دو شكارچي با هم صحبت مي كردند.
اولي پرسيد:
اگر خرسي به تو حمله كند، چه مي كني؟
دومي: «با تفنگ شكارش ميكنم.
اولي:اگر تفنگ نداشته باشي،چی؟
دومي:ميرم بالاي درخت.
اولي:اگر آنجا درخت نباشه،چي؟
دومي:خب،پشت يك صخره پنهان ميشم.
اولي:اگر صخره نبود،چی؟
دومي:توي گودالي دراز ميكشم.
اولي:اگر گودال هم نبود؟
شكارچي دوم عصباني شد و گفت:
داداش!بگو ببينم،تو طرفدار مني يا خرسه؟
.
.
تا حالا دقت كرده بودين تام و جري تمام مدت لخت بودن اما وقتي ميرفتن لب ساحل شورت پاشون مي كردن !؟
.
.
دوستِ عزيزي كه سعي داري با دهن بسته خميازه بكشي…
چه كاريه واقعاً ؟ ! جاش سوراخاي دماغت باز مي شه خب
.
.
ولم كن تا ولت كنم!!! . . . . جمله اي استراتژيك در زمان دعواهاي بچگي!!
.
.
يه روز يه طوطي با يه خرگوش ازدواج ميكنه اگه گفتي بچشون چي ميشه؟
.
.
.
. بچه دار نميشن!! زندگيشون داره از هم ميپاچه....دعا كنين!!!
.
.
ديروز تا تو تاكسي نشستم ديدم دوست پدرم عقب تاكسي نشسته، به روي خودم نياوردم كه ديدمش.
5 دقيقه بعد اومد كرايه رو حساب كنه و گفت: آقا 2 نفر حساب كنين لطفا!
من بسي خجالت زده دستشو گرفتم و كلي باهاش كشتي گرفتم كه: توروخدا شرمنده نكنين! آخه اين چه كاريه و اين حرفا...
بعد اينكه پولو داد دوباره يك كرايه ديگه هم حساب كرد و گفت: اين هم مال اين آقا!
تازه فهميدم دفعه ي اول كرايه ي خودش و پسرش رو حساب كرده بود ..!
.
.
اولي پرسيد:
اگر خرسي به تو حمله كند، چه مي كني؟
دومي: «با تفنگ شكارش ميكنم.
اولي:اگر تفنگ نداشته باشي،چی؟
دومي:ميرم بالاي درخت.
اولي:اگر آنجا درخت نباشه،چي؟
دومي:خب،پشت يك صخره پنهان ميشم.
اولي:اگر صخره نبود،چی؟
دومي:توي گودالي دراز ميكشم.
اولي:اگر گودال هم نبود؟
شكارچي دوم عصباني شد و گفت:
داداش!بگو ببينم،تو طرفدار مني يا خرسه؟
.
.
تا حالا دقت كرده بودين تام و جري تمام مدت لخت بودن اما وقتي ميرفتن لب ساحل شورت پاشون مي كردن !؟
.
.
دوستِ عزيزي كه سعي داري با دهن بسته خميازه بكشي…
چه كاريه واقعاً ؟ ! جاش سوراخاي دماغت باز مي شه خب
.
.
ولم كن تا ولت كنم!!! . . . . جمله اي استراتژيك در زمان دعواهاي بچگي!!
.
.
يه روز يه طوطي با يه خرگوش ازدواج ميكنه اگه گفتي بچشون چي ميشه؟
.
.
.
. بچه دار نميشن!! زندگيشون داره از هم ميپاچه....دعا كنين!!!
.
.
ديروز تا تو تاكسي نشستم ديدم دوست پدرم عقب تاكسي نشسته، به روي خودم نياوردم كه ديدمش.
5 دقيقه بعد اومد كرايه رو حساب كنه و گفت: آقا 2 نفر حساب كنين لطفا!
من بسي خجالت زده دستشو گرفتم و كلي باهاش كشتي گرفتم كه: توروخدا شرمنده نكنين! آخه اين چه كاريه و اين حرفا...
بعد اينكه پولو داد دوباره يك كرايه ديگه هم حساب كرد و گفت: اين هم مال اين آقا!
تازه فهميدم دفعه ي اول كرايه ي خودش و پسرش رو حساب كرده بود ..!
.
.