نه مرگ است و نه حیات و دوزخیان بین مرگ و زندگی دست و پا می زنند: لایموت فیها و لایحیی. (اعلی، آیه ۱۳) دوزخیان، مرگ کامل را دیگر تجربه نخواهند کرد تا به کمک مرگ از رنج دوزخ رهایی یابند بلکه همواره در آتش دوزخ جاودانه زنده بوده و مرگ های خاصی را تجربه خواهند کرد که خود عذاب آور است. (ابراهیم، آیات ۱۶ و ۱۷؛ طه، آیه ۷۴؛ فاطر، آیه ۳۶)

در حقیقت در دوزخ اسباب مرگ خاصی پی در پی بر دوزخیان وارد می شود و آنان به رغم نمردن دایمی و مطلق، آن مرگ های دردآور را تجربه می کنند. (همان)

در مقابل، بهشتیان پس از ورود به بهشت، دیگر مرگی را تجربه نخواهند کرد و مرده نمی شوند. (صافات، آیات ۴۰ و ۲۳ و ۵۸)

انسان هرگز نمی تواند از مرگ بگریزد و دست کم یک بار می بایست آن را تجربه کند که البته این اختصاص به متالهان ور بانیون دارد؛ زیرا غیر این افراد دست کم دو بار مرگ و دوبار احیاء را تجربه خواهند کرد. (بقره، آیه ۲۸؛ دخان، آیه ۵۶)

به هر حال، همه موجودات هستی فانی شده و مرگ را تجربه خواهند کرد (الرحمن، آیات ۲۶ و ۲۷) هر چند که این تجربه مرگ برای اولیای خاص الهی یک بار اتفاق می افتد (دخان، آیه ۵۶) و انسان به سبب دارا بودن نفس و روح دمیده در کالبد می بایست این مرگ را تجربه کند تا روح از کالبد جسمانی خارج شود و مسیر کمالی خود را در کالبدهای دیگری نیز تجربه کند. (آل عمران، آیه ۱۸۵؛ انبیاء، آیه ۳۵؛ عنکبوت، آیه ۵۷)

بر این اساس مرگ، امری حتمی و قطعی است و ممکن نیست که موجودی آن را از خود دور کند (آل عمران، آیه ۱۶۸) این مرگ و فنای موجودات هستی، قضا و حکم قطعی و محتوم الهی و جلوه ای از ربوبیت اوست؛ زیرا هر موجودی اگر بخواهد به کمال بایسته و شایسته خویش برسد لازم است که این مسیر مرگ را بپیماید. از این رو خداوند در آیاتی از جمله آیات ۲۶ و ۲۷ سوره آل عمران، مرگ را به مقام ربوبیت و پروردگاری خود نسبت داده تا نشان دهد که هدفمندی و حکمت الهی مقتضی آن است که هر موجودی برای دست یابی به کمال خویش مرگ را تجربه کند.



اختیار مرگ
انسان های دارای دو اجل معلق و مسمی(حتمی) هستند. اجل مسمی (حتمی) زمانی است که حکم قطعی خداوند برای پایان دوره ای از زندگی در جهان مادی و دنیوی صادر شده و غیرقابل بازگشت،

تاخیر و یا حتی تقدیم است. به این معنا که این اجل هرگز پیش و پس نمی افتد و مشخصا درهمان زمان خودش اتفاق می افتد. (اعراف، آیه ۳۴؛ یونس، آیه ۴۹؛ نحل، آیه ۶۱؛ منافقون، آیه ۱۱)

اما اجل معلق، این گونه نیست و نه تنها پیش و پس می افتد بلکه می توان گفت که این مرگ بسته به رفتار خودمان است. از این رو می توان با قطع صله رحم و صدقه و انفاق و انجام گناهانی، آن را پیش انداخت و یا با صله رحم و صدقه و احسان و انفاق آن را پس انداخته و زمان زندگی خویش را افزایش داد تا به اجل مسمی برسد.

روایات بسیاری درباره امکان تقدیم و تاخیر در اجل معلق وارد شده و به نظر می رسد که می توان این معنا را از آیه ۴ سوره نوح به دست آورد. خداوند دراین آیه بیان می کند که تقوا پیشگی و اطاعت از فرمان های الهی و پیامبران، زمینه مصونیت از مرگ های معلق است که به شکل عذاب های الهی و مرگ های ناگهانی اتفاق می افتد. بنابراین، می توان گفت که انسان می تواند با کارهای خوب و تقواپیشگی، مرگ خویش را از اجل معلق تا اجل مسمی به تاخیر افکند و گرفتار عذاب های زودرس الهی و مرگ های ناگهانی نشود. (نوح، آیات ۱ تا ۴)

بنابراین، اگر انسان ها اختیاردار مرگ مسمای خود نیستند ولی اختیاردار مرگ معلق خود هستند و می توانند با کارهای خوب و تقواپیشگی و اطاعت از خدا و پیامبران، اجل معلق خویش را به تاخیر افکنند یا با کارهای بد آن را پیش افکنند.

از آیات ۱۰ و ۱۱ سوره منافقون برمی آید که درخواست مرگی که اجل مسمی است، درخواست بیجا و غیرمقبولی است؛ زیرا اجل مسمی به معنای پایان فرصت عمر در دنیاست و هرگز اندکی پیش و پس نخواهد شد. (اعراف، آیه ۳۴)

اما کسانی که خودکشی می کنند، آنان تنها مرگ معلق خویش را رقم می زنند ولی مرگ مسمای آنان اتفاق نمی افتد. وضعیت ایشان همانند کسانی است که با گناهان و بی تقوایی و طغیان نسبت به خدا و پیامبرش، گرفتار عذاب و مرگ ناگهانی می شود. (نوح، آیات ۱ تا ۴)



انتظار مرگ
هرکسی می بایست منتظر مرگ باشد هرچند که هر دمی مرگ را به نوعی تجربه می کند. اما انتظار مرگ برای آن است که انسان خود را بسازد و بداند که این دنیا پایانی دارد و هرنفسی می بایست کالبد مادی دنیوی خویش را ترک کند.

انتظار مرگ امری بسیار مثبت است اگر به قصد خودسازی و آمادگی برای جهان های دیگر باشد. همان گونه که اگر موجب افسردگی و دوری از زندگی و خودسازی شود، امر منفی است.

آرزوی مرگ برای رهایی از مشکلات دنیوی و عذاب های آن امری درست است، همچنان که آرزوی بقا و دعا و نیایش برای آن جهت انجام کارهای خیر و نیک بیشتر، امری پسندیده و مقبول است.

کسانی واقعا آماده مرگ می شوند که به کمالی رسیده اند و دیگر دنیا برای آنان دوزخی است و می خواهند از این زندان تن بیرون آیند. کسانی که در آینده خود یقین و قطع دارند و به کمال مطلق رسیده اند، ترسی از مرگ ندارند. از این رو خداوند به کسانی که مدعی کمال هستند و می گویند آخرت و بهشت از آن ایشان است، پیشنهاد می دهد تا برای بیان صداقت و اثبات ادعای خود، آرزوی مرگ کنند. (جمعه، آیات ۶ و ۷)

از نظر قرآن کسانی که اولیای الهی هستند، علامت صداقت و راستی ایشان همان درخواست و آرزوی مرگ است و کسانی که مدعی چنین مقام و منزلتی هستند، از چنین آرزوئی دست می کشند و هرگز منتظر مرگ نیستند و از آن می گریزند چه رسد که آرزوی مرگ کنند.

مجاهدان، کسانی هستند که از مرگ نمی هراسند و منتظر و در آرزوی آن هستند؛ زیرا می دانند که اگر بکشند یا کشته شوند به یکی از دو پیروزی و حسنه بزرگ می رسند یا به کمال مطلقی می رسند که دیگر مرگی را تجربه نخواهند کرد (دخان،آیه ۵۶) و از همان آغاز مرگ خویش درنزد خداوند، زندگی جاودانه راخواهند داشت (آل عمران، آیه ۱۶۹) یا آنکه پیروز می شوند و از برکات جامعه اسلامی بهره مند شده و رضایت و خشنودی خدا را به دست می آورند. (توبه، آیه ۵۲)

به هرحال، انسان، اختیار مرگ خویش را به یک معنا دارد و به یک معنا ندارد. به این معنا که می تواند اجل معلق خویش را با اعمال بد و خوب پس و پیش کند اما نمی تواند از مرگ و اجل حتمی بگریزد؛ زیرا همه در زمان مشخصی که خداوند می داند به اذن الهی جان به جان آفرین تسلیم خواهند کرد و به سوی او باز می گردند. از این جهان مادی و کالبد جسدانی بیرون می روند.

همچنین انتظار مرگ برای عده ای، عامل اثباتی و مفید است و برای عده ای دیگر، عامل بدبختی و افسردگی و امری منفی می باشد. برای کسانی که اولیای الهی هستند مرگ شیرین تر از عسل (احلی من العسل) است و همانند اصحاب حسین (ع) در انتظار مرگ لحظه شماری می کنند و به استقبال آن می شتابند ولی برای کسانی که دنیاگرا و مادیگرا هستند انتظاری بس خوفناک و دردناک است و موجب می شود تا خود را گم کنند و دچار انواع و اقسام غفلت ها و بدبختی ها و حتی خودکشی شوند. بنابراین، نوع نگاه انسان به دنیا و آخرت و زندگی و مرگ و نیز نوع کارهای خوب و بد انسان در دنیا معلوم می کند که انسان چگونه مرگی را تجربه می کند و با مرگ چگونه مواجه می شود.

باشد با درک درست از مفهوم و حقیقت مرگ و زندگی، درمسیر شدن های کمالی گام برداریم تا مرگ احلی من العسل در نزد ما جلوه کند و اگر حیات و زندگی دنیا را می پذیریم برای انجام کارهای خیر و نیک و انجام مسئولیت ربوبیت و پروردگاری نسبت به دیگران باشد و اگر به سوی مرگ می شتابیم و آرزوی آن را داریم برای رسیدن به وصال الهی و لقای او باشد.

اگر چنین نگاهی به زندگی و مرگ داشته باشیم، شاید زندگی دنیوی ما بیشتر آبادتر از حال خواهد بود و زندگی دنیوی نیز شیرینی خاص خود را خواهد یافت و آسایش و آرامش ابدی را در سایه سار آرامش و آسایش اخروی در دنیا تجربه خواهیم کرد؛ از این رو خداوند می فرماید که مومن واقعی در دنیا در آرامش و آسایش است و از هیچ چیزی رنج نمی برد هرچند که در فقر باشد؛ زیرا متصل به خدایی غنی است که منبع آرامش و آسایش است.
پاسخ
آگهی


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

موضوعات مرتبط با این موضوع...
  انسان و شیطان
  انسان ها هنگام مرگ چه کسانی را می بینند؟
  چرا خدا بعضی از انسان ها را بدبخت آفریده؟
Rainbow حرکت بدن انسان هنگام نماز........فوق العاده حجیب و دیدنی.......
Brick شیطان به وسیلۀ زینت دادن متاع‌های دنیا در عقیدۀ انسان نفوذ می‌کند و..
Tongue آیا انسان و شیطان خصلت مشترک دارند؟
  نام دو فرشته نگهبان انسان چیست؟
  از نظر اسلام قتل انسان بی گناه چه جایگاه و مجازاتی دارد ؟
  آیا در دوران غیبت، نباید کار دیگری جز«انتظار»داشته باشیم ؟
  خصلت مشترک انسان و شیطان

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان