26-09-2014، 22:01
نوشیکا پوشیکا چجوری رنگشو عوض میکنی ؟ ._.
|
گــفــتگوی آزاد [209] 2 |
|||||||||||||||||||||||||||||
26-09-2014، 22:01
نوشیکا پوشیکا چجوری رنگشو عوض میکنی ؟ ._.
26-09-2014، 22:02
(26-09-2014، 22:00)★★ Ali ★★ نوشته است: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید. -_- روانی |= وحشـی |: خواهر خودمــه ... |||:
26-09-2014، 22:02
(26-09-2014، 21:59)ღღ ßÀᗡ ♐ ƃíᴚL ღღ نوشته است: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.میشه رز خواهرت باشه ؟!
26-09-2014، 22:02
(26-09-2014، 22:01)ღღ ßÀᗡ ♐ ƃíᴚL ღღ نوشته است: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.نه شیطون ننمه ! (.. )
26-09-2014، 22:03
(26-09-2014، 22:00)★★ Ali ★★ نوشته است: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید. چیرا؟ نه مامان>.< نوشمک بریم>.<
26-09-2014، 22:03
(26-09-2014، 22:02)★★ Ali ★★ نوشته است: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید. باو من نمیخوام از جهنم بیام بیرون -_-
26-09-2014، 22:04
آرـه رزی .ــ.
تینــا -_- گفتمــ روانی |: بــا پاورپوینـت ||||||=
26-09-2014، 22:04
(26-09-2014، 21:59)SomeOne نوشته است: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.با فوتو فانیا سیاه سفید کن ._. میای -_-
26-09-2014، 22:05
(26-09-2014، 22:04)☆★NoOŠℋℓkA☆★ نوشته است: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید. پ امضای منو سیا سفید کن .. خواهشن ..
26-09-2014، 22:05
پادشاهي تصمیم گرفت پسرش را جای خود بر تخت بنشاند، اما بر اساس قوانین کشور پادشاه می بایست متاهل باشد. پدر دستور داد یکصد دختر زیبا جمع کنند تا برای پسرش همسری انتخاب کند. آنگاه همه دخترها را در سالنی جمع کرد و به هر کدام از آنها «بذر کوچکی» داد و گفت: طی سه ماه آینده که بهار است، هر کس با این بذر زیباترین گل را پرورش دهد عروس من خواهد شد. دختران از روز بعد دست به کار شدند و در میان آنها دختر فقیری بود که در روستا زندگی می کرد. او با مشورت کشاورزان روستایش بذر را در گلدان کاشت، اما در پایان 90 روز هیچ گلی سبز نشد. خیلی ها گفتند که دیگر به جلسه نهایی نرو، اما او گفت: «نمی خواهم که هم ناموفق محسوب شوم و هم ترسو!». روز موعود پادشاه دید که 99 دختر هر کدام با گلهایی زیبا آمدند، سپس از دختر روستایی دلیل را پرسید و جواب را عیناً شنید. آنگاه رو به همه گفت "عروس من این دختر روستایی است! قصد من این بود که صادق ترین دختر بيابم! تمام بذر گل هایی که به شما داده بودم عقیم و نابارور بود، اما همه شما نیرنگ زدید و گلهایی دیگر آوردید، جز این دختر که حقیقت را آورد" زیباترین منش انسان راستگویی است
![]() ![]() | |||||||||||||||||||||||||||||
|
![]() |
|||||||
![]() |
![]() |
![]() |
![]() |
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید | ||
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید | ||
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
|
یا |
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.
|