" گفتگوی آزاد نسخه 250 "

[Δ.н.ο.υ.я.Δ]

همون روز اولی که برگشتم دیدمش. می خواست عصبانیم کنه که دیگه جوابش رو ندادم...
به من می گفت عقب مونده ی مرتجع (بازگشت کننده)

اقا حالا ک ب گذشته برگشتیم..
تو اون سایته ک اسمشو نمیبرم ولی بچه ها مهاجرت کرده بودن ی مدت ..
میدونی ک؟ من تو رو از اونجا شناختم ولی واقعا ی تصویر بدی داشتی .. میگفتن فرید خیلی دروغ میگه و این داستانا .. راسش وختی برگشتی من اصلا خوشحال نبودم برخورد اولمم ک یادته بعد الان میفهمم بچه خوبی هستی و اونا ادمای درستی نبودن

---

کیمیا بچه رشت بود ._. میگفت داداشم ارونده عکس یبار گذاشته بود فقط پُف بود 

---

همون روز اولی که برگشتم دیدمش. می خواست عصبانیم کنه که دیگه جوابش رو ندادم...
به من می گفت عقب مونده ی مرتجع (بازگشت کننده)

من نمیدونم چرا من و رضا جور بودیم 
شاید چون هردومون عجیب غریبیم 

کیانا بود احمت :|
اره خبرشو دارم خوبه .. بزرگ شده

[Ⓐⓗⓜⓐⓓ Ⓡⓔⓩⓐ]

اوه یس 

من بهش میگفتم جوجو 

---

راستی راستی !
من هیچ وقت مدیرت ماکان قبول نداشتم چجوری میزاشتید تو فلش جولان بده برا خودش :|

[☻JOKER☻]

احمت گمشو بکپ :|

[FARID.SHOMPET]

اقا حالا ک ب گذشته برگشتیم..
تو اون سایته ک اسمشو نمیبرم ولی بچه ها مهاجرت کرده بودن ی مدت ..
میدونی ک؟ من تو رو از اونجا شناختم ولی واقعا ی تصویر بدی داشتی .. میگفتن فرید خیلی دروغ میگه و این داستانا .. راسش وختی برگشتی من اصلا خوشحال نبودم برخورد اولمم ک یادته بعد الان میفهمم بچه خوبی هستی و اونا ادمای درستی نبودن

الان دیدی هیچکدومشون اونجا نیستن؟ خیلی جالبه
انتظار داشتی از من خوب تعریف کنن؟ من آدمی بودم که حتی دوستای خودم رو هم به دلیل سو استفاده از من و مدیریت محروم کردم. اون اواخر که من اینجا بودم فضا خیلی کثیف بود. اینجا مثلا حرف های خیلی بدی رد و بدل می شد و همش باند بازی شده بود. اون وقت من تنها بودم. فقط صابر ازم پشتیبانی کرد و چند تا از بچه ها

[Δ.н.ο.υ.я.Δ]

اوه یس 

من بهش میگفتم جوجو 

خاله ام بود ..
ستاره عمم بود :|
شیوا ننم بود :|
بقیه دخترام زنم بودن
یادته حرمسرا رو؟

[FARID.SHOMPET]

راستی راستی !
من هیچ وقت مدیرت ماکان قبول نداشتم چجوری میزاشتید تو فلش جولان بده برا خودش :|

اون زمانی که من بودم که ماکان خوب بود×!

[Δ.н.ο.υ.я.Δ]

اقا حالا ک ب گذشته برگشتیم..
تو اون سایته ک اسمشو نمیبرم ولی بچه ها مهاجرت کرده بودن ی مدت ..
میدونی ک؟ من تو رو از اونجا شناختم ولی واقعا ی تصویر بدی داشتی .. میگفتن فرید خیلی دروغ میگه و این داستانا .. راسش وختی برگشتی من اصلا خوشحال نبودم برخورد اولمم ک یادته بعد الان میفهمم بچه خوبی هستی و اونا ادمای درستی نبودن

الان دیدی هیچکدومشون اونجا نیستن؟ خیلی جالبه
انتظار داشتی از من خوب تعریف کنن؟ من آدمی بودم که حتی دوستای خودم رو هم به دلیل سو استفاده از من و مدیریت محروم کردم. اون اواخر که من اینجا بودم فضا خیلی کثیف بود. اینجا مثلا حرف های خیلی بدی رد و بدل می شد و همش باند بازی شده بود. اون وقت من تنها بودم. فقط صابر ازم پشتیبانی کرد و چند تا از بچه ها

سلطان و بقیه تو اوج بودن .. چرا اینکارو کردن؟..
چرا اخه وختی محبوبیت داشتن .. 
من هیچوخت دلیل کارشونو نفهمیدم ..

[Ⓐⓗⓜⓐⓓ Ⓡⓔⓩⓐ]

اره یادش بخیر 
+
فرید ماکان یه موضعی بود اصلا !

[Δ.н.ο.υ.я.Δ]

اره یادش بخیر 
+
فرید ماکان یه موضعی بود اصلا !

زمان من ماکان نبود ..
گ.ا نمیومد ..
ی سری مدیرا بعد ی مدت حس شاخ بودن میگیرن ..
شخصیتشون عوض میشه 

[FARID.SHOMPET]

سلطان و بقیه تو اوج بودن .. چرا اینکارو کردن؟..
چرا اخه وختی محبوبیت داشتن .. 
من هیچوخت دلیل کارشونو نفهمیدم ..

خوشی زد زیر دلشون   البته منم یکی دو تا اشتباه قبل از اون جریان کرده بودم و یک سری کاستی ها در اتحاد مدیریت بود که اونجوری شد.