امتیاز موضوع:
  • 0 رأی - میانگین امتیازات: 0
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

به یاد جوانی

#1
[rtl]پیرمرد عاشق به زنشگفت : بیا یادی از گذشته های دور کنیم.[/rtl]

[rtl] من میرم تو کافهمنتظرت و تو بیا سر قرار بشینیم حرفای عاشقونه بزنیم[/rtl]

[rtl]پیرزن قبول کرد. [/rtl]

[rtl]فردا پیرمرد به کافهرفت. دو ساعت از قرار گذشت، ولی پیرزن نیومد.[/rtl]

[rtl]وقتی برگشت خونه،دید پیرزن تو اتاق نشسته و گریه میکنه.[/rtl]

[rtl]ازش پرسید: چرا گریهمیکنی؟[/rtl]

[rtl]پیرزن اشکاشو پاککرد و گفت:[/rtl]

[rtl]بابام نذاشت بیام!!! [/rtl]
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
کانون کارگزاران بورس
پاسخ
 سپاس شده توسط -Nᴇɢᴀʀ- ، AALLI ، میشا31
آگهی


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان