14-12-2011، 9:45
اينترنت...
فيلم...
ورزش...
فيلم...
ورزش...
|
سه تفريح تو زندگيتون...؟ |
|||||||||||||||||||||||||||||
14-12-2011، 9:45
اينترنت...
فيلم... ورزش...
16-12-2011، 16:44
سفر کردن
آرامش داشتن نویسندگی
16-12-2011، 21:18
این ۳ تا از مهمترین اش :
۱.زید بازی ۲.بازی کردن(کامپیوتر،پوکر،حکم و...) ۳.وقت گذروندن با رفیقام
17-12-2011، 13:16
هی میخوام هیچی بهش نگم نمیشه ! اخه بابا چرا به زبان بنگالی زبون قحطی بود ؟
حالا چرا gf چرا پسر داییت نه ؟ هان ؟
17-12-2011، 15:15
شایان یادم انداخت
رفتن به باشگاه هم جزو تفریح های منه چون برگشتنی با رفقا میاییم خوش میگذرونیم میگیم و میخندیم
17-12-2011، 15:16
(17-12-2011، 13:16)paniz نوشته است: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.آخه پانیز ،هر جایی رو باید با کسی رفت. هر جا ادم خودشو داره. مثلا من هیچ وقت با فرید نمی رم قلیون بکشم.
17-12-2011، 16:18
ب نه پ شایان می خوای با من هم برو قلیون بکش!!!(خودش می دونه من از دود و دم ادسم میګیره و بدم میاد)
17-12-2011، 16:21
(آخرین ویرایش در این ارسال: 17-12-2011، 16:33، توسط در جستجوی حقیقت.)
(17-12-2011، 16:18)فرید_کامیاب نوشته است: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید. آها نکته اشتراک شما با هیتلر همینجاست ![]() ![]() ![]() آدولف هیتلر هم وقتی بچه بود از گرد و غبار عطسه اش می گرفت واسه همین چند سال نتونست بره مدرسه و موند توی خونه کتاب خوند یادش بخیر با بر و بچه های عضو پیشتازان رفته بودیم اصفهان پیشتازان هم یه رسمی داره اونم این که باید اول برنامه هاش عین ارتش 5 نفر رژه برن و پرچم کشور رو بکشن بالا که بهش میگن مراسم گارد پرچم اینو داشته باشین تا بعد شب که هوا خوب بود با بچه ها رفتیم توی محوطه اردوگاه که اونجا بودیم (باغ ابریشم) تا از هوای خوب استفاده کنیم بعدش یکی از بچه ها شروع کرد به سیگار کشیدن و هوای خوب رو به هوای بد مبدل می کرد اونوقت یکی از مسئولین اردوگاه ما رو از دور دید و دیدیم که داره به سمت ما میاد اگه به ما می رسید بهمون می گفت این وقت شب اینجا چیکار می کنین؟همه روشونو به من کردند که یعنی چیکار کنیم منم فوری اشاره کردم همگی باهم شروع کردیم الکی رژه رفتن که وقتی کسی از دور به ما نگاه می کرد خیال می کرد ما برای مراسم فردا داریم رژه تمرین می کنیم این دوستم که سیگار می کشید یهو دیدم هنوز سیگارش رو ننداخته و حین رژه رفتن پک میزنه جالبش این بود که این پک می زد و وقتی می رسید به طبل بزرگ زیر پای چپ پاشو محکم می زد به زمین و خاکستر سیگار میریخت زمین با دیدن این صحنه همگی رژه رو ول کردیم نشستیم روی زمین شروع کردیم به خندیدن... بچه های دیگه هم که از دور ما رو می دیدن شنیدم که می گفتن اینا رو باش همشون دیوونه شدن!!! یادش بخیر اون شب خیلی خندیدیم
17-12-2011، 17:12
فرید دروغ نگو خودم دیدم شیشه.......
![]() ![]() ![]() | |||||||||||||||||||||||||||||
|
![]() |
|||||||
![]() |
![]() |
![]() |
![]() |
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید | ||
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید | ||
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
|
یا |
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.
|