حیف نون به زنش میگه اگه من مردم حتما زن چراغعلی شو,زنش میپرسه چرا؟؟؟؟حیف نون جواب میده:آخه چند سال پیش بهم یه خره پیر و بدرد نخور بهم انداخت میخوام تلافی کنم!
خانومه اومده تعمیرگاه باد چرخای ماشینشو تنظیم کنه
به آقاهه گفت اقا باد خارجی بزنیدلطفا:|
اوستاهه که اینکاره بود گفت نگران نباشید
تو کل منطقه فقط ماییم که باد خارجی میزنیم بقیه یا چینیه یا ایرانی
الان براتون صورتیشو زدم
دختر : واااااااا چرا صورتی؟
این ماشینه بابامه
بقیشو نمیتونم بگم مودم از خنده قطعو وصل میشه
))))
مامانم داشت سوپ درست میکرد
بهش گفتم مامان هویج نریز من دوست ندارم!
میگه نترس رو مزش تاثیر نداره !
میگم پ چرا میریزی اگه تاثیر نداره؟
میگه خوشمزش میکنه :|
:|
مامانه من همش دعا میکنه من بچه دار بشم…
بهش میگم بجای اینهمه دعا برو واسم زن بگیر، بخدا من تنهایی نمیتونم تکثیر بشم!!
ﭼﻬﺎﺭ ﻧﻔﺮ ﺳﻮﺍﺭ ﺗﺎﮐسی حیف نون ﻣﯿﺸﻦ ﻭﻟﯽ ﮐﺮﺍﯾﻪ ﻧﺪﺍﺷﺘﻦ ﺑﺪﻥ!
ﻗﺮﺍﺭ میذارن ﺑﻪ ﻣﻘﺼﺪ ﮐﻪ ﺭﺳﯿﺪﻥ ﭘﯿﺎﺩﻩ ﺑﺸﻦ ﻭ فرار کنن !
ﺑﻌﺪﺍﺯ ﺭﺳﯿﺪﻥ ﺑﻪ ﻣﻘﺼﺪ ﭼﻬﺎﺭﺗﺎﺷﻮﻥ ﺩﺭﺍﯼ ﻣﺎﺷﯿﻨﻮ ﺑﺎﺯﻣﯿﮑﻦ ﻭ با سرعت ﭘﺎ ﺑﻪ ﻓﺮﺍﺭ ﻣﯿﺬﺍﺭﻥ
ﻣﯿﺮﻥ ﺗﺎ ﻣﯿﺮﺳﻦ ﺑﻪ ﯾﻪ ﺳﺎﺧﺘﻤﻮﻥ ﺗﺎﺭﯾﮏ ﻫﯿﭽﮑﯽ ﻫﯿﭽﮑﯽ ﺭﻭ ﻧﻤﯿﺪﯾﺪ ﻭ ﻓﻘﻂ ﺻﺪﺍﯼ تند تند زدن ﻧﻔﺴﺸﻮﻥ ﻣﯿﺎﺩ
ﯾﮑﯿﺸﻮﻥ می زنه رو شونه ﺑﻐﻠﯿﺶ ﺑﻬﺶ میگه ﻓﮑﺮﺷﻮ بکن ﺣﺎﻻ ﺭﺍﻧﻨﺪﻩ ﭼﻪ ﺣﺎﻟﯽ داره !
حیف نون بهش می گه بابا راننده منم ، فقط بگین چی شده ؟
فانتزی من
فانتزی من اینه:
به طرف بگم جدا شیم بعد محکم بزنه تودهنم و بگه خفه شو کصافطه خر بیا بغلم….
ولی همیشه از شانس بده من طرف میگه اوکی هرجور راحتی…
اینایی که صب ساعت 5 پا میشن میرن میدوئن
بعد میان دوش میگیرن بعد صبحانه میخورن میرن سرکار
فتوشاپن !؟
روزی به لقمان هیچی نگفتند. همینطوری ساکت نگاهش کردند. آخر خودش خسته شد و گفت: «از بی ادبان!»
بعضی ﺩﺧﺘﺮﺍ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻥ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺁﺭﺍﯾﺶ ﮐﻨﻦ
ﻭﻟﯽ ﻣﺘﺎﺳﻔﺎﻧﻪ ﺻﻮﺭﺗﺸﻮﻥ ﺗﻤﻮﻡ ﻣﯿﺸﻪ
گدا: آقا تو رو خدا به من هزار تومن بدین برم ناهار بخورم.
یارو: پول نمیدم، ولی بیا بریم برات یه پرس غذا بگیرم.
گدا: نه نخواستم، امروز واسه هزار تومن تا حالا شیش بار ناهار خوردم!
◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘
از استاد تاریخ پرسیدن عشق چیست؟ ...
گفت : سقوط سلسله ی قلب جوان.
◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘
داشتم توی یک جاده می رفتم که چشمم خورد به یه تابلو که روش نوشته بود:
دوست داشتن دل می خواهد نه دلیل...
◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘
یارو از ژاپن برمیگرده. بهش میگن اونجا مشکل زبان نداشتی؟
میگه: من نه، ولی ژاپنی ها چرا...
◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘
قطعه ای از شاهکار ادبی یارو : شب بود و خورشید به روشنی می درخشید پیرمردی جوان یکه و تنها با خانواده اش در سکوت گوش خراش خیابان قدم زنان ایستاده بود.
◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘
یه روز سه تا دیوونه رو می اندازن تو یه اتاق دو تاشون مى رقصن، یکیشون هم میگه:
سبز - آبى - قرمز
ازش می پرسن چرا این جورى می گى؟ میگه من رقص نورم!
◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘
به یارو میگن یه موجود نام ببر میگه : آب جوش میگن آب جوش که موجود نیست میگه
والا من از تبریز که میومدم تو جاده نوشته بود آب جوش موجود است!
◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘
من واقعا فرمول دقیقی برای موفقیت، نمیشناسم ولی فرمول شکست را به خوبی میدانم، و آن اینست: «سعی کنید همه را راضی نگه دارید»
◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘
دوست دارم یه عالمه اندازه یه قابلمه من عاشق تو هستم تو قابلمه نشستم
یه لنگه کفش تو دستم منتظرتوهستم.
◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘
از دست زمانه تیر باید بخوری
دائم غم ناگزیر باید بخوری
صد مرتبه گفتم عاشقی کار تو نیست
بچه تو هنوز شیر باید بخوری
◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘
کاش در کتاب قطور زندگی سطری باشیم ماندنی، نه حاشیه ای از یاد رفتنی...
خانومه اومده تعمیرگاه باد چرخای ماشینشو تنظیم کنه
به آقاهه گفت اقا باد خارجی بزنیدلطفا:|
اوستاهه که اینکاره بود گفت نگران نباشید
تو کل منطقه فقط ماییم که باد خارجی میزنیم بقیه یا چینیه یا ایرانی
الان براتون صورتیشو زدم
دختر : واااااااا چرا صورتی؟
این ماشینه بابامه
بقیشو نمیتونم بگم مودم از خنده قطعو وصل میشه

مامانم داشت سوپ درست میکرد
بهش گفتم مامان هویج نریز من دوست ندارم!
میگه نترس رو مزش تاثیر نداره !
میگم پ چرا میریزی اگه تاثیر نداره؟
میگه خوشمزش میکنه :|
:|
مامانه من همش دعا میکنه من بچه دار بشم…
بهش میگم بجای اینهمه دعا برو واسم زن بگیر، بخدا من تنهایی نمیتونم تکثیر بشم!!
ﭼﻬﺎﺭ ﻧﻔﺮ ﺳﻮﺍﺭ ﺗﺎﮐسی حیف نون ﻣﯿﺸﻦ ﻭﻟﯽ ﮐﺮﺍﯾﻪ ﻧﺪﺍﺷﺘﻦ ﺑﺪﻥ!
ﻗﺮﺍﺭ میذارن ﺑﻪ ﻣﻘﺼﺪ ﮐﻪ ﺭﺳﯿﺪﻥ ﭘﯿﺎﺩﻩ ﺑﺸﻦ ﻭ فرار کنن !
ﺑﻌﺪﺍﺯ ﺭﺳﯿﺪﻥ ﺑﻪ ﻣﻘﺼﺪ ﭼﻬﺎﺭﺗﺎﺷﻮﻥ ﺩﺭﺍﯼ ﻣﺎﺷﯿﻨﻮ ﺑﺎﺯﻣﯿﮑﻦ ﻭ با سرعت ﭘﺎ ﺑﻪ ﻓﺮﺍﺭ ﻣﯿﺬﺍﺭﻥ
ﻣﯿﺮﻥ ﺗﺎ ﻣﯿﺮﺳﻦ ﺑﻪ ﯾﻪ ﺳﺎﺧﺘﻤﻮﻥ ﺗﺎﺭﯾﮏ ﻫﯿﭽﮑﯽ ﻫﯿﭽﮑﯽ ﺭﻭ ﻧﻤﯿﺪﯾﺪ ﻭ ﻓﻘﻂ ﺻﺪﺍﯼ تند تند زدن ﻧﻔﺴﺸﻮﻥ ﻣﯿﺎﺩ
ﯾﮑﯿﺸﻮﻥ می زنه رو شونه ﺑﻐﻠﯿﺶ ﺑﻬﺶ میگه ﻓﮑﺮﺷﻮ بکن ﺣﺎﻻ ﺭﺍﻧﻨﺪﻩ ﭼﻪ ﺣﺎﻟﯽ داره !
حیف نون بهش می گه بابا راننده منم ، فقط بگین چی شده ؟
فانتزی من
فانتزی من اینه:
به طرف بگم جدا شیم بعد محکم بزنه تودهنم و بگه خفه شو کصافطه خر بیا بغلم….
ولی همیشه از شانس بده من طرف میگه اوکی هرجور راحتی…
اینایی که صب ساعت 5 پا میشن میرن میدوئن
بعد میان دوش میگیرن بعد صبحانه میخورن میرن سرکار
فتوشاپن !؟
روزی به لقمان هیچی نگفتند. همینطوری ساکت نگاهش کردند. آخر خودش خسته شد و گفت: «از بی ادبان!»
بعضی ﺩﺧﺘﺮﺍ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻥ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺁﺭﺍﯾﺶ ﮐﻨﻦ
ﻭﻟﯽ ﻣﺘﺎﺳﻔﺎﻧﻪ ﺻﻮﺭﺗﺸﻮﻥ ﺗﻤﻮﻡ ﻣﯿﺸﻪ
گدا: آقا تو رو خدا به من هزار تومن بدین برم ناهار بخورم.
یارو: پول نمیدم، ولی بیا بریم برات یه پرس غذا بگیرم.
گدا: نه نخواستم، امروز واسه هزار تومن تا حالا شیش بار ناهار خوردم!
◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘
از استاد تاریخ پرسیدن عشق چیست؟ ...
گفت : سقوط سلسله ی قلب جوان.
◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘
داشتم توی یک جاده می رفتم که چشمم خورد به یه تابلو که روش نوشته بود:
دوست داشتن دل می خواهد نه دلیل...
◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘
یارو از ژاپن برمیگرده. بهش میگن اونجا مشکل زبان نداشتی؟
میگه: من نه، ولی ژاپنی ها چرا...
◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘
قطعه ای از شاهکار ادبی یارو : شب بود و خورشید به روشنی می درخشید پیرمردی جوان یکه و تنها با خانواده اش در سکوت گوش خراش خیابان قدم زنان ایستاده بود.
◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘
یه روز سه تا دیوونه رو می اندازن تو یه اتاق دو تاشون مى رقصن، یکیشون هم میگه:
سبز - آبى - قرمز
ازش می پرسن چرا این جورى می گى؟ میگه من رقص نورم!
◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘
به یارو میگن یه موجود نام ببر میگه : آب جوش میگن آب جوش که موجود نیست میگه
والا من از تبریز که میومدم تو جاده نوشته بود آب جوش موجود است!
◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘
من واقعا فرمول دقیقی برای موفقیت، نمیشناسم ولی فرمول شکست را به خوبی میدانم، و آن اینست: «سعی کنید همه را راضی نگه دارید»
◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘
دوست دارم یه عالمه اندازه یه قابلمه من عاشق تو هستم تو قابلمه نشستم
یه لنگه کفش تو دستم منتظرتوهستم.
◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘
از دست زمانه تیر باید بخوری
دائم غم ناگزیر باید بخوری
صد مرتبه گفتم عاشقی کار تو نیست
بچه تو هنوز شیر باید بخوری
◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘
کاش در کتاب قطور زندگی سطری باشیم ماندنی، نه حاشیه ای از یاد رفتنی...