امتیاز موضوع:
  • 15 رأی - میانگین امتیازات: 4.4
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

✘♥ بُغــض قلــم ✘ ♥ نُـωـخـــہ پنجُــــم ♥ ✘

هوابارونی بود...بارون شدید میبارید.ګویا این بارون ګریه ی کسی بود؛چون رطوبت وحرارت خاصی داشت.تند تندمیدویدم تابه خونه برسم.پسربچه ای رودیدم که زیر یه درخت نشسته بود.دلم براش سوخت فک کردم جایی رو نداره به طرف درخت رفتم دیدم داره حرف میزنه تعجب کردم چون کسی اون دور و بر نبود که بتونه باهاش حرف بزنه.آروم آروم نزدیک شدم که ببینم چی میګه؟
حرفاش خیلی قشنګ بودن.کاش ما هم مثل اون پسر بچه دلی پاک داشتیم و این طوری میګفتیم:
خدا جونم مارو ببخش؛قول میدم یه روزی همه ی بنده هات خوب میشن؛یه روزی دست از کارای بدشون برمیدارن؛یه رو دیګه دل بقیه رو نمیشکنن؛مطمئن باش.من خوب میشم و دیګه داداش کوچولومو اذیت نمیکنم به بقیه هم میګم که ادمای خوبی بشن وداداش کوچولوهاشونو اذیت نکنن.
ګریه نکن
غصه نخور
ګریه نکن دیګه
ببین اګه ګریه کنی منم ګریه میکنم
بسر شروع به ګریه کردن کرد.....ناګهان بارونی که با اون شدت میبارید؛بند اومد...
وپسر لبخندی از روی رضایت و خوشحالی زد و دوان دوان و خنده کنان رفت

این دفعه به سلامتی کسی نمیګم.
میګم؛
لعنت به اونی که راه به راه بش اس ام اس عاشقونه میدادم و اون اس های منو به کس دیګه ای میفرستاد...
لعنت به اونی که رفت و واسش ګریه کردم و داستان های ګریه منو واسه دوستاش تعریف کرد وخندیدن...
لعنت به اونی که با بغض حرفامو بش میګفتم و اون با خنده میخوند...
لعنت به اونی که واسه شنیدن صداش راه به راه زنګ میزدم اون برا شنیدن صدای کی دیګه قط میکرد...
لعنت به اونی که به خاطرش روانی وافسرده شدم که آخرش بګه:برو تویه آدم افسرده و روانی هسی...
لعنت به هرچی آدم نامرد...
لعنت به هرچی آدم هوس باز و تنوع طلب...
لعنت به.......
اه

اخرین بار که از ته دل خندیدم
علتش پول نبود
انعکاس جک هر روز نبود
علت چهره ژولیده دلقک نبود
یا زمین خوردن یک کور نبود
من به من خندیدم
که چو یک دلقک ګیج؛نقش یک خنده به صورت دارم و دلم میګرید.
................................................................................​................................................................................​......................................................
خدایا کودکی ام را ګرفتی جوانی ام را دادی...
عقلم را ګرفتی عشق را دادی...
عشق را ګرفتی تنهایی را دادی...
خنده هایم را ګرفتی غم را دادی...
آرزوهایم را دادی حسرت هارا دادی...
خدایا............
برګرد من هنوز نفس میکشم...یادت رفت نفسم را بګیری...
................................................................................​................................................................................​......................................................
تلخ ترین قسمت زندګی اون جاییه که ادم به خودش میګه:
چی فکر میکردیم و چی شد
 سپاس شده توسط melika. ، mr.destiny
آگهی
آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا ؟
بی وفا، بی وفا حالا که من افتاده ام از پا چرا ؟

نوشدارویی و بعد از مرگ سهراب آمدی
سنگدل این زودتر می خواستی حالا چرا ؟

عمر ما ار مهلت امروز و فردای تو نیست
من که یک امروز مهمان توام فردا چرا ؟

نازنینا ما به ناز تو جوانی داده ایم
دیگر اکنون با جوانان نازکن با ما چرا ؟

وه که با این عمر های کوته بی اعتبار
این همه غافل شدن از چون منی شیدا چرا ؟

آسمان چون جمع مشتاقان ، پریشان می کند
درشگفتم من نمی پاشد ز هم دنیا چرا ؟

شهریارا بی حبیب خود نمی کردی سفر
راه عشق است این یکی بی مونس و تنها چرا ؟

بی مونس و تنها چرا ؟
تنها چرا ؟ حالا چرا
واسه کسی که رفته زانو نزن نماز میت سجده نداره
 سپاس شده توسط mr.destiny
از یه زمانی به بعد که دیگه خسته شدی ..
ادامه نده ..
این دنیا به خسته ها هم رحم نمیکنه ..
پس ادامه نده ...!
خوب، ولی اشتباه...
 سپاس شده توسط ღSηow Princessღ ، sober ، mr.destiny
یه روزی
همه زخمهای زندگی خوب میشه●
اما بعضی حرفا هیچوقت فراموش نمیشه•
نه که چون حرفه تلخه•
نه ••
چون کسی بهت میگه ک انتظارشو نداشتی•

رفتار بعضی آدما●•
هیچوقت از ذهنت پاک نمیشه•
شاید اون رفتار از نظر خیلیا بد نباشه•
اما فقط خود تویی که میفهمی•
چقدر به خاطر رفتارش داغون شدی•

بعضی وقتا●•
باید سکوت کنی•
و فقط به خاطر خودت پیگیر چیزی نشی•

اما هیچ وقتم•●
یادت نمیره که چی بهت گذشت تا گذشت ..

✘♥ بُغــض قلــم  ✘  ♥  نُـωـخـــہ پنجُــــم  ♥ ✘ 68
 سپاس شده توسط ૭૦૦ძ ૭ɿՐՆ ، ✓SHINE AGAIN✓ ، sober ، mr.destiny
-آینہٰ اتاقتــٖ کو؟؟
+شکـــوندمشــ
-چـــِرا؟؟
+میترســــیدمـٰٖ توشــ نگـٓاکنمـْ
-واســــــــہ چیــ؟؟
+یکـــیوٰ توشـْ میدیدمــ کـــــــــــہ اصلا شبیــــــــــــــــــــْہ مـَنـ نبودْ
کاش همه می فهمیدن...
دل بستن به کلاغی که دل دارد،
بهتر از دل بستن به طاووسیست که
تنـــــــــــها زیـــــــــــــــــــــــــــبایی دارد . . .
✘♥ بُغــض قلــم  ✘  ♥  نُـωـخـــہ پنجُــــم  ♥ ✘ 68
 سپاس شده توسط sober
خارها 
خوار نیستند 
شاخه های خشک 
چوبه های دار نیستند 
میوه های کال کرم خورده نیز
روی دوش شاخه بار نیستند 
پیش از آنکه برگهای زرد را 
زیر پای خویش
سرزنش کنی
خش خشی به گوش می رسد :
برگهای بی گناه 
با زبان ساده اعتراف می کنند
خشکی درخت 
از کدام ریشه آب می خورد !


سراپا اگر زرد پژمرده ایم 
ولی دل به پاییز نسپرده ایم 
چو گلدان خالی ، لب پنجره 
پر از خطارات ترک خورده ایم 
اگر داغ دل بود ، ما دیده ایم 
اگر خون دل بود ، ما خورده ایم 
اگر دل دلیل است ، آورده ایم 
اگر داغ شرط است ، ما برده ایم
اگر دشنه ی دشمنان ، گردنیم !
اگر خنجر دوستان ، گرده ایم !
گواهی بخواهید ، اینک گواه :
همین زخمهایی که نشمرده ایم !
دلی سربلند و سری سر به زیر 
از این دست عمری به سر برده ایم 


از غم خبری نبود اگر عشق نبود 
دل بود ولی چه سود اگر عشق نبود ؟
بی رنگ تر از نقطه ی موهومی بود 
این دایره ی کبود ، اگر عشق نبود 
از آینه ها غبار خاموشی را 
عکس چه کسی زدود اگر عشق نبود ؟
در سینه ی هر سنگ دلی در تپش است 
از این همه دل چه سود اگر عشق نبود ؟
بی عشق دلم جز گرهی کور چه بود ؟
دل چشم نمی گشود اگر عشق نبود 
از دست تو در این همه سرگردانی
تکلیف دلم چه بود اگر عشق نبود ؟


انگار مدتی است که احساس می کنم 

خاکستری از دو سه سال گذشته ام 

احساس می کنم که کمی دیر است 

دیگر نمی توانم 

هر وقت واستن

در بیست سالگی متولد شوم 

انگار 

فرصت برای حادثه 

از دست رفته است 

از ما گذشته است که کاری کنیم 

کاری که دیگران نتوانند 

فرصت برای حرف زیاد است 

اما 

اما اگر گریسته باشی...

آه ...

مردن چه قدر حوصله می خواهد 

بی آنکه در سراسر عمرت 

یک روز ، یک نفس

بی حس مرگ زیسته باشی !

انگار 

این سالها که می گذرد

چندان که لازم است 

دیوانه نیستم 

احساس می کنم که پس از مرگ 

عاقبت 

یک روز 

دیوانه می شوم !

شاید برای حادثه باید 

گاهی کمی عجیب تر از این 

باشم 

با این همه تفاوت 

احساس می کنم که کمی بی تفاوتی

بد نیست

حس می کنم که انگار 

نامم کمی کج است 

و نام خانوادگی ام ، نیز

از این هوای سربی 

خسته است 

امضای تازه ی من 

دیگر 

امضای روزهای دبستان نیست 

ای کاش 

آن نام را دوباره 

پیدا کنم 

ای کاش

آن کوچه را دوباره ببینم آنجا که ناگهان 

یک روز نام کوچکم از دستم 

افتاد 

و لابه لای خاطره ها گم شد 

آنجا که 

یک کوذک غریبه 

با چشم های کودکی من نشسته است 

از دور 

لبخند او چه قدر شبیه من است !

آه ، ای شباهت دور!

ای چشم های مغرور !

این روزها که جرأت دیوانگی کم است 

بگذار باز هم به تو برگردم !

بگذار دست کم 

گاهی تو را به خواب ببینم!

بگذار در خیال تو باشم!

بگذار ...

بگذریم!

این روزها

خیلی برای گیره دلم تنگ است !

حرفهای ما هنوز ناتمام 
تا نگاه می کنی : 
وقت رفتن است 
باز هم همان حکایت همیشگی !
پیش از آن که با خبر شوی
لحظه ی عزیمت تو ناگزیر می شود 
آی ...
ای دریغ و حسرت همیشگی!
ناگهان 
چقدر زود 
دیر می شود !


خسته ام از این کویر ، این کویر کور و پیر 
این هبوط بی دلیل ، این سقوط ناگزیر 
آسمان بی هدف ، بادهای بی طرف 
ابرهای سر به راه ، بیدهای سر به زیر 
ای نظاره ی شگفت ، ای نگاه ناگهان !
ای هماره در نظر ، ای هنوز بی نظیر !
آیه آیه ات صریح ، سوره سوره ات فصیح !
مثل خطی از هبوط ، مثل سطری از کویر 
مثل شعر ناگهان ، مثل گریه بی امان 
مثل لحظه های وحی ، اجتناب ناپذیر
ای مسافر غریب ، در دیار خویشتن 
با تو آشنا شدم ، با تو در همین مسیر !
از کویر سوت و کور، تا مرا صدا زدی 
دیدمت ولی چه دور ! دیدمت ولی چه دیر !
این تویی در آن طرف ، پشت میله ها رها 
این منم در این طرف ، پشت میله ها اسیر 
دست خسته ی مرا ، مثل کودکی بگیر 
با خودت مرا ببر ، خسته ام از این کویر !
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
https://harfeto.timefriend.net/16352332903584
 سپاس شده توسط ღSηow Princessღ ، ૭૦૦ძ ૭ɿՐՆ ، mr.destiny
یـــآدَت بـآشَـــد ...

دِلـَــت کــــﮧ شِکَـســـت...

سَــــرَت را بـــــآلا بـگـیـــرےتَـلافــــے نَکــُــטּ ...

فَـریــــــــآد نــَـــزَטּ ...

شَرمـگیـــــــטּ نَـبـــــآش ...!!

دِل ِ شِکَستـــﮧ گوشـه هآیــَـش تیــــز اَســــت...

مَبــــآدآ دِل و دَســـتِ آدَمـــے کــــﮧ روزے...

دِلــــدآرَت بــــود رآ زَخمــــے کُنـــے بــــﮧ کیــــטּ !!

مَبــــآدا کــــﮧ فَرامــــوش کُنــــے روزے شآدیــَــش آرِزویــــت بــُـود...

صَبــــور بــــآش و سـ ـ ـ ـآکــِــت ...
 سپاس شده توسط sober ، mr.destiny
شــــــــــــــــــــما مامانــــــــــــــــــــتو نفرست صــــــــــــــــــــف نون،??
نمیـــــــــــــــــــخواد واس دختر مردم غیرتی شی?? Dodgy

خدا نخواست……
میگیم خدا   خواست……!!!













 سپاس شده توسط mr.destiny
نشسته ام

کجا؟

کنار همان چاهی که تو برایم کندی

عمق نامردی ات را اندازه می گیرم

سرد بودنـــــم را بگــــذار به حساب

گرم بودنت با دیگران

همه درست شبیه هم هستند

فقط بعضی ها بهتر و باورکردنی تر دروغ می گویند
 سپاس شده توسط sober ، mr.destiny
ان که سکوت میکند...فریاد درونش بلند تر است


______________

سکوت علامت رضایت نیست....علامت تننهاییست
 سپاس شده توسط Ƥαяℓσนʂ ϱiяℓ ، sober


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 3 مهمان