20-02-2014، 11:33
همچین میگی 18+ گفتم چی هس

|
عادت دختراااا (+۱۸) |
|||||||||||||||||||||||||||||
20-02-2014، 11:33
همچین میگی 18+ گفتم چی هس
![]()
20-02-2014، 11:42
قدش به عشق نمیرسید،غرورم را زیر پایش گذاشتم .... ولی او خیلی کوچکتر از ان بود که با رفتن روی کوه غرورم هم بزرگ شود!
20-02-2014، 11:50
هوی..!
تویی ک پشتم میگی خیلی لاشیه داداشم سلام رسوند گفت بت بگم ابجیت خیلی ناشیه.. ![]() ببخشید..نمیدونم این چ ربطی داشت
20-02-2014، 11:52
این چیزا شرو وره
الکی فقط ذهناتون درگیر مسائلی مثه عشق خربازی میکنین
21-02-2014، 12:04
چگونه خیانت می کنند..چگونه کنار دیگری به آرامش می رسند.......... من حتی بالشم را عوض میکنم خوابم نمیبرد................
![]() ![]()
(20-02-2014، 12:43)farhad74 نوشته است: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید. انجمن و میزاشتیم رو سرمون ![]() علی:سجاد شماره دوست دختر تازمو از گوشیم برداشته شایان:خب علی:هر شب بهش پیام های عاشقانه میده ![]() شایان:خاک تو سرت همین طوری نشستی فقط میخندی؟! ![]() علی:اخه خنگول نمیدونه داره به ابجیش پیام میده ![]()
بازم خداشفاتون بده
![]() توی کلاس درس تمام حواسم به دختری بود که کنار دستم نشسته بود . او من را داداشی صدا میزد. من نمیخواستم داداشش باشم . میخواستم عشقش مال من باشه ولی اون توجه نمیکرد. یک روز که با دوستاش دعواش شده بود اومد پیش من و گفت: داداشی و زد زیر گریه... من نمیخواستم داداشش باشم ... میخواستم عشقش مال من باشه ولی اون توجه نمیکرد... جشن پایان تحصیلی اش بود من رو دعوت کرد . او خوشحال بود و من از خوش حالی او خوش حال بودم. توی کلیسا روبروی من دختری نشسته بود که زمانی عشقش مال من بود. خودم دیدم که گفت:بله . بعد اومد کنارم و طوری اشک تو چشماش حلقه زده بود گفت: داداشی... من نمیخواستم داداشش باشم .میخواستم عشقش مال من باشه ولی اون توجه نمیکرد........................................................... الان روبروی من قبر کسی است که زمانی عشقش مال من بود... داشتم گریه میکردم که یکی از دوستاش دفتری به من داد داخل دفتر نوشته شده بود: (( من نمیخواستم تو داداشی من باشی ... میخواستم عشقت مال من باشه ولی تو توجه نمیکردی....)) اين يه دادام برام فرستاده واقعاازش معذرت مي خوام
21-02-2014، 12:44
ابجی قشنگ بود،ولی قرار نشد داستان بنویسیاااا
![]()
22-02-2014، 18:58
اونی ڪ الان دارے פֿـُودتو واسش جر میدے
بوی عطرشـ ـم سلیقه ے مـלּــه פֿـواستم بدوَלּـی
23-02-2014، 22:21
نفس هم که باشی.... دیر بیایی رفته ام....
![]()
| |||||||||||||||||||||||||||||
|
![]() |
|||||||
![]() |
![]() |
![]() |
![]() |
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید | ||
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید | ||
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
|
یا |
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.
|
موضوعات مرتبط با این موضوع... | |||||
عادت کرده ام | |||||
>> شعر عادت رودها<< |