.. " دآســتآنـ ــ هـآیِـهـِ فِلـَـش خـُور " ..

[Apathetic]

هعی .. داستانو هنوز نگرفتی عرفان :| 

پریا .. خب؟ جادوگره ! .. خب ماکان زخمی بشه اونم میبینه . میتونه جادو کنه و چادر بده .

ولی در داستان اونا با خودشون وسایل برای زخمی ها که اوردن .. تو خودت بری جنگ شبش واسه خوابیدن چادر نمیبری ؟ تو بیابون میخوابی احیانن ؟

[ღSηow Princessღ]

یه جاییش ماکان تیر خورد ولی زود شیوا اونو برد و با قدرت پزشکیش که یهو اونم بالا رفته بود خوبش کرد . (البته اونا دیگه تو چادر موندن)

شادی؟توم واردیا!!!!
خوبه خب دوتازوج پیداشدن!

میشـه توضیح بدیــد اون تو چـه اتفاقــی افتاد؟!

[M.K.N]

یه جاییش ماکان تیر خورد ولی زود شیوا اونو برد و با قدرت پزشکیش که یهو اونم بالا رفته بود خوبش کرد . (البته اونا دیگه تو چادر موندن)

شادی؟توم واردیا!!!!
خوبه خب دوتازوج پیداشدن!

میشـه توضیح بدیــد اون تو چـه اتفاقــی افتاد؟!

بچه ها زیادی علاقه مند شدن ببینن ما تو چادر چیکار میکردیما :|
کاری که همه ی دکترا با مریض هاشون میکنن :|
ما که مثه فرید و تارا نیستیم یهو تیر عشقمون از قلب جفتمون رد بشه 50 نفر هم اون وسط بمیرن مشکلی پیش نیاد فقط مهم ما دوتا باشیم :|
کلی مونده که بخوایم عاشق هم بشیم مگه نه شادی؟:|
در ضمن من دوتا اعتراض دارم-___-
1-تو نظر سنجی ای که گذاشتی گزینه ای به نام ماکان نمیبینم -___-
2-من اصلا تو داشتان هستم؟میگم نباشم راحت تریا:|
همه ی کارها رو که صابر و تارا و آوا دارن اَنجام میدن:|

[ღSηow Princessღ]

یه جاییش ماکان تیر خورد ولی زود شیوا اونو برد و با قدرت پزشکیش که یهو اونم بالا رفته بود خوبش کرد . (البته اونا دیگه تو چادر موندن)

شادی؟توم واردیا!!!!
خوبه خب دوتازوج پیداشدن!

میشـه توضیح بدیــد اون تو چـه اتفاقــی افتاد؟!

بچه ها زیادی علاقه مند شدن ببینن ما تو چادر چیکار میکردیما :|
کاری که همه ی دکترا با مریض هاشون میکنن :|
ما که مثه فرید و تارا نیستیم یهو تیر عشقمون از قلب جفتمون رد بشه 50 نفر هم اون وسط بمیرن مشکلی پیش نیاد فقط مهم ما دوتا باشیم :|
کلی مونده که بخوایم عاشق هم بشیم مگه نه شادی؟:|
در ضمن من دوتا اعتراض دارم-___-
1-تو نظر سنجی ای که گذاشتی گزینه ای به نام ماکان نمیبینم -___-
2-من اصلا تو داشتان هستم؟میگم نباشم راحت تریا:|
همه ی کارها رو که صابر و تارا و آوا دارن اَنجام میدن:|

دقیقــاً-_-

[SABER]

پشت کارت در داستان نویسی قابل تقدیره 

[FARID.SHOMPET]

پذیرفته نیست! هنوز پول منو طبق قرارداد ندادن!
اصن من دیگه نمی خوام نقش بازی کنم! ینی چی آخه؟
تازه رفیقم(ماکان) هم که در حقش بدی های زیادی شده! ینی چی آخه؟

[*Nafas*]

راست میگه!
منــــــــم حقوق میــــــخوام!!!=/

[Adl!g+]

خیلی باحال بود همه نخشاشون مثل خودشون بود
یا ابلفضل داستان به بجایی رسیدا
دو تا زوجم که پیدا شد کم کم بیشتر میشه ها

["K!nd~G!Яl"]

شـــــــــآدی جـــــــــــون تو در آینده هآی نَچندآن دُور نویـــــــــــــســـــنـــــــده ی خـوبتی مــــــیـــشــــــــی

[τοxικ]

منو حتما تو داستان هاي بعدي بزاريد!

ولي در كل داستانات خوبه!