گـُـفـتـُـــگـوےِ آزاد

[☆★ super star★☆]

جیغغغغ ستییییی >_< رژی >_< گربه نکبت >_< نسیییی >_< جیغغغغ

گربه گنا داره-_-
بزار گارشو بکنه بدبخت-_-

[Dɪʀᴇᴄᴛɪᴏɴᴇʀ~Gɪʀʟ]

جییییغ وای فای منم بدون رمز شده چ غلطی کنم؟! :/

واقـعــا ؟! خونتون کجا بود گفتی ؟! V:

گربه های امروزی اصن نمیترسن *__*

بجای اینکه از ما بترسن ما ازشون میترسیم $__$

یه گربه اومده جلوت بعد میخوای بترسونیش هرکاری میکنی تا فرار کنه میشینه نگات میکنه بعد ادم خودش میترسه فرار میکنه #___#

آره ستیی ایشش -_- گـربه خـر اصد -__- :|

الکی حنجـره ی منم پـاره کـرد ؛ بعد از اون که جیغ بنفش زدم بدون هیچ ترسی سرشو انداخت پایین دور زد رفت :| ..

شـاید هم دیگه ما رو آدم حساب نمیکنن :|| .. گربه که حیوونه اینجوریه ؛ وای به حال بقیه :|

[pink lady]

رژی عاشق اون عکساتم همش زبونت بیرون #__*

مث مایلی *__*

[Dead Silence]

سَـل ..

[☆★ super star★☆]

ستی؟-_-

[Dɪʀᴇᴄᴛɪᴏɴᴇʀ~Gɪʀʟ]

رژی عاشق اون عکساتم همش زبونت بیرون #__*

مث مایلی *__*

من ندیدم -_- رژی منم میخوام ببینم -_- !!

[Dead Silence]

احـحححح .. پَ چـرآ نمیـآد !؟ -_-

[pink lady]

جییییغ وای فای منم بدون رمز شده چ غلطی کنم؟! :/

واقـعــا ؟! خونتون کجا بود گفتی ؟! V:

گربه های امروزی اصن نمیترسن *__*

بجای اینکه از ما بترسن ما ازشون میترسیم $__$

یه گربه اومده جلوت بعد میخوای بترسونیش هرکاری میکنی تا فرار کنه میشینه نگات میکنه بعد ادم خودش میترسه فرار میکنه #___#

آره ستیی ایشش -_- گـربه خـر اصد -__- :|

الکی حنجـره ی منم پـاره کـرد ؛ بعد از اون که جیغ بنفش زدم بدون هیچ ترسی سرشو انداخت پایین دور زد رفت :| ..

شـاید هم دیگه ما رو آدم حساب نمیکنن :|| .. گربه که حیوونه اینجوریه ؛ وای به حال بقیه :|

هع پنجم دبستان بودم ایستاده بودم تا سرویسم بیاتش بعد دیدم یه گربه سیاه زشت چندش دارع نیگام میکنه من ترسیدم بعد دیدمش ایستاد *__*
بعد داشت مث ادما راه میرفت من دهنم وا موند بعد که سرویسم اومد برگشت به حالت قبلی اینقدر ترسیدم ریدم رو خودم #__#

---

ستی؟-_-

بلع نفسم ^_-

[☆★ super star★☆]

رژی عاشق اون عکساتم همش زبونت بیرون #__*

مث مایلی *__*

هوووم^-^
ولی مایلی از رو من تقلید کرد-_-
من قبله مایلی زبونم بیرون بود-_-

---

جییییغ وای فای منم بدون رمز شده چ غلطی کنم؟! :/

واقـعــا ؟! خونتون کجا بود گفتی ؟! V:

گربه های امروزی اصن نمیترسن *__*

بجای اینکه از ما بترسن ما ازشون میترسیم $__$

یه گربه اومده جلوت بعد میخوای بترسونیش هرکاری میکنی تا فرار کنه میشینه نگات میکنه بعد ادم خودش میترسه فرار میکنه #___#

آره ستیی ایشش -_- گـربه خـر اصد -__- :|

الکی حنجـره ی منم پـاره کـرد ؛ بعد از اون که جیغ بنفش زدم بدون هیچ ترسی سرشو انداخت پایین دور زد رفت :| ..

شـاید هم دیگه ما رو آدم حساب نمیکنن :|| .. گربه که حیوونه اینجوریه ؛ وای به حال بقیه :|

هع پنجم دبستان بودم ایستاده بودم تا سرویسم بیاتش بعد دیدم یه گربه سیاه زشت چندش دارع نیگام میکنه من ترسیدم بعد دیدمش ایستاد *__*
بعد داشت مث ادما راه میرفت من دهنم وا موند بعد که سرویسم اومد برگشت به حالت قبلی اینقدر ترسیدم ریدم رو خودم #__#

---

ستی؟-_-

بلع نفسم ^_-

تو هدا رو میشناسی؟ O.o

[Dead Silence]

سـتی ! تو بخش ادبیات ؛ رمان و داستان ؛ وقتی کسی نه نظر بده نه سپاس ؛ بازم تاپیـک به حسـآب فعالیت میاد واس نویسندگی !؟