16-05-2012، 8:11

حادثه تلخی كه در برنامه كودكان موسوم به خاله شادونه در شهرستان خرمدره در هفته پیش رخ داد و طی آن سه كودك نازنین زیر دست و پا له شدند و از دنیا رفتند، اگرچه نیاز به توبیخ و تنبیه عوامل این حادثه دارد، اما با خود یك پیام اجتماعی هم دارد و آن این كه ما جامعه آموزش ندیده ای در حوزه اجتماعات و تشكل ها هستیم.
ما خیلی هول هستیم و این در رانندگی، ورود و خروج به سالن ها، دریافت هدایا و نذورات و... كاملا مشهود است. كافی است بخواهید ۵۰ پرس غذای نذری در یك خیابان توزیع كنید و حتی از آن كم قیمت تر مثلا بخواهید ۵۰ تا ساندیس بدهید. آن وقت خواهید دید كه چه صحنه هایی رخ می دهد.
حال اگر اینجا یك جامعه فقیر و گرسنه بود اشكالی نداشت، اما همه آنها كه برای آن ساندیس آن طور دست و پای یكدیگر را له می كنند و صحنه های نامناسبی را خلق می كنند توی جیبشان پول خرید ۵۰ تا ساندیس را دارند؛ اما چه كنیم كه هول هستیم.
سال پیش یكی از دوستان چند بلیت به ما داد كه فلان سازمان در فلان جا نمایش گذاشته و بلیت آن هم ۲۰ هزار تومان است و این بلیت ها را ما رایگان به شما هدیه می دهیم. با خانواده راه افتادیم تا این نمایش ارزنده را ببینیم.
انبوه جمعیت بود كه داشت به سمت سالن می رفت و با یكی دو سوال معلوم شد كه خیلی ها هم مثل ما مشمول عنایت شده اند و بلیت رایگان به دستشان رسیده است. وقتی به سالن رسیدیم، دیدیم ظرفیت تكمیل است و این جمعیت بیرونی هم حدود ۲۰۰ نفر بود. گفتند: صبر كنید تا فرش بیاوریم و كف سالن پهن كنیم و شما روی فرش بنشینید.
از همراهانم عذرخواهی كردم و برگشتیم. عادت كرده ایم به این كارها. به روی سروكله هم نشاندن افراد. تیم برنامه خاله شادونه در این چنین فضای تربیتی برایشان چه فرق می كرد كه در یك سالن سه هزار نفری پنج هزار نفر بنشیند یا شش هزار نفر؟ عادت كرده ایم برای خارج شدن از یك در كوچك همدیگر را هل بدهیم و با آرنج راهمان را باز كنیم.
این عادت را حتی پای مزار یك امام معصوم (همین مشهد خودمان و جلوی ضریح مطهر) نمایش می دهیم. در شهر كوچكی چون خرمدره طبیعی است رفتن به این برنامه برای بچه های عزیز و معصوم آنجا چقدر جذاب بوده، اما عادت های دردآور جامعه ما این گونه كودكان را به كشتن داده است. با این عادت ها باید چه كنیم؟