گفـتـگـوی آزاد » 242 «

[|| Mιѕѕ α.η.т ||]

من بچه بودم یآدمه کلاس پنجم بودم ..
خوابیده بودم بعد خواستم بچرخم سمت راست یهو یکی رو دیدم دستگیره اتاقمو گرفته همچیم شبیه خودمه ! اصن مونده بودم !

[Titiw]

بردم =)

تو بردی؟؟؟-_-
دیوس خان من بردم که:/

شانسی بود =)

چن وقته بازی میکنی ؟ ._.

9ماه.-.
انگار حامله ام:|

خوب بعد میخوای منو نبری =)

ولش....((=
امیر بیاد یه گیم 6تایی بریم
ما3تا
3تاام از ی جا دیگ

[( lιεβ )]

اوف غزل منو چی میگی ._.

دیشب میخواستم بخوابم چشمامو بستم بعد خیلی الکی یهو همین که چشممو بستم یه چیزی شبیه ادم که 4 دست و پا نشسته بود اومد طرفم

بعد مثل اینکه موهاتو دوگوشی گوجه ای ببندی .-. :| اونطوری بود

با سرعت فوق العاده اومد تو صورتم :| فقط سریع چشمامو باز کردم :|

D: ..

[๒lคςк ๔єค๔]

تو بردی؟؟؟-_-
دیوس خان من بردم که:/

شانسی بود =)

چن وقته بازی میکنی ؟ ._.

9ماه.-.
انگار حامله ام:|

خوب بعد میخوای منو نبری =)

ولش....((=
امیر بیاد یه گیم 6تایی بریم
ما3تا
3تاام از ی جا دیگ

منم همینو گفتم امیر بیاد بریم با کشور های دیگه =)

[ک ت ک ت م ه]

2 تآ .. جورش کُن ._. !

دختر یا پسر؟
چند ساله؟
خودت یکیشو جور کن

---

نات چی بازی می کنی؟

[Titiw]

من بچه بودم یآدمه کلاس پنجم بودم ..
خوابیده بودم بعد خواستم بچرخم سمت راست یهو یکی رو دیدم دستگیره اتاقمو گرفته همچیم شبیه خودمه ! اصن مونده بودم !

کلا بچه های فلش تو بچگی جن دیدن:||

[๒lคςк ๔єค๔]

2 تآ .. جورش کُن ._. !

دختر یا پسر؟
چند  ساله؟
خودت یکیشو جور کن

---

نات چی بازی می کنی؟

شل ._.

[Interstellar]

اوف غزل منو چی میگی ._.

دیشب میخواستم بخوابم چشمامو بستم بعد خیلی الکی یهو همین که چشممو بستم یه چیزی شبیه ادم که 4 دست و پا نشسته بود اومد طرفم

بعد مثل اینکه موهاتو دوگوشی گوجه ای ببندی .-. :| اونطوری بود

با سرعت فوق العاده اومد تو صورتم :| فقط سریع چشمامو باز کردم :|

D: ..

زهر مار :|

تازه بعدشم داشتم دوروورمو میدیدم انگار دیدم یه چیزی بالای دیوار گوشست :| گفتم خطای دیدِ چون تو فکر بودمو اینا..

کمدِ هم بسته بود..

بعد از 2 دقیقه برگشتم دوباره گفتم اَ چه باحال سایه افتاده اون تیکه کمده تاریک تر از بقیس ._.

دیدم بازه..چراغ قومو برداشتم زدم توش . چیزی نبود ._.

خواهرمم گفت باز نبوده اول :||||

[ک ت ک ت م ه]

این شل چی هست؟اموزش می دی؟

[( lιεβ )]

من بچه بودم یآدمه کلاس پنجم بودم ..
خوابیده بودم بعد خواستم بچرخم سمت راست یهو یکی رو دیدم دستگیره اتاقمو گرفته همچیم شبیه خودمه ! اصن مونده بودم !

من کلاس سوم بودمـ تو مدرسمون یِ اسب آبی دیدمـ :|

اون موقع همـ شایعه کرده بودن کِ تو یکی از کلاسا کِ درش قفل شُده بود یه نفر دآش یکی از بچه هآرو خفه میکرد ! :|

میگفتن تو دستشویی معلمآ یه سر آدم پیدآ کردن ! D: