03-03-2014، 18:48
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
این میتوانست یکی از بهترین آخر هفتهها در فصل توام با مشقت شیاطین سرخ باشد اما بازی برابر سیتی برگزار نشد. هفته بعد دیوید مویس و مردانش باید به مصاف وستبرومویچ بروند. جای خاطرهانگیزی نیست.
فصل پیش همان جا بود که سر الکس فرگوسن خداحافظیاش از فوتبال را اعلام کرد. همان جایی که به یک تساوی عجیب 5-5 تن دادند. بازیکنان نمیدانستند فکرشان را متوجه این تساوی پر گل کنند یا بگذارند احساسات شان به خاطر جدایی مربی اسطورهایشان قلیان کند. فرگوسن تا آن موقع تصمیم خودش را به اطلاع همه رسانده بود. آن موقع آقای برگزیده یا همان دیوید مویس در اورتون داشت خودش را برای تمام کردن فصل با اورتون و آغاز فصلی جدید با یونایتد آماده میکرد. به نظر میرسید برنامههای کافی را برای شروع کارش دارد. در آن هوای آفتابی ماه مه گذشته فرگوسن هم شاید سر سوزنی فکر نمیکرد که چطور ناگهان همه چیز خلاف انتظارات پیش خواهد رفت. یونایتد تا پیش از آن یک ماشین گلزنی و پیروزی بود. یک باشگاه ورزشی در بالاترین سطح فوتبال انگلیس، یک باشگاه قهرمان با نتایجی دست نیافتنی و خیلی از بازیکنان بزرگ بودند که میخواستند در این تیم بازی کنند. تنها کاری که باید میکردند این بود که با هدایت یک مربی کارآمد به همین نوار موفقیت ادامه بدهند و مویس این ویژگی را داشت. اگر اینطور نبود که باشگاه فورا او را به جای فرگوسن نمیگذاشت و شاید زمان بیشتری را برای یافتن مربی برتر صرف میکرد.
باشگاه هنوز هم اعتمادش را به مربی حفظ کرده است اما از ماه مه تا به حال همه چیز دستخوش تغییرات فراوانی شده و بازتاب این نیت و افکار خوب مربی را نمیشود در نتایج و عملکرد تیم دید. بازیکنان هم به خاطر برخی نتایج و اتفاقات مستحق سرزنش شدن هستند اما وظیفه بزرگ یک مربی این است که بهترین بازیها را از بازیکنانش بگیرد. این کاری است که فرگوسن در آن استاد بود و اگر مویس نمیتواند یک چنین تیمی را هدایت کند واقعا باید حضور او روی نیمکت یونایتد را زیر سوال برد، خصوصا اگر قرار باشد تیمی که از یونایتد به میدان میرود مثل همانی باشد که در آتن مقابل المپیاکوس بازی کرد. هر مربی ممکن است بازیاش را ببازد، در برخی از بازیها به خاطر نتیجه میشود تقصیرها را به گردن مربی انداخت.
مشخص است تاثیری که او روی بازیکنانش دارد به اندازه الهام بخش بودن ژوزه مورینیو برای بازیکنان چلسی نیست یا برندان راجرز در لیورپول. یونایتد فعلا دارد از مربیاش حمایت میکند. البته باید هم این کار را انجام بدهد. آنها با مهربانیهایشان است که او را شرمنده میکنند اما سرانجام اپیزودی فرا میرسد که در آن دیگر صبر مقامات تمام شده و تمامی این ماجرا را یک اشتباه میدانند. اینجا است که باید به این نکته فکر کرد که فرگوسن شاید قضاوت درستی در مورد انتخاب مویس و توصیه کردن او به باشگاه نداشته. هر چقدر هم که الان یونایتدیها به مربیشان اعتماد داشته باشند قرار نیست این روند همیشه ادامه پیدا کند. حمایتها هم یک روز قطع خواهد شد. مویس تکلیف وین رونی را مشخص کرده و با تمدید قرارداد، او را در اولدترافورد ماندنی کرده اما حالا این روبین فان پرسی است که ناراضی است. طولی نمیکشد که خوان ماتا هم به همین وضع دچار خواهد شد.
تاثیرات او در بدو ورود به یونایتد قابل مشاهده بود اما نه در این حد که به تیم ملی کشورش دعوت شود. ماروان فلاینی دیگر خرید بزرگ مویس هم از دیگر ناکامان دیدار با المپیاکوس بود. عدنان یانوزای جوان بااستعداد تیم هم روی نیمکت بود چرا که مویس ترجیح داد به اشلی یانگ و تام کلورلی میدان بدهد. اگر نشانهای از پیشرفت در تیم دیده شده بود هیچ کدام از این تغییرات اهمیتی نداشتند. اگر مویس طرحی در سر داشت که با برنامه تیم را طبق آن پیش میبرد مشکلی نبود اما هر بار فقط شرمساری است که نصیب تیم میشود و نگاهی حیرت زده و حاکی از درد را به چهره هواداران مینشاند.
اول فصل از این حرفهای مغرورانه زیاد میزدند که اشکالی ندارد یک فصل هم یونایتد در لیگ قهرمانان حضور نداشته باشد اما حالا وضعیت به گونهای است که آنها فکر میکنند به سختی خواهند توانست به جایگاه سابقشان برگردند. دیگر در میان بازیکنان برتر نمیشود کسی را یافت که حاضر باشد به یونایتد آن هم در این شرایطش بپیوندد. حتی ممکن است شیاطین سرخ نتوانند همین بازیکنانی را هم که دارند حفظ کنند. باشگاه این واقعیت را که یک دوره گذار را شروع کرده پذیرفته. آنها آماده خریدهای بزرگ و ریخت و پاش در تابستان هستند. مویس اما آن مردی نیست که بتواند پروژههای خاص مربوط به خریدن بازیکنان بزرگ را هدایت کند. شخصیت او به گونهای نیست که بازیکنان مطرح جذباش بشوند.
مربی جدید منچستر یونایتد هرگز نمیتواند خودش را به حد و اندازههای مربی پیشین این باشگاه برساند حتی اگر تا ابد به او وقت داده بشود. مشکل این نیست که وقت کافی در اختیار تیم و مربی نمیگذارند. بحث اینجا است که یونایتد به خاطر حفظ جایگاه خودش هم که شده سعی میکند جلوی ضرر را هر چه زودتر بگیرد. همانطور که مویس همان مربی موفقی نبود که فرگوسن فکرش را میکرده، وقت تلف کردن هم دردی را دوا نمیکند و ممکن است به وخامت اوضاع بینجامد. آمارها هم حاکی از آن است که مویس در مقایسه با روزهای اول ورود خود فرگوسن به یونایتد دستاورد بهتری داشته. او 22 تا از 41 بازی اول فصل خودش را برده و چند امتیاز مهم را هم از دست داده اما تفاوتهایی هم با دوران فرگوسن دارد. اوایل که فرگی وارد شده بود بازیکنان تیم از اعتیاد به الکل رنج میبردند و جایگاه مناسبی در جدول نداشتند اما مویس تیمی را تحویل گرفته که با اختلاف 11 امتیاز توانسته بود قهرمان بشود. نکته بعدی اینکه فرگوسن زمان مناسب را از سوی مقامات باشگاه دریافت کرد تا کاری را که لازم است انجام دهد. او برنامهای در سر داشت و طبق آن پیش میرفت. شرایط حالا با آن موقع خیلی فرق میکند. یونایتد هم در میان این همه مربی بزرگ که میتوانست سراغ شان برود دست روی کسی گذاشته که حالا در این شرایط بحرانی به نظر میآید دیگر عقلش به جایی نمیرسد.

این میتوانست یکی از بهترین آخر هفتهها در فصل توام با مشقت شیاطین سرخ باشد اما بازی برابر سیتی برگزار نشد. هفته بعد دیوید مویس و مردانش باید به مصاف وستبرومویچ بروند. جای خاطرهانگیزی نیست.
فصل پیش همان جا بود که سر الکس فرگوسن خداحافظیاش از فوتبال را اعلام کرد. همان جایی که به یک تساوی عجیب 5-5 تن دادند. بازیکنان نمیدانستند فکرشان را متوجه این تساوی پر گل کنند یا بگذارند احساسات شان به خاطر جدایی مربی اسطورهایشان قلیان کند. فرگوسن تا آن موقع تصمیم خودش را به اطلاع همه رسانده بود. آن موقع آقای برگزیده یا همان دیوید مویس در اورتون داشت خودش را برای تمام کردن فصل با اورتون و آغاز فصلی جدید با یونایتد آماده میکرد. به نظر میرسید برنامههای کافی را برای شروع کارش دارد. در آن هوای آفتابی ماه مه گذشته فرگوسن هم شاید سر سوزنی فکر نمیکرد که چطور ناگهان همه چیز خلاف انتظارات پیش خواهد رفت. یونایتد تا پیش از آن یک ماشین گلزنی و پیروزی بود. یک باشگاه ورزشی در بالاترین سطح فوتبال انگلیس، یک باشگاه قهرمان با نتایجی دست نیافتنی و خیلی از بازیکنان بزرگ بودند که میخواستند در این تیم بازی کنند. تنها کاری که باید میکردند این بود که با هدایت یک مربی کارآمد به همین نوار موفقیت ادامه بدهند و مویس این ویژگی را داشت. اگر اینطور نبود که باشگاه فورا او را به جای فرگوسن نمیگذاشت و شاید زمان بیشتری را برای یافتن مربی برتر صرف میکرد.
باشگاه هنوز هم اعتمادش را به مربی حفظ کرده است اما از ماه مه تا به حال همه چیز دستخوش تغییرات فراوانی شده و بازتاب این نیت و افکار خوب مربی را نمیشود در نتایج و عملکرد تیم دید. بازیکنان هم به خاطر برخی نتایج و اتفاقات مستحق سرزنش شدن هستند اما وظیفه بزرگ یک مربی این است که بهترین بازیها را از بازیکنانش بگیرد. این کاری است که فرگوسن در آن استاد بود و اگر مویس نمیتواند یک چنین تیمی را هدایت کند واقعا باید حضور او روی نیمکت یونایتد را زیر سوال برد، خصوصا اگر قرار باشد تیمی که از یونایتد به میدان میرود مثل همانی باشد که در آتن مقابل المپیاکوس بازی کرد. هر مربی ممکن است بازیاش را ببازد، در برخی از بازیها به خاطر نتیجه میشود تقصیرها را به گردن مربی انداخت.
مشخص است تاثیری که او روی بازیکنانش دارد به اندازه الهام بخش بودن ژوزه مورینیو برای بازیکنان چلسی نیست یا برندان راجرز در لیورپول. یونایتد فعلا دارد از مربیاش حمایت میکند. البته باید هم این کار را انجام بدهد. آنها با مهربانیهایشان است که او را شرمنده میکنند اما سرانجام اپیزودی فرا میرسد که در آن دیگر صبر مقامات تمام شده و تمامی این ماجرا را یک اشتباه میدانند. اینجا است که باید به این نکته فکر کرد که فرگوسن شاید قضاوت درستی در مورد انتخاب مویس و توصیه کردن او به باشگاه نداشته. هر چقدر هم که الان یونایتدیها به مربیشان اعتماد داشته باشند قرار نیست این روند همیشه ادامه پیدا کند. حمایتها هم یک روز قطع خواهد شد. مویس تکلیف وین رونی را مشخص کرده و با تمدید قرارداد، او را در اولدترافورد ماندنی کرده اما حالا این روبین فان پرسی است که ناراضی است. طولی نمیکشد که خوان ماتا هم به همین وضع دچار خواهد شد.
تاثیرات او در بدو ورود به یونایتد قابل مشاهده بود اما نه در این حد که به تیم ملی کشورش دعوت شود. ماروان فلاینی دیگر خرید بزرگ مویس هم از دیگر ناکامان دیدار با المپیاکوس بود. عدنان یانوزای جوان بااستعداد تیم هم روی نیمکت بود چرا که مویس ترجیح داد به اشلی یانگ و تام کلورلی میدان بدهد. اگر نشانهای از پیشرفت در تیم دیده شده بود هیچ کدام از این تغییرات اهمیتی نداشتند. اگر مویس طرحی در سر داشت که با برنامه تیم را طبق آن پیش میبرد مشکلی نبود اما هر بار فقط شرمساری است که نصیب تیم میشود و نگاهی حیرت زده و حاکی از درد را به چهره هواداران مینشاند.
اول فصل از این حرفهای مغرورانه زیاد میزدند که اشکالی ندارد یک فصل هم یونایتد در لیگ قهرمانان حضور نداشته باشد اما حالا وضعیت به گونهای است که آنها فکر میکنند به سختی خواهند توانست به جایگاه سابقشان برگردند. دیگر در میان بازیکنان برتر نمیشود کسی را یافت که حاضر باشد به یونایتد آن هم در این شرایطش بپیوندد. حتی ممکن است شیاطین سرخ نتوانند همین بازیکنانی را هم که دارند حفظ کنند. باشگاه این واقعیت را که یک دوره گذار را شروع کرده پذیرفته. آنها آماده خریدهای بزرگ و ریخت و پاش در تابستان هستند. مویس اما آن مردی نیست که بتواند پروژههای خاص مربوط به خریدن بازیکنان بزرگ را هدایت کند. شخصیت او به گونهای نیست که بازیکنان مطرح جذباش بشوند.
مربی جدید منچستر یونایتد هرگز نمیتواند خودش را به حد و اندازههای مربی پیشین این باشگاه برساند حتی اگر تا ابد به او وقت داده بشود. مشکل این نیست که وقت کافی در اختیار تیم و مربی نمیگذارند. بحث اینجا است که یونایتد به خاطر حفظ جایگاه خودش هم که شده سعی میکند جلوی ضرر را هر چه زودتر بگیرد. همانطور که مویس همان مربی موفقی نبود که فرگوسن فکرش را میکرده، وقت تلف کردن هم دردی را دوا نمیکند و ممکن است به وخامت اوضاع بینجامد. آمارها هم حاکی از آن است که مویس در مقایسه با روزهای اول ورود خود فرگوسن به یونایتد دستاورد بهتری داشته. او 22 تا از 41 بازی اول فصل خودش را برده و چند امتیاز مهم را هم از دست داده اما تفاوتهایی هم با دوران فرگوسن دارد. اوایل که فرگی وارد شده بود بازیکنان تیم از اعتیاد به الکل رنج میبردند و جایگاه مناسبی در جدول نداشتند اما مویس تیمی را تحویل گرفته که با اختلاف 11 امتیاز توانسته بود قهرمان بشود. نکته بعدی اینکه فرگوسن زمان مناسب را از سوی مقامات باشگاه دریافت کرد تا کاری را که لازم است انجام دهد. او برنامهای در سر داشت و طبق آن پیش میرفت. شرایط حالا با آن موقع خیلی فرق میکند. یونایتد هم در میان این همه مربی بزرگ که میتوانست سراغ شان برود دست روی کسی گذاشته که حالا در این شرایط بحرانی به نظر میآید دیگر عقلش به جایی نمیرسد.