15-10-2015، 14:12
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
گاهی وقتا چ ساده عروسک میشویم...
نه لبخند میزنیم!
نه شکایت میکنیم!
فقط سکوت میکنیم...
█▌
█▌
تـــو را دوست میدارم . . .
چه فـرق مى كند كه چـــــــــــــــرا ؟
یــــــــــــا از چــــــــــــه وقـت
یـا چطـور شـد كه . . .
چه فـــــــــــــــرق میكـند ؟
وقتى تــو بـایـد بــــــــــــــاور كنـى . . .
که نمـى كـــــــــنى !!
و من بــایـد فـرامـــــــــوش كــنم . . .
كـه نمـــــى کـــــنم . .
█▌
█▌
خداــےآ … این ســــرنوشتــے ڪـــ ہ برام بافتـــے ،
قسمتِــــ یـــــقـ هاشْ یـ ه خورده تنگـ ه !!!
قربــــــونْ دستتــــ ، شلــــشْ کـטּ
دارم خــــفـ ه مــےشم
█▌
█▌
سخــته...
واســـــه خوشبخــــت شـــــــدن کســــــی دعـــــا کنــــــــی
که یه روز برای خوشبخت کردنت قسم میخورد...!
█▌
█▌
بـــرنــــــگـــرد !!!
کمی عوض شدم
دیریست از خداحافظی ها غمگین نمیشوم .
به کسی تکیه نمیکنم .
از کسی انتظار محبت ندارم .
خودم بوسه میزنم بر دستانم .
سر به زانو هایم میگذارم و سنگ صبور خودم میشوم .
نگران خودم میشوم .
برای خودم هدیه میخرم
. با خودم ساعت ...ها حرف میزنم .
در دنیای خودم .کسی حق ورود ندارد جز خودم....
█▌
█▌
✘اولین و آخرین دختری کہ
التماسش می کنم✘
⇐ دخترمه⇒✘ اونم واسہ
♥بابا♥ گفتنشه ☞✘
█▌
█▌
یاد همه نارفیقا ،
یاد همه ی بی معرفتا،
یاد عشقایی که فراموش نمیشن،
یاد قهرمانای باخته ی زندگیمون، یاد دل دزدای زندگیمو،
بی وفا ها،
بی احساسا،
و یاد کنیم همه اونایی که تموم قلبمونو بهشون دادیم ولی اونا یه جای کوچیک برا ما تو دلشون نزاشتن و
نخواستن
█▌
█▌
دیکته سال1394 . سر سطر بنویس.......
؟؟؟ جوانها در زندان
....!! دختران حامله ،........!!
مادران دق مرگ ....
....!! پدران سگ دو برای نان......
!! بنویس......... ؟؟
؟ بابا نای، نان دادن ندارد، بابا کار ندارد...!
بابا سهمی برای استخدام ندارد...! بنویس .......؟؟ آن بچه سرطان دارد....! هزینه هر آمپولش بیشتر از 1 میلیون تومان است، خانه ی آنها پایین شهر است ، اشک چشمهای مادرش مروارید دارد
، بنویس......؟؟ تلاش ما بی ثمر است ! صاحب خانه بابا را جواب کرد...! حاج رحیم برای چندمین بار به حج میرود ، اما...؟ بابای من پول قبض آب و برق را ندارد.! بنویس......؟؟؟ نماز قضا دارد....... اما سفره ما غذا ندارد...! بنویس......؟؟ اهل محل برای ساختن مسجد پول جمع میکنند اما ...، سقف خانه ما چکه میکند....! بنویس.......؟؟؟ پسر همسایه ما از گرسنگی "مرد" ...! اما در مجلس ختمش گوسفند سر بریدند..! بنویس......؟؟؟ در سرزمین من همه..؟؟ یا سنگ میفروشند ...! یا سنگ میزنند ....! یا سنگ می اندازند ...! یا سنگ دل اند ...! بنویس.......؟؟ مادران داغ دارن ! پدران بیمار ! بنویس ......!! پدر "60"ساله ام نگهبان ویلای اقازاده "20" ساله شده است ، جوان هایمان از سر نیاز ادعای عاشقی می کنند ! دختر هایمان از نداری خود را الوده هوس نامردان می کنند ! بنویس در سرزمین من اگر از حق خود دفاع کنی اعدام میشوی ! بنویس.زندگیمان چه سخت چه آسان ولی به اجبار می گذرد ! برگه ها بالا............،
![[جداسازی] بغض قلم ❥ .. 1](http://uupload.ir/files/fmkj_black-and-white-girl-hipster-indie-favim.com-642298_large.jpg.png)
گاهی وقتا چ ساده عروسک میشویم...
نه لبخند میزنیم!
نه شکایت میکنیم!
فقط سکوت میکنیم...
█▌
█▌
تـــو را دوست میدارم . . .
چه فـرق مى كند كه چـــــــــــــــرا ؟
یــــــــــــا از چــــــــــــه وقـت
یـا چطـور شـد كه . . .
چه فـــــــــــــــرق میكـند ؟
وقتى تــو بـایـد بــــــــــــــاور كنـى . . .
که نمـى كـــــــــنى !!
و من بــایـد فـرامـــــــــوش كــنم . . .
كـه نمـــــى کـــــنم . .
█▌
█▌
خداــےآ … این ســــرنوشتــے ڪـــ ہ برام بافتـــے ،
قسمتِــــ یـــــقـ هاشْ یـ ه خورده تنگـ ه !!!
قربــــــونْ دستتــــ ، شلــــشْ کـטּ
دارم خــــفـ ه مــےشم
█▌
█▌
سخــته...
واســـــه خوشبخــــت شـــــــدن کســــــی دعـــــا کنــــــــی
که یه روز برای خوشبخت کردنت قسم میخورد...!
█▌
█▌
بـــرنــــــگـــرد !!!
کمی عوض شدم
دیریست از خداحافظی ها غمگین نمیشوم .
به کسی تکیه نمیکنم .
از کسی انتظار محبت ندارم .
خودم بوسه میزنم بر دستانم .
سر به زانو هایم میگذارم و سنگ صبور خودم میشوم .
نگران خودم میشوم .
برای خودم هدیه میخرم
. با خودم ساعت ...ها حرف میزنم .
در دنیای خودم .کسی حق ورود ندارد جز خودم....
█▌
█▌
✘اولین و آخرین دختری کہ
التماسش می کنم✘
⇐ دخترمه⇒✘ اونم واسہ
♥بابا♥ گفتنشه ☞✘
█▌
█▌
یاد همه نارفیقا ،
یاد همه ی بی معرفتا،
یاد عشقایی که فراموش نمیشن،
یاد قهرمانای باخته ی زندگیمون، یاد دل دزدای زندگیمو،
بی وفا ها،
بی احساسا،
و یاد کنیم همه اونایی که تموم قلبمونو بهشون دادیم ولی اونا یه جای کوچیک برا ما تو دلشون نزاشتن و
نخواستن
█▌
█▌
دیکته سال1394 . سر سطر بنویس.......
؟؟؟ جوانها در زندان
....!! دختران حامله ،........!!
مادران دق مرگ ....
....!! پدران سگ دو برای نان......
!! بنویس......... ؟؟
؟ بابا نای، نان دادن ندارد، بابا کار ندارد...!
بابا سهمی برای استخدام ندارد...! بنویس .......؟؟ آن بچه سرطان دارد....! هزینه هر آمپولش بیشتر از 1 میلیون تومان است، خانه ی آنها پایین شهر است ، اشک چشمهای مادرش مروارید دارد
، بنویس......؟؟ تلاش ما بی ثمر است ! صاحب خانه بابا را جواب کرد...! حاج رحیم برای چندمین بار به حج میرود ، اما...؟ بابای من پول قبض آب و برق را ندارد.! بنویس......؟؟؟ نماز قضا دارد....... اما سفره ما غذا ندارد...! بنویس......؟؟ اهل محل برای ساختن مسجد پول جمع میکنند اما ...، سقف خانه ما چکه میکند....! بنویس.......؟؟؟ پسر همسایه ما از گرسنگی "مرد" ...! اما در مجلس ختمش گوسفند سر بریدند..! بنویس......؟؟؟ در سرزمین من همه..؟؟ یا سنگ میفروشند ...! یا سنگ میزنند ....! یا سنگ می اندازند ...! یا سنگ دل اند ...! بنویس.......؟؟ مادران داغ دارن ! پدران بیمار ! بنویس ......!! پدر "60"ساله ام نگهبان ویلای اقازاده "20" ساله شده است ، جوان هایمان از سر نیاز ادعای عاشقی می کنند ! دختر هایمان از نداری خود را الوده هوس نامردان می کنند ! بنویس در سرزمین من اگر از حق خود دفاع کنی اعدام میشوی ! بنویس.زندگیمان چه سخت چه آسان ولی به اجبار می گذرد ! برگه ها بالا............،