10-06-2014، 14:11
(آخرین ویرایش در این ارسال: 10-06-2014، 14:17، توسط زهرا رسولی.)
بدون هیچ مقدمه*ای خبری را که در ادامه می*آید بخوانید:
«احمد صادقی رئیس مدیریت بحران شهر تهران در گفت*وگو با خبرنگار اجتماعی فارس، به طوفان روز گذشته اشاره کرد و گفت: این طوفان همه را غافلگیر کرد. این موارد قابل پیش*بینی است و باید هشدار می*دادند ولی هشدار ندادند.
وی ادامه داد: از سازمان هواشناسی در این زمینه سؤالاتی کردیم که آنها گفتند ما پیش*بینی بارندگی و شدت آن را داشتیم اما امکان سنجش سرعت باد را دقیق نداشتیم.
صادقی اضافه کرد: حتی اگر این فرضیه هم درست باشد آنها می*توانستند حداقل در زمانی که این طوفان در تهران اتفاق افتاد و بعد به سمت قم در حال حرکت بود به قم هشدار می*دادند که به آنها هم هشدار ندادند.»
در همین راستا به چند مکالمه احتمالا رد و بدل شده بین چند نفر اشاره می*شود:
گفتگوی اول:
- سلام... هواشناسیه؟
- بله.. بفرمایید.
- من از مدیریت بحران زنگ میزنم... چه خبر؟
- چی رو چه خبر؟ سلامتی!
- بحرانی، طوفانی، چیزی نداری؟!
- نه.... یه چند تا ابر هستن که میان یه اخ و تفی میکنن و میرن دیگه... مثل همیشه!
- یعنی بادی، طوفانی، گردبادی... هیچی؟!
- طوفان؟ شیب؟ بام؟ گردباد؟.... نه بابا دلت خوشه ها... صبر کنید بیام، نوبت منه!
- جان؟ نوبت شماست؟
- با تو نبودم که.... بچه ها دارن پلی استیشن بازی میکنن، الان نوبت منه.
- ببخشید مزاحم شدم... فقط مربع رو زیاد نگیر، خارج از چارچوب میزنه... توپش میره قاطی باقالیا!
گفتگوی دوم:
- سلام... مدیریت بحرانه؟
- بله ... بفرمایید.
- آقا یه چیز گرد و قلمبه و قهوه*ای و وحشتناکی داره از دور به ما نزدیک میشه.
- خب؟
- خب که خب دیگه... میگم بیاید مدیریتش کنید بابا. الان به ما میرسه زار و زندگیمون رو به باد میده ها!
- به ما اطلاعی درباره طوفان داده نشده.
- خب من الان اطلاع دادم دیگه.
- شما مگه کی هستی که فکر میکنی میتونی به ما اطلاع بدی؟ ما از اون خانواده*هاش نیستیم که هر کی از راه رسید بتونه به ما اطلاع بده، فهمیدی؟ هواشناسی باید اطلاع بده...
- حالا ما چی کار کنیم؟
- چشماتون رو ببندید... خودش میاد رد میشه!
- اگر خسارتی زد چی؟
- در اون صورت لطفا هرچه سریع*تر میزان خسارات وارده اعم از مرگ، نقص عضو، جراحت سرپایی یا عمیق و سایر موارد رو به ما اطلاع بدید تا آمارمون از میزان خسارات دقیق باشه، رییسمون فردا مصاحبه دارن، خوب نیست آمار غلط بدن!
گفتگوی سوم
- سلام... هواشناسیه؟
- بله... بفرمایید.
- من از مدیریت بحران زنگ میزنم...
- باز چی شده... خبر میخوای؟
- نه دیگه... خبر که اومد و رفت دیگه...
- آره بد مصب... بازیمون هم نیمه کاره موند.. دو هیچ جلو بودم ها! غافلگیرمون کرد!
- پس غافلگیر شدید!
- آره... نمیدونم این طوفانا چرا قبل از اینکه بیان یه تماس نمیگیرن خبر بدن... اصلا آداب معاشرت بلد نیستن!
- میگم حالا نمیخواید به قم خبر بدید؟
- دو هیچ جلو بودم رو؟
- نه بابا... طوفان رو!
- حالا قم واسه چی؟
- خب داره میره اونوری دیگه...
- به سلامتی!
- به سلامتی چیه.... الان میره پدرشون رو در میاره!
- خب در بیاره... مگه اونا خونشون از تهرانیا رنگی*تره، همینطور که تهران رو خبر ندادیم و هیچی نشد، اونا رو هم خبر نمیدیم و هیچی هم نمیشه!
- بابا بیشتر از 120 کیلومتر سرعتشه... ناوبد میکنه ها!
- نه بابا؟!
- باور کن!
- الان زنگ میزنم به پلیس راه میگم!
- پلیس راه واسه چی؟
- بگیردش دیگه... سرعتش از حد مجاز اتوبان تهران-قم بیشتره!
- حالا شاید از اتوبان نره...
- ای زرنگ.... میندازه از بیراه میره که دوربینا عکسش رو نگیرن... کلک!
-عجب!
- اَه... چقدر حرف میزنی تو... اومدم!
- کجا؟
- با تو نبودم که... دوباره نوبت من شد... میزاری برم یا نه؟
- بله بفرمایید... ببخشید که مزاحم شدم، فقط یادتون نره مربع رو خیلی فشار ندید؟!
«احمد صادقی رئیس مدیریت بحران شهر تهران در گفت*وگو با خبرنگار اجتماعی فارس، به طوفان روز گذشته اشاره کرد و گفت: این طوفان همه را غافلگیر کرد. این موارد قابل پیش*بینی است و باید هشدار می*دادند ولی هشدار ندادند.
وی ادامه داد: از سازمان هواشناسی در این زمینه سؤالاتی کردیم که آنها گفتند ما پیش*بینی بارندگی و شدت آن را داشتیم اما امکان سنجش سرعت باد را دقیق نداشتیم.
صادقی اضافه کرد: حتی اگر این فرضیه هم درست باشد آنها می*توانستند حداقل در زمانی که این طوفان در تهران اتفاق افتاد و بعد به سمت قم در حال حرکت بود به قم هشدار می*دادند که به آنها هم هشدار ندادند.»
در همین راستا به چند مکالمه احتمالا رد و بدل شده بین چند نفر اشاره می*شود:
گفتگوی اول:
- سلام... هواشناسیه؟
- بله.. بفرمایید.
- من از مدیریت بحران زنگ میزنم... چه خبر؟
- چی رو چه خبر؟ سلامتی!
- بحرانی، طوفانی، چیزی نداری؟!
- نه.... یه چند تا ابر هستن که میان یه اخ و تفی میکنن و میرن دیگه... مثل همیشه!
- یعنی بادی، طوفانی، گردبادی... هیچی؟!
- طوفان؟ شیب؟ بام؟ گردباد؟.... نه بابا دلت خوشه ها... صبر کنید بیام، نوبت منه!
- جان؟ نوبت شماست؟
- با تو نبودم که.... بچه ها دارن پلی استیشن بازی میکنن، الان نوبت منه.
- ببخشید مزاحم شدم... فقط مربع رو زیاد نگیر، خارج از چارچوب میزنه... توپش میره قاطی باقالیا!
گفتگوی دوم:
- سلام... مدیریت بحرانه؟
- بله ... بفرمایید.
- آقا یه چیز گرد و قلمبه و قهوه*ای و وحشتناکی داره از دور به ما نزدیک میشه.
- خب؟
- خب که خب دیگه... میگم بیاید مدیریتش کنید بابا. الان به ما میرسه زار و زندگیمون رو به باد میده ها!
- به ما اطلاعی درباره طوفان داده نشده.
- خب من الان اطلاع دادم دیگه.
- شما مگه کی هستی که فکر میکنی میتونی به ما اطلاع بدی؟ ما از اون خانواده*هاش نیستیم که هر کی از راه رسید بتونه به ما اطلاع بده، فهمیدی؟ هواشناسی باید اطلاع بده...
- حالا ما چی کار کنیم؟
- چشماتون رو ببندید... خودش میاد رد میشه!
- اگر خسارتی زد چی؟
- در اون صورت لطفا هرچه سریع*تر میزان خسارات وارده اعم از مرگ، نقص عضو، جراحت سرپایی یا عمیق و سایر موارد رو به ما اطلاع بدید تا آمارمون از میزان خسارات دقیق باشه، رییسمون فردا مصاحبه دارن، خوب نیست آمار غلط بدن!
گفتگوی سوم
- سلام... هواشناسیه؟
- بله... بفرمایید.
- من از مدیریت بحران زنگ میزنم...
- باز چی شده... خبر میخوای؟
- نه دیگه... خبر که اومد و رفت دیگه...
- آره بد مصب... بازیمون هم نیمه کاره موند.. دو هیچ جلو بودم ها! غافلگیرمون کرد!
- پس غافلگیر شدید!
- آره... نمیدونم این طوفانا چرا قبل از اینکه بیان یه تماس نمیگیرن خبر بدن... اصلا آداب معاشرت بلد نیستن!
- میگم حالا نمیخواید به قم خبر بدید؟
- دو هیچ جلو بودم رو؟
- نه بابا... طوفان رو!
- حالا قم واسه چی؟
- خب داره میره اونوری دیگه...
- به سلامتی!
- به سلامتی چیه.... الان میره پدرشون رو در میاره!
- خب در بیاره... مگه اونا خونشون از تهرانیا رنگی*تره، همینطور که تهران رو خبر ندادیم و هیچی نشد، اونا رو هم خبر نمیدیم و هیچی هم نمیشه!
- بابا بیشتر از 120 کیلومتر سرعتشه... ناوبد میکنه ها!
- نه بابا؟!
- باور کن!
- الان زنگ میزنم به پلیس راه میگم!
- پلیس راه واسه چی؟
- بگیردش دیگه... سرعتش از حد مجاز اتوبان تهران-قم بیشتره!
- حالا شاید از اتوبان نره...
- ای زرنگ.... میندازه از بیراه میره که دوربینا عکسش رو نگیرن... کلک!
-عجب!
- اَه... چقدر حرف میزنی تو... اومدم!
- کجا؟
- با تو نبودم که... دوباره نوبت من شد... میزاری برم یا نه؟
- بله بفرمایید... ببخشید که مزاحم شدم، فقط یادتون نره مربع رو خیلی فشار ندید؟!