گـُـفـتـُـــگـوےِ آزاد 【258】

[ʜɪᴅᴅᴇɴ]

کُجا بزنمـ تایپکشو؟ فردا میزنمـ (:

طنز!

باشهـ پس تو طنز میزنمـ <:

[sober]

شادی و مروا هم بیاری عالی میشه

[ʜɪᴅᴅᴇɴ]

و رسیــدیم به تهران گُفتمـ غزل ما اینجا راهمون از همـ جُدا میشهـ! 
من رفتمـ به خونمون غزلمـ رفت خونشون داشت میرفت من یه نگاه به پُشتم کردمـ دیدم اِی دل غافل ارازل اوباش ریختن سر غزل میگن پول بدهـ من سریع رفتمـ عین فیلم هندیا :|| پریدَمـ وسطشون گُفتمـ نَفس کِش با ناموس مردمـ چیکار داری؟! در واقعیت هم من اینجوری غیرتی هستمـ ._.! به طَنز بودنم نگاه نکنید خُب داشتم میگفتم رفتم گُفتم نفس کِش ا ناموس مردم چیکار داریـن نامردای نالوتی »»»  رفتمـ حَملهـــــــــــــــــــــــــــــــــ     زدمـ ناکارشون کردم دو نفر بودن یکیشون اول اومد جلو با مشت رفتمـ تو صورتش اونیکیو زدمـ جدش اومد جلو چشش غزل آخر بهشون اینجوری کرد:|||||||| 
 هیچی دیگهـ غزلُ تا خونشون رسوندمـ رفتمـ سُراغ فریــد گُفتم تو نشستی راحت اینجا میدونی ما چی کشیدیم؟ گُفت عملی شدید وای! چی کشیدید حالا؟ گُفتمـ نامرد حیف کهـ از من بزرگ تری! فریــد تو چرا مارو اونجا تنها گزاشتی گُفت آخهـ خونهـ مادربزرگ غزل همون طرفا بود کاری از من برنمیومد من نمیتونستم تو اون تاریکی چیزیو ببیـنم پس گُفتم حتما میرن خونهـ مادربزرگ غزل اینا! .___.! همونجا بود کهـ داغون شُدمـ یعنی زندهـ بگور شدمـ وقتی فهمیـدَمـ رفتمـ در خونهـ غزل اینا گُفتمـ حرفامو بعد گُفت آخه  میترسیدَمـ خواب باشن! ._______________________________________________________________________________​________. یعنی میخواستمـ بزنمـ ****** داغونش کُنما :|
ادامَش خیلی قشنگهـ شخصیت های جدید میان تصمیم گرفتمـ تو گفتگو از این قصه ها بگم وای قسمت بعدی خیلی عالیــ ـه ^_^!

عـــــآليهـ ^_^

بگو بگو !

+

اميـــــــــــــــــــــــــــر :‌|

نـآموساً گُمـ‌شُدي؟

علی جان تو چطوری زور دونفر ارازل اوباشو داشتی؟

بچهـ مَحلا اومدنـ کُمکَمـ

[DAZZLING BOY]

خیلی خون اشامارو دوس دارم
عکس ندارید؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

[|| Mιѕѕ α.η.т ||]

منم یه رمان نوشتم .. اگه وقت بکنم میزارم ..

[sober]

خب من برم یکم بازی کنم شاید حالم جا اومد
بدرود

---

همیــــن امروز میزنمـ من برمـ تو داستانُ رمان بزنمـ بیامـ (:

میگم طنز!


بدرود

خشم ناظم
حداحافظ

[๒lคςк ๔єค๔]

و رسیــدیم به تهران گُفتمـ غزل ما اینجا راهمون از همـ جُدا میشهـ! 
من رفتمـ به خونمون غزلمـ رفت خونشون داشت میرفت من یه نگاه به پُشتم کردمـ دیدم اِی دل غافل ارازل اوباش ریختن سر غزل میگن پول بدهـ من سریع رفتمـ عین فیلم هندیا :|| پریدَمـ وسطشون گُفتمـ نَفس کِش با ناموس مردمـ چیکار داری؟! در واقعیت هم من اینجوری غیرتی هستمـ ._.! به طَنز بودنم نگاه نکنید خُب داشتم میگفتم رفتم گُفتم نفس کِش ا ناموس مردم چیکار داریـن نامردای نالوتی »»»  رفتمـ حَملهـــــــــــــــــــــــــــــــــ     زدمـ ناکارشون کردم دو نفر بودن یکیشون اول اومد جلو با مشت رفتمـ تو صورتش اونیکیو زدمـ جدش اومد جلو چشش غزل آخر بهشون اینجوری کرد:|||||||| 
 هیچی دیگهـ غزلُ تا خونشون رسوندمـ رفتمـ سُراغ فریــد گُفتم تو نشستی راحت اینجا میدونی ما چی کشیدیم؟ گُفت عملی شدید وای! چی کشیدید حالا؟ گُفتمـ نامرد حیف کهـ از من بزرگ تری! فریــد تو چرا مارو اونجا تنها گزاشتی گُفت آخهـ خونهـ مادربزرگ غزل همون طرفا بود کاری از من برنمیومد من نمیتونستم تو اون تاریکی چیزیو ببیـنم پس گُفتم حتما میرن خونهـ مادربزرگ غزل اینا! .___.! همونجا بود کهـ داغون شُدمـ یعنی زندهـ بگور شدمـ وقتی فهمیـدَمـ رفتمـ در خونهـ غزل اینا گُفتمـ حرفامو بعد گُفت آخه  میترسیدَمـ خواب باشن! ._______________________________________________________________________________​________. یعنی میخواستمـ بزنمـ ****** داغونش کُنما :|
ادامَش خیلی قشنگهـ شخصیت های جدید میان تصمیم گرفتمـ تو گفتگو از این قصه ها بگم وای قسمت بعدی خیلی عالیــ ـه ^_^!

عـــــآليهـ ^_^

بگو بگو !

+

اميـــــــــــــــــــــــــــر :‌|

نـآموساً گُمـ‌شُدي؟

هوم.-.؟
نه هستم ._.

آهـآن ._.

اهـ اصـآبمـ‌بهمـ ريخ ديگهـ :‌|

نهـ حرف ميزني :‌|

اون پنهـآن بي همهـ‌چيزتمـ ك برنميدآري -_-

اصن دوست ندارم بر دارم -__-

اخجون اعصابت بهم ریخت؟۷:

[|| Mιѕѕ α.η.т ||]

خیلی خون اشامارو دوس دارم
عکس ندارید؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

اینگیلیسی تو گوگل سرچ کُن .. عکسای خوبی گیر میاری ..

[ⓞⓜⓘⓓ]

والا من رمزشو بهش دادم!
الان خوده شما مگه امید نیستی؟

من اميد رضام داداش بزرگش
اون اميده داداشش كوچيكم
ويدا باباباش مشكل داره

[DAZZLING BOY]

خیلی خون اشامارو دوس دارم
عکس ندارید؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

اینگیلیسی تو گوگل سرچ کُن .. عکسای خوبی گیر میاری ..

کردم باو
ازونایی ک من دوس دارم نی