14-12-2014، 21:13
همه ی سکولارها ظاهری دینی دارند و ادعاهایشان را هم تحت عنوان دفاع از دین القاء می کنند. برای همین هم امام خمینی از دو جریان بیش از بقیه جریان ها نسبت به هسته دین احساس خطر می کرد چون میدانست این دو جریان آب به آسیاب سکولاریسم می ریزند. جریان لیبرال و جریان مقدس مآب این دو جریان محصول توهم دو دیدگاه ذهنی نسبت به شریعت است...
مولای متقیان حضرت علی علیه السلام در خطبه ۳۲ نهج البلاغه جامعه شناسی دقیقی از زمان، شعور زمانه وپیکربندی های اجتماعی ارائه میدهند که میتواند مبنای بینش و روش فهم جامعه شناسی تاریخی جوامع بشری در همه ادوار قرار گیرد. سلسله نتایج منطقی این جامعه شناسی درک درست از "زمان" و "زبان زمان" است. این درک به ما کمک می کند که در هیچ دوره ای از ادوار تاریخی رابطه خود را با "زمان" و "زبان زمان" از دست ندهیم و رخدادها، جریان ها، مکتب ها ومشرب ها را آنگونه که رخ می دهند و اثر می گذارند درک کنیم، نه آنگونه که به ما القاء می کنند. مطالعه تاریخ بشر به ما می آموزد که ادیان، مکتب ها، امت ها، دولت ها و جریان هایی از صحنه تاثیر گذاری های تاریخی خارج شده و به انحطاط و زوال رسیدند که رابطه خود را با "زبان زمان" از دست دادند. هر مرام، مشرب، بینش و گرایشی که این رابطه را از دست بدهد از بازتولید فرهنگی، سیاسی و اجتماعی بازخواهد ماند و این بازماندگی از تولید چیزی جز انحطاط نیست.
آنچه مولای متقیان در این خطبه به ما می آموزد این است که دگرگونی های تاریخی در حیات ومرگ فرهنگ ها ،تمدن ها، ملت ها، دولت ها و جریان ها قواعد خاص خود را دارد و تا بشر از این قواعد آگاه نشود و از آن عبرت نگیرد پیوسته در مقام دفع حوادث و کوبنده هایی است که بر او فرود می آید نه مقام رفع.
أَیُّهَا النّاسُ إِنّا قَدْ أَصْبَحْنا فِی دَهْرٍ عَنُودٍ، وَ زَمَنٍ کَنُودٍ، یُعَدُّ فِیهِ الْمُحْسِنُ مُسِیئًا، وَ یَزْدادُ الظّالِمُ فِیهِ عُتُوًّا، لا نَنْتَفِعُ بِما عَلِمْنا، وَ لا نَسْأَلُ عَمّا جَهِلْنا، وَ لا نَتَخَوَّفُ قارِعَةً حَتّی تَحِلَّ بِنا.
ای مردم، ما در روزگاری سخت و زمانی نامراد و ناسپاس زندگی می کنیم که نیکوکار را در آن بدکار شمارند و ستمکار در آن به طغیانگری پردازد. از آنچه دانیم برخوردار نشویم و از آنچه ندانیم پرسش نکنیم، و از هیچ حادثه خطرناکی نهراسیم تا بر ما فرود آید.
انسان ها عموماً اهل غفلت و نیازمند به تذکر هستند. مولای متقیان می فرماید "از آنچه می دانیم منتفع نمی شویم" زیرا انسانها عموما به جهل خود عمل می کنند نه به علم خود و "آنچه را که نمی دانیم نمی پرسیم" چون جسارت اعتراف به نادانی و شهامت پرسشگری نداریم. آنقدر در جهل خود پافشاری می کنیم تا کوبنده ها بر ما فرود آید و وقتی فرود آمد در مقام "رفع" آن قرار می گیریم در حالی که باید پیش از وقوع در پی "دفع" آن می بودیم.
چرا پیوسته انسانها در مقام رفع هستند نه مقام دفع؟ زیرا عموما عارف به "زمان" و "زبان زمان" خود نیستند. اگر عارف بودند پیش از وقوع کوبنده ها حساب کار را می کردند و آینده را پیش بینی می کردند. "آینده پژوهی" مقام دفع است نه مقام رفع و روایتی از امام صادق(ع ) در کتاب عقل و جهل اصول کافی مرحوم کلینی آمده است که " العارِفُ بِزمانِهِ لا تَهجُمُ علیهِ اللّوابِس" کسی که آگاه به زمان خود باشد گرفتار کوبنده های زمان خود نخواهد شد.
بسیاری از اتفاقاتی که در این سه دهه در حوزه انقلاب اسلامی و کشور عزیز ما به وقوع پیوست مبتنی بر پیش زمینه هایی بود که متاسفانه ما هیچگاه در مقام دفع آن بر نیامدیم. این نه از آن جهت بود که ما از خلاء نظری در حوزه انقلاب اسلامی رنج می بریم بلکه از آن جهت است که از مقام رفع خارج شدیم و در مقام دفع توقف کردیم و تمایلی هم برای خروج از این مقام نشان نمی دهیم.
کوبنده هایی که در این سه دهه بر انقلاب اسلامی وارد شد از جنبه تاریخی بخشی از دانسته های ما بود که باید در مقام دفع از آن بهره می گرفتیم و مبادی این کوبنده ها را که امام عظیم الشان ما از گذشته های دور برای ما تدوین کرده بود و تمام "بضاعت نظری" و "مبانی تئوریک" انقلاب اسلامی است ، بدرستی بکار می گرفتیم اما ما این مبانی غنی و سرشار از حکمت را که بر گرفته از دانش شریعت محور امامان بزرگوار شیعه و دانشمندان اسلامی در طول تاریخ هست را به کناری نهاده ایم و در لابلای اندیشه های یخ بسته فیلسوفان غربی و غربگرایان داخلی، بدنبال پر کردن خلاء نظری، مادی ، منطقی واز همه مصیبت بارتر اینکه با این اندیشه ها بدنبال پر کردن خلاء دینی خود هستیم.
رخدادهای بعد از انتخابات دهم ریاست جمهوری و فتنه های برآمده از آن کوبنده هایی است که باید ما را بیدار کرده باشد و از مقام رفع که بدان عادت کرده ایم خارج سازد.
ما برای خروج از مقام رفع مبانی نظری بسیار ارزشمندی داریم که می تواند ما را با زمان و زبان زمانی که در آن قرار داریم پیوند زند. برای درک کامل چشم انداز زبانِ زمانی که در آن قرار داریم غنی تر از اندیشه ها، آرمان ها و رهنمودهای امام عزیز و فهم این زبان در چشم انداز تفسیرهای ولایت مطلقه فقیه که میراث نظریه های امام در فهم زبان سیاست و بصیرت سیاسی در جهان معاصر است، راه دیگری نداریم. آنهایی که بما می گویند زبان امام در این دوره توانایی بازتولید فرهنگی و سیاسی و اجتماعی خود را از دست داده است و برای خروج از بن بست زمان باید از این زبان عدول کرد ما را به کجراهه میبرند.
کجراهه ای که در آن هیچ نشانی برای گمراه نشدن وجود ندارد. در این کجراهه و بیراهه که نزدیک به دو دهه است در این کشور براه انداخته اند گمگشتگی نشانه ها اولین کوبنده سهمگینی است که بر جوانان ما، انقلاب ما و بر ملت ما وارد می شود.
اگر در مقام "دفع" هستیم و نمی خواهیم گرفتار عادت های "رفع" باقی بمانیم برای پر کردن خلاء نظری فهم کوبنده های دهه آینده راهی نداریم مگر اینکه به معارف دینی خود از منظر فهم امام و ولایت فقیه بازگردیم و از پشت این سنگر به شناسایی جریان های ستیزه گر با انقلاب اسلامی و ملت ایران بپردازیم. اگر به این سنگر بازگردیم برای شناخت ومقایسه جریان های ستیزه گر و وقایع ستیزه آور در آینده انقلاب اسلامی گرفتار گمگشتگی نشانه ها نخواهیم شد؛ زیرا هم معارف دینی شیعه و هم مبانی نظری امام خمینی در فهم زمان و تطبیق این معارف با زبان زمان، استعداد سرشاری برای راهبردهای مقام رفع در دهه های آینده دارند.
۱) گروهی که اگر فساد و تباهی به بار نمی آورند به خاطر آن نیست که اهل فساد و تباهی نیستند بلکه ناتوانی و واماندگی و نداشتن ابزار و نیرو و تهیدستی و شمشیرهای کند از فساد بازشان میدارد.
مِنْهُم مَنْ لا یَمْنَعُهُ الْفَسادَ فِی الاَْرْضِ إِلاّ مَهانَةُ نَفْسِهِ، وَ کَلالَةُ حَدِّهِ، وَ نَضِیضُ وَفْرِهِ.
۲) گروهی که شمشیر از نیام برکشیده اند و شرّ خود را آشکار ساخته اند و با نیروی سواره و پیاده خویش به جنگ مردم برخاسته اند و خود را آماده کرده اند و دینشان را تباه ساخته اند، به خاطر مال و ثروتی که انتظار می برند، یا اسبان بادپایی که آنها را بر دوش گیرند و یا فراز منبری که برنشینند. و چه زشت و ناپسند است تجارتی که دنیا را بهای خود بدانی و آن را با آنچه نزد خداست معاوضه کنی.
وَ مِنْهُمُ الْمُصْلِتُ لِسَیْفِهِ، وَ الْمُعْلِنُ بِشَرِّهِ، وَ الْمُجْلِبُ بَخَیْلِهِ وَ رَجْلِهِ. قَدْ أَشْرَطَ نَفْسَهُ، وَ أَوْبَقَ دِینَهُ، لِحُطام یَنْتَهِزُهُ، أَوْ مِقْنَب یَقُودُهُ، أَوْ مِنْبَر یَفْرَعُهُ. وَ لَبِئْسَ الْمَتْجَرُ أَنْ تَرَی الدُّنْیا لِنَفْسِکَ ثَمَنًا، وَ مِمّا لَکَ عِنْدَ اللّهِ عِوَضًا.
۳) گروهی که با کارهای به صورت آخرتی دنیا را می جویند و با عمل دنیا آخرت را طلب نکنند. چشمهای خود را به نشانه وقار و بی اعتنایی به زیر افکنند، گامهاشان را کوچک و کوتاه بردارند، لباس زاهدانه پوشند، خود را به امانتداری بیارایند و امین مردم جلوه دهند و پرده پوشیِ الهی را ابزار گناه و نافرمانی سازند.
وَ مِنْهُمْ مَنْ یَطْلُبُ الدُّنْیا بِعَمَلِ الاْخِرَةِ، وَ لا یَطْلُبُ الاْخِرَةَ بِعَمَلِ الدُّنْیا. قَدْ طامَنَ مِنْ شَخْصِهِ، وَ قارَبَ مِنْ خَطْوِهِ، وَ شَمَّرَ مِنْ ثَوْبِهِ، وَ زَخْرَفَ مِنْ نَفْسِهِ لِلاَْمانَةِ، وَ اتَّخَذَ سِتْرَ اللّهِ ذَرِیعَةً إِلَی الْمَعْصِیَةِ.
۴) گروهی که جاه طلب اند ولی پستی و بی عرضگی و دوری از نیرو و ابزار، آنان را از طلب جاه و قدرت بازداشته و به اسم قناعت، در جای و حال خود نگه داشته. به لباس زهد خود را آراسته اند در حالی که هیچ سپیده صبح و هیچ خونرنگ غروبی آنها را در کوچه باغهای زهد ندیده است.
وَ مِنْهُمْ مَنْ أَقْعَدَهُ عَنْ طَلَبِ الْمُلْکِ ضُؤُولَةُ نَفْسِهِ، وَ انْقِطاعُ سَبَبِهِ، فَقَصَرَتْهُ الْحالُ عَلی حالِهِ، فَتَحَلّی بِاسْمِ الْقَناعَةِ، وَ تَزَیَّنَ بِلِباسِ أَهْلِ الزَّهادَةِ، وَ لَیْسَ مِنْ ذلِکَ فِی مَراح وَ لا مَغْدیً.
اگر از چشم انداز جامعه شناسی دقیق این خطبه به نیروهای ستیزه گر انقلاب اسلامی نگاه کنیم تردیدی نباید کرد که در آینده همچنان گرفتار چهار جریان ستیزه گر خواهیم بود همانطوری که در گذشته بوده ایم.
۱) گروه تفرقه افکنان و فتنه افروزان،
۲) گروه دنیا طلبان،
۳) گروه مقدس مآبان
۴) گروه منافقان، اینها چهار جریانی هستند که در این سه دهه کم و بیش از درون به جنگ با انقلاب اسلامی آمدند.
آنچه در جامعه شناسی مولا علی(ع) در این خطبه جلب توجه می کند این است که امام در آسیب شناسی نیروهای ستیزه گر نظامات اجتماعی به نیروهای ستیزه گر درونی نظر دارد نه دشمنان بیرونی. این بدان معنا نیست که دشمنان بیرونی به مثابه نیروهای ستیزه جوبرای نابودی نظام های حق طلب و عدالت خواه موثر نیستند بلکه بدان معنا است که دشمنان خارجی یک نظام مردمی، بدون تکیه بر نیروهای ستیزه جوی داخلی توانی برای مبارزه موثر ندارند. تاریخ به ما می آموزد که همیشه جای پای دشمنان خارجی یک ملت را ستیزه جویان داخلی فراهم می کنند.
آنچه در بستر جامعه شناسی تاریخی خطبه ۳۲ از نیروهای ستیزه گر اجتماعی در نظام های مردمی اهمیت دارد این است که چگونه از چشم انداز این خطبه "زبان زمان" خود را درک کنیم؟ من معتقدم برای درک زبان زمان خود باید به مبانی نظری بنیانگذار انقلاب اسلامی و نظام جمهوری اسلامی برگردیم زیرا این زبان است که استعداد فهم زمانه را دارد و میتواند بین سرمایه های دینی، فرهنگی و اجتماعی با رخدادهای جاری پیوند برقرار سازد.
یک نکته عجیب در فهم امام خمینی از ماهیت نیروهای ستیزه گر با انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی در سه دهه گذشته وجود داشت که ما به ندرت از این زاویه به ضد انقلاب به مفهوم دقیق کلمه توجه کردیم و در آثاری که به نقد و توصیف اندیشه های اجتماعی امام پرداخته اند به این نکته توجه تئوریک نشده است . امام در اغلب فرمایشات و نوشته های خود به دوجریان ستیزه گر بیش از جریانات دیگر توجه ویژه نشان داده است:
یکی جریان لیبرالیسم ولیبرال ها که امام شدیداً به این جریان حساس بود و حتی یکی از دلایل سقوط آقای منتظری را عدم توجه به نفوذ و بازیگری های این جریان در بیت ایشان می دانستند. دیگری جریان مقدس مآبی و مقدس مآبان که امام خیلی از دست اینها نالیده است.
مهمترین سوال این است که چرا قبل از انقلاب اسلامی و حتی در دهه اول انقلاب که اغلب جریان های مذهبی و نیروهای مبارز معتقد به مذهب؛ بزرگترین خطر جنبش های اجتماعی در ایران و بزرگترین خطر علیه انقلاب اسلامی را مارکسیسم می دیدند و همه انرژی خود را صرف مبارزه با این ایدئولوژی و جریان وابسته به آن در کشور می کردند؛ امام خطر لیبرالیسم و سردمدار اصلی آن آمریکا و انگلیس را خطر اصلی می دید.
مولای متقیان حضرت علی علیه السلام در خطبه ۳۲ نهج البلاغه جامعه شناسی دقیقی از زمان، شعور زمانه وپیکربندی های اجتماعی ارائه میدهند که میتواند مبنای بینش و روش فهم جامعه شناسی تاریخی جوامع بشری در همه ادوار قرار گیرد. سلسله نتایج منطقی این جامعه شناسی درک درست از "زمان" و "زبان زمان" است. این درک به ما کمک می کند که در هیچ دوره ای از ادوار تاریخی رابطه خود را با "زمان" و "زبان زمان" از دست ندهیم و رخدادها، جریان ها، مکتب ها ومشرب ها را آنگونه که رخ می دهند و اثر می گذارند درک کنیم، نه آنگونه که به ما القاء می کنند. مطالعه تاریخ بشر به ما می آموزد که ادیان، مکتب ها، امت ها، دولت ها و جریان هایی از صحنه تاثیر گذاری های تاریخی خارج شده و به انحطاط و زوال رسیدند که رابطه خود را با "زبان زمان" از دست دادند. هر مرام، مشرب، بینش و گرایشی که این رابطه را از دست بدهد از بازتولید فرهنگی، سیاسی و اجتماعی بازخواهد ماند و این بازماندگی از تولید چیزی جز انحطاط نیست.
آنچه مولای متقیان در این خطبه به ما می آموزد این است که دگرگونی های تاریخی در حیات ومرگ فرهنگ ها ،تمدن ها، ملت ها، دولت ها و جریان ها قواعد خاص خود را دارد و تا بشر از این قواعد آگاه نشود و از آن عبرت نگیرد پیوسته در مقام دفع حوادث و کوبنده هایی است که بر او فرود می آید نه مقام رفع.
أَیُّهَا النّاسُ إِنّا قَدْ أَصْبَحْنا فِی دَهْرٍ عَنُودٍ، وَ زَمَنٍ کَنُودٍ، یُعَدُّ فِیهِ الْمُحْسِنُ مُسِیئًا، وَ یَزْدادُ الظّالِمُ فِیهِ عُتُوًّا، لا نَنْتَفِعُ بِما عَلِمْنا، وَ لا نَسْأَلُ عَمّا جَهِلْنا، وَ لا نَتَخَوَّفُ قارِعَةً حَتّی تَحِلَّ بِنا.
ای مردم، ما در روزگاری سخت و زمانی نامراد و ناسپاس زندگی می کنیم که نیکوکار را در آن بدکار شمارند و ستمکار در آن به طغیانگری پردازد. از آنچه دانیم برخوردار نشویم و از آنچه ندانیم پرسش نکنیم، و از هیچ حادثه خطرناکی نهراسیم تا بر ما فرود آید.
انسان ها عموماً اهل غفلت و نیازمند به تذکر هستند. مولای متقیان می فرماید "از آنچه می دانیم منتفع نمی شویم" زیرا انسانها عموما به جهل خود عمل می کنند نه به علم خود و "آنچه را که نمی دانیم نمی پرسیم" چون جسارت اعتراف به نادانی و شهامت پرسشگری نداریم. آنقدر در جهل خود پافشاری می کنیم تا کوبنده ها بر ما فرود آید و وقتی فرود آمد در مقام "رفع" آن قرار می گیریم در حالی که باید پیش از وقوع در پی "دفع" آن می بودیم.
چرا پیوسته انسانها در مقام رفع هستند نه مقام دفع؟ زیرا عموما عارف به "زمان" و "زبان زمان" خود نیستند. اگر عارف بودند پیش از وقوع کوبنده ها حساب کار را می کردند و آینده را پیش بینی می کردند. "آینده پژوهی" مقام دفع است نه مقام رفع و روایتی از امام صادق(ع ) در کتاب عقل و جهل اصول کافی مرحوم کلینی آمده است که " العارِفُ بِزمانِهِ لا تَهجُمُ علیهِ اللّوابِس" کسی که آگاه به زمان خود باشد گرفتار کوبنده های زمان خود نخواهد شد.
بسیاری از اتفاقاتی که در این سه دهه در حوزه انقلاب اسلامی و کشور عزیز ما به وقوع پیوست مبتنی بر پیش زمینه هایی بود که متاسفانه ما هیچگاه در مقام دفع آن بر نیامدیم. این نه از آن جهت بود که ما از خلاء نظری در حوزه انقلاب اسلامی رنج می بریم بلکه از آن جهت است که از مقام رفع خارج شدیم و در مقام دفع توقف کردیم و تمایلی هم برای خروج از این مقام نشان نمی دهیم.
کوبنده هایی که در این سه دهه بر انقلاب اسلامی وارد شد از جنبه تاریخی بخشی از دانسته های ما بود که باید در مقام دفع از آن بهره می گرفتیم و مبادی این کوبنده ها را که امام عظیم الشان ما از گذشته های دور برای ما تدوین کرده بود و تمام "بضاعت نظری" و "مبانی تئوریک" انقلاب اسلامی است ، بدرستی بکار می گرفتیم اما ما این مبانی غنی و سرشار از حکمت را که بر گرفته از دانش شریعت محور امامان بزرگوار شیعه و دانشمندان اسلامی در طول تاریخ هست را به کناری نهاده ایم و در لابلای اندیشه های یخ بسته فیلسوفان غربی و غربگرایان داخلی، بدنبال پر کردن خلاء نظری، مادی ، منطقی واز همه مصیبت بارتر اینکه با این اندیشه ها بدنبال پر کردن خلاء دینی خود هستیم.
رخدادهای بعد از انتخابات دهم ریاست جمهوری و فتنه های برآمده از آن کوبنده هایی است که باید ما را بیدار کرده باشد و از مقام رفع که بدان عادت کرده ایم خارج سازد.
ما برای خروج از مقام رفع مبانی نظری بسیار ارزشمندی داریم که می تواند ما را با زمان و زبان زمانی که در آن قرار داریم پیوند زند. برای درک کامل چشم انداز زبانِ زمانی که در آن قرار داریم غنی تر از اندیشه ها، آرمان ها و رهنمودهای امام عزیز و فهم این زبان در چشم انداز تفسیرهای ولایت مطلقه فقیه که میراث نظریه های امام در فهم زبان سیاست و بصیرت سیاسی در جهان معاصر است، راه دیگری نداریم. آنهایی که بما می گویند زبان امام در این دوره توانایی بازتولید فرهنگی و سیاسی و اجتماعی خود را از دست داده است و برای خروج از بن بست زمان باید از این زبان عدول کرد ما را به کجراهه میبرند.
کجراهه ای که در آن هیچ نشانی برای گمراه نشدن وجود ندارد. در این کجراهه و بیراهه که نزدیک به دو دهه است در این کشور براه انداخته اند گمگشتگی نشانه ها اولین کوبنده سهمگینی است که بر جوانان ما، انقلاب ما و بر ملت ما وارد می شود.
اگر در مقام "دفع" هستیم و نمی خواهیم گرفتار عادت های "رفع" باقی بمانیم برای پر کردن خلاء نظری فهم کوبنده های دهه آینده راهی نداریم مگر اینکه به معارف دینی خود از منظر فهم امام و ولایت فقیه بازگردیم و از پشت این سنگر به شناسایی جریان های ستیزه گر با انقلاب اسلامی و ملت ایران بپردازیم. اگر به این سنگر بازگردیم برای شناخت ومقایسه جریان های ستیزه گر و وقایع ستیزه آور در آینده انقلاب اسلامی گرفتار گمگشتگی نشانه ها نخواهیم شد؛ زیرا هم معارف دینی شیعه و هم مبانی نظری امام خمینی در فهم زمان و تطبیق این معارف با زبان زمان، استعداد سرشاری برای راهبردهای مقام رفع در دهه های آینده دارند.
۱) گروهی که اگر فساد و تباهی به بار نمی آورند به خاطر آن نیست که اهل فساد و تباهی نیستند بلکه ناتوانی و واماندگی و نداشتن ابزار و نیرو و تهیدستی و شمشیرهای کند از فساد بازشان میدارد.
مِنْهُم مَنْ لا یَمْنَعُهُ الْفَسادَ فِی الاَْرْضِ إِلاّ مَهانَةُ نَفْسِهِ، وَ کَلالَةُ حَدِّهِ، وَ نَضِیضُ وَفْرِهِ.
۲) گروهی که شمشیر از نیام برکشیده اند و شرّ خود را آشکار ساخته اند و با نیروی سواره و پیاده خویش به جنگ مردم برخاسته اند و خود را آماده کرده اند و دینشان را تباه ساخته اند، به خاطر مال و ثروتی که انتظار می برند، یا اسبان بادپایی که آنها را بر دوش گیرند و یا فراز منبری که برنشینند. و چه زشت و ناپسند است تجارتی که دنیا را بهای خود بدانی و آن را با آنچه نزد خداست معاوضه کنی.
وَ مِنْهُمُ الْمُصْلِتُ لِسَیْفِهِ، وَ الْمُعْلِنُ بِشَرِّهِ، وَ الْمُجْلِبُ بَخَیْلِهِ وَ رَجْلِهِ. قَدْ أَشْرَطَ نَفْسَهُ، وَ أَوْبَقَ دِینَهُ، لِحُطام یَنْتَهِزُهُ، أَوْ مِقْنَب یَقُودُهُ، أَوْ مِنْبَر یَفْرَعُهُ. وَ لَبِئْسَ الْمَتْجَرُ أَنْ تَرَی الدُّنْیا لِنَفْسِکَ ثَمَنًا، وَ مِمّا لَکَ عِنْدَ اللّهِ عِوَضًا.
۳) گروهی که با کارهای به صورت آخرتی دنیا را می جویند و با عمل دنیا آخرت را طلب نکنند. چشمهای خود را به نشانه وقار و بی اعتنایی به زیر افکنند، گامهاشان را کوچک و کوتاه بردارند، لباس زاهدانه پوشند، خود را به امانتداری بیارایند و امین مردم جلوه دهند و پرده پوشیِ الهی را ابزار گناه و نافرمانی سازند.
وَ مِنْهُمْ مَنْ یَطْلُبُ الدُّنْیا بِعَمَلِ الاْخِرَةِ، وَ لا یَطْلُبُ الاْخِرَةَ بِعَمَلِ الدُّنْیا. قَدْ طامَنَ مِنْ شَخْصِهِ، وَ قارَبَ مِنْ خَطْوِهِ، وَ شَمَّرَ مِنْ ثَوْبِهِ، وَ زَخْرَفَ مِنْ نَفْسِهِ لِلاَْمانَةِ، وَ اتَّخَذَ سِتْرَ اللّهِ ذَرِیعَةً إِلَی الْمَعْصِیَةِ.
۴) گروهی که جاه طلب اند ولی پستی و بی عرضگی و دوری از نیرو و ابزار، آنان را از طلب جاه و قدرت بازداشته و به اسم قناعت، در جای و حال خود نگه داشته. به لباس زهد خود را آراسته اند در حالی که هیچ سپیده صبح و هیچ خونرنگ غروبی آنها را در کوچه باغهای زهد ندیده است.
وَ مِنْهُمْ مَنْ أَقْعَدَهُ عَنْ طَلَبِ الْمُلْکِ ضُؤُولَةُ نَفْسِهِ، وَ انْقِطاعُ سَبَبِهِ، فَقَصَرَتْهُ الْحالُ عَلی حالِهِ، فَتَحَلّی بِاسْمِ الْقَناعَةِ، وَ تَزَیَّنَ بِلِباسِ أَهْلِ الزَّهادَةِ، وَ لَیْسَ مِنْ ذلِکَ فِی مَراح وَ لا مَغْدیً.
اگر از چشم انداز جامعه شناسی دقیق این خطبه به نیروهای ستیزه گر انقلاب اسلامی نگاه کنیم تردیدی نباید کرد که در آینده همچنان گرفتار چهار جریان ستیزه گر خواهیم بود همانطوری که در گذشته بوده ایم.
۱) گروه تفرقه افکنان و فتنه افروزان،
۲) گروه دنیا طلبان،
۳) گروه مقدس مآبان
۴) گروه منافقان، اینها چهار جریانی هستند که در این سه دهه کم و بیش از درون به جنگ با انقلاب اسلامی آمدند.
آنچه در جامعه شناسی مولا علی(ع) در این خطبه جلب توجه می کند این است که امام در آسیب شناسی نیروهای ستیزه گر نظامات اجتماعی به نیروهای ستیزه گر درونی نظر دارد نه دشمنان بیرونی. این بدان معنا نیست که دشمنان بیرونی به مثابه نیروهای ستیزه جوبرای نابودی نظام های حق طلب و عدالت خواه موثر نیستند بلکه بدان معنا است که دشمنان خارجی یک نظام مردمی، بدون تکیه بر نیروهای ستیزه جوی داخلی توانی برای مبارزه موثر ندارند. تاریخ به ما می آموزد که همیشه جای پای دشمنان خارجی یک ملت را ستیزه جویان داخلی فراهم می کنند.
آنچه در بستر جامعه شناسی تاریخی خطبه ۳۲ از نیروهای ستیزه گر اجتماعی در نظام های مردمی اهمیت دارد این است که چگونه از چشم انداز این خطبه "زبان زمان" خود را درک کنیم؟ من معتقدم برای درک زبان زمان خود باید به مبانی نظری بنیانگذار انقلاب اسلامی و نظام جمهوری اسلامی برگردیم زیرا این زبان است که استعداد فهم زمانه را دارد و میتواند بین سرمایه های دینی، فرهنگی و اجتماعی با رخدادهای جاری پیوند برقرار سازد.
یک نکته عجیب در فهم امام خمینی از ماهیت نیروهای ستیزه گر با انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی در سه دهه گذشته وجود داشت که ما به ندرت از این زاویه به ضد انقلاب به مفهوم دقیق کلمه توجه کردیم و در آثاری که به نقد و توصیف اندیشه های اجتماعی امام پرداخته اند به این نکته توجه تئوریک نشده است . امام در اغلب فرمایشات و نوشته های خود به دوجریان ستیزه گر بیش از جریانات دیگر توجه ویژه نشان داده است:
یکی جریان لیبرالیسم ولیبرال ها که امام شدیداً به این جریان حساس بود و حتی یکی از دلایل سقوط آقای منتظری را عدم توجه به نفوذ و بازیگری های این جریان در بیت ایشان می دانستند. دیگری جریان مقدس مآبی و مقدس مآبان که امام خیلی از دست اینها نالیده است.
مهمترین سوال این است که چرا قبل از انقلاب اسلامی و حتی در دهه اول انقلاب که اغلب جریان های مذهبی و نیروهای مبارز معتقد به مذهب؛ بزرگترین خطر جنبش های اجتماعی در ایران و بزرگترین خطر علیه انقلاب اسلامی را مارکسیسم می دیدند و همه انرژی خود را صرف مبارزه با این ایدئولوژی و جریان وابسته به آن در کشور می کردند؛ امام خطر لیبرالیسم و سردمدار اصلی آن آمریکا و انگلیس را خطر اصلی می دید.