&&¤ChAtRo0m V£r$!0N 122¤&&

[šhεïdα]

سلآم دوستآی گلم^_^

نیکی^__^

[×ThundeRBolT×]

من ننه تو نیستم |:
دایناسورم !!! o_O

ننه؟
ننه؟
ننه؟
چی شد؟

عقل از سر بیرون شد |:

جان من؟
بد بخت شدیم که.
دو گرم مخشونم پرید >.<
الان منم تخم دایناسورم؟ |:

آره تیراناسور کوشولو ^.^

خدایا شکرت من نمُردم حیوانم شدم |:

[Mason]

امروز با دوستم نقشه کشیدیم 

با بطریامون راه افتادیم 
دوست درس خونمون نشسته بود 
اون از جلو اب می ریخت منم روی سرش اب می ریختم 
یه دوش حسابی گرفت ... :|
یه همچین ادمایی هستیم ما !

[Dɪʀᴇᴄᴛɪᴏɴᴇʀ~Gɪʀʟ]

آخ شرمنده آیسی :|

قیصررررر .. شوهرم تو جنگ زخمی شده جیغغغغغغغغغغ

خو فاطی هم اومد تو کار پس همون قصر بازیی ^_^

دشمنت شرمنده فاطی :|

جیغغغغ کدومشونننن ؟! باید همین حال به مرضیه والاصغر خبر بدینننن >_<

هاییی مرضیههههه نوراا !؟ شما اینجا چه کاره اید1؟ -_-

مرضیه تو اینجا داری دل شاهزاده خانوم را میبری ؟! :| بدهم دارت بزنم!؟ :|

مرضیه خیر سرت فرمانده ای باس شوهر خواهرم بمیرههه؟! :|

شاپور شاپور ):

من مظلوم .-. من بدبخت .-. منبیچاره .-. یکی گروگان گرفته یکی میخواد منو بکشه .-.

ساکت باش تا دهنتو چسب نزدم-_-

کمدی اکشن V: ..

[[ niki ]]

تخم دایناسور عزیزم¿؟
شام سر آدم میخوری؟¿ ^__^
_____________________
سلام زری^__^

[Brooklyn Baby]

امروز با دوستم نقشه کشیدیم 

با بطریامون راه افتادیم 
دوست درس خونمون نشسته بود 
اون از جلو اب می ریخت منم روی سرش اب می ریختم 
یه دوش حسابی گرفت ... :|
یه همچین ادمایی هستیم ما !

نه اینکه ما اینطوری نیسدیم|:

[Ƒαкє ѕмιƖє]

جیــــــغ>_<
خو رف از یه زنه خوشش اومد من خودم کشتمش|:
برای محافظت از شما-.-
اون جاسوس بود>_<

اوه اوه واقعنی ؟! :|

خو پَ هیچی :|

برو جلو این پسرت نورا رو بگیر -_- داریه زیادی رویی میکنهه هااا T_T !!

---

من مظلوم .-. من بدبخت .-. منبیچاره .-. یکی گروگان گرفته یکی میخواد منو بکشه .-.

این قسمت داستان رو بخونید ...!


_____________________________________-

که ناگهان نورا با اسب سفید و شمشیر آهنی شتابان سر میرسد

دشمنان را از بین میبرد P:

و فاطی را نجات میدهد ^__^

هوی هوی هوی واستا واستا کات T_T

من فاطی رو به تو نمیدمااا -_- تو باس شرایط ازدواج رو داشته باشی گفته باشمممم -_-

فاطی باس با بهترین ها ازدواج کنههه -_-

بیخودی برا خودت میوه پوست نکَن :|

بچه ها من خیلی بی شعور و مهربونم ^_^

[×ThundeRBolT×]

تخم دایناسور عزیزم¿؟
شام سر آدم میخوری؟¿ ^__^
_____________________
سلام زری^__^

اره مامی فقط کل شو بیار من خیلی گشنمه ^.^

[Dɪʀᴇᴄᴛɪᴏɴᴇʀ~Gɪʀʟ]

خو فاطی هم اومد تو کار پس همون قصر بازیی ^_^

دشمنت شرمنده فاطی :|

جیغغغغ کدومشونننن ؟! باید همین حال به مرضیه والاصغر خبر بدینننن >_<

هاییی مرضیههههه نوراا !؟ شما اینجا چه کاره اید1؟ -_-

مرضیه تو اینجا داری دل شاهزاده خانوم را میبری ؟! :| بدهم دارت بزنم!؟ :|

مرضیه خیر سرت فرمانده ای باس شوهر خواهرم بمیرههه؟! :|

من رفتم فاطی رو نجات دادم خُ :|

مرد رویاهامو پیدا کردم *__*

آیسی دیگه شاپور نمیخوام

امروز با دوستم نقشه کشیدیم 

با بطریامون راه افتادیم 
دوست درس خونمون نشسته بود 
اون از جلو اب می ریخت منم روی سرش اب می ریختم 
یه دوش حسابی گرفت ... :|
یه همچین ادمایی هستیم ما !

روز آخر مدرسه دوستم یه 9 لیتری رو سرم خالی کرد :/

[ღ ற£ђЯᏙVЄђ ღ]

مـن بـرم ^-^

فـظ هـمـگـی ^-^