امتیاز موضوع:
  • 0 رأی - میانگین امتیازات: 0
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

دیدن جن در بچگی

#1
Exclamation 
این داستانو یکی از دوستای دانشگام واسم تعریف کرد...
و قسم میخورد حقیقت داره...
به زبان خودش میگم:
اوایل بهار بود...
فکر کنم 11 فروردین...
واسه 13 با عموم اینا رفته بودیم ویلای کرایه ای تو شمال...
اون موقع تقریبا 12 ساله بودم...
سال 5 ابتدایی بودم...
یادمه اطراف ویلا جنگل بود...تا چشم میدی درخت و سبزه بود...
من و پسر عموم کامران...که حسابی با هم جور بودیم...
طرفای عصر از ویلا زدیم بیرون...بحثو در مورد جن باز کردم...
و داشتم یکی از داستانایی که بابا بزرگم گفته بودو واسه کامران تعریف میکردم...
حسابی ترسیده بود...
رنگش به سفیده میزد...
تقریبا آخرای داستان بودم که کامران گفت:
سسسسسعید...اون کیه کنار اوووووون درخت نشششسته؟؟؟؟؟؟؟؟
خوب که نگاه کردم راست میگفت...
یه مرد حدودا 50 ساله با لباس های خاکستری...نمایان بود...
گفتم شاید اینجا زندگی میکنه...بریم جلو ببینیم کیه...
کامران دستمووو گرفت و گفت:
نهههههههه...نرو ممکنه جن...
یه لحظه خودمو باختم...راست میگفت...تا اونجا که من اطلاع دارم...
اونطرفا هیچکس زندگی نمیکرد...
وحشت زده...گفتم بسم اللهههه...
و بعد پشت سرو نگاه کردم...
هیچکسسسسس نبود...
اطرافو نگاه کردم...اما انگار ناپدید شده بود...
انقدر ترسیده بودیم که میدویدیم...
رسیدیم به ویلا و داستانو واسه بابام و عمو و بقیه تعریف کردیم...
اونا هم اول تعجب و بعد بهمون خندیدن و گفتن برید...
ولی واقعا این اتفاق واسمون افتاد...
دوستان ببخشید طولانی شد...
امیدوارم خوشتون اومده باشه...

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
Heart Heart Heart
آرامش امروز من حاصل انتظاری است...
که از دیگران ندارم...
پاسخ
 سپاس شده توسط MS.angel ، nanali ، Mehrdad S ، omid g m ، **zeinab** ، mr.destiny ، حسین پ ، ( DEYABLO )
آگهی
#2
بعضی از کاربرا ممکنه سنشون کم باشه و از جن بترسن.
انجمن نامناسب.
 در انجمن ادبیات قسمت داسستان و رمان منتقل شه لطفا.
مرسی
پاسخ
 سپاس شده توسط # αпGεʟ
#3
پردا لندو
للانبی
زیباره
وانتو
نام چند جن هست که بعد از خواندن نامشون پیش شما خواهند امد ساعات خوبی رو براتون ارزومندم :vil:
     


دیگه نیسم
پاسخ
#4
خخخخخخخخخخخ
من سنم کمه ولی از جن نمی ترسم چون بهش اعتقاد ندارم



اگر صخره و سنگ در مسير رودخانه زندگي نباشد
صداي آب هرگز زيبا نخواهد شد . . .





پاسخ
#5
من اعتقاد دارم ولی نمیترسم چون بیکار نیس بیاد منو بترسونه
     


دیگه نیسم
پاسخ
 سپاس شده توسط nanali ، DAZZLING BOY
#6
من از جن نمیترسم چون تا دره جن ها تو شبم رفتم هیچی نبودش
بغض یعنی خنده های ساختگی
شکنجت بکننو تو مبادا آخ بگی
همه منتظرن یه جایی قاف بدی
بکوبنت زمین فردا نتونی راه بری
پاسخ
 سپاس شده توسط DAZZLING BOY
#7
منتقل شد به داستان و رمان
پاسخ


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

موضوعات مرتبط با این موضوع...
  زیبا دیدن
  زیبا دیدن
  مولانا / مثنوی معنوی / داستان شیر و دیدن عکس خود در چاه

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان