ارسالها: 1,022
موضوعها: 370
تاریخ عضویت: Jul 2014
سپاس ها 1762
سپاس شده 2278 بار در 785 ارسال
حالت من: هیچ کدام
۶ سالمه ... با اینکه سرما خوردم اما اومدم تو کوچه ... چند روزی میشه که مامان خونه نیست ... چشاش خیلی قشنگه ... روشنه ... ولی هیچوقت منو تو بازی راه نمی ده ...
۱۷ سالمه ... مامان واسه همیشه ما رو ترک کرد ... یعنی بابا رو ترک کرد ... لیلا بازم قهر کرده ... جدیدا خیلی بی رحم شده ... هرچی دلش می خواد میگه ...
۲۴ سالمه ... صدای موزیک همسایه داره دیوونم می کنه ... به سلامتی لیلا خانوم عروس شده ... دوست داشتم ببینمش ... هی ...
۳۱ سالمه ... بابا به رحمت ایزدی شتافت ... شوهر لیلا می خواست خونه رو بخره ... دو برابر قیمت ... ولی واسه اینکه حرصش در بیاد ندادم ...
۴۶ سالمه ... خونه ... کله پزی ... اداره ... چلوکبابی ... اداره ... خونه ... حتی جمعه ها ...
۵۲ سالمه ... پسر لیلا کارمند منه ... پدر سگ فتوکپی باباشه ...
۶۱ سالمه ... یه بارون ساده بهونه خوبی بود که هیچکس سر خاک من نباشه ... به جز یه نفر ... عینک دودیش نمی ذاره چشای روشنشو ببینم!!!
ارسالها: 2,756
موضوعها: 1,397
تاریخ عضویت: May 2014
سپاس ها 4570
سپاس شده 9841 بار در 5439 ارسال
حالت من: هیچ کدام
گـفتــــ میــاد...
ســـــاعـت بـــیســــــت و پــنـــج...
روز ســــی و دومـــ همــــین مــــــاه...
چــه مظلـومـــــــــــــانـه مـــنتظـرم!!!
ارسالها: 1,081
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Sep 2015
سپاس ها 243
سپاس شده 840 بار در 518 ارسال
حالت من: هیچ کدام
16-06-2016، 15:17
(آخرین ویرایش در این ارسال: 16-06-2016، 15:17، توسط MƖƧƧ ƘƛƢȤƖ.)
ٌبغضِ دیگِ
عَقل کِ نَدآرِه:|
خودِش هَرجا دوس داشت
منفجر میشه
اگه قرار باشه من هرکاری رو که دوس دارم انجام بدم
و بعدش برام هیچ عواقبی نداشته باشه
دیگه زندگی چه معنیی میده؟
Breaking Bad
ارسالها: 1,022
موضوعها: 370
تاریخ عضویت: Jul 2014
سپاس ها 1762
سپاس شده 2278 بار در 785 ارسال
حالت من: هیچ کدام
مــیرود....
و من پشتــش آب نمیریـزمـ
وقـتی هـوایـ رفـتن دارد
دریا را همـ به پایـشـ
بریزیـ بر نمیـگردد….! :
ارسالها: 2,756
موضوعها: 1,397
تاریخ عضویت: May 2014
سپاس ها 4570
سپاس شده 9841 بار در 5439 ارسال
حالت من: هیچ کدام
17-06-2016، 16:42
(آخرین ویرایش در این ارسال: 17-06-2016، 16:43، توسط eɴιɢмαтιc.)
مـــن لبخند مـــی زنم ، از تـــه دل مــی خندم ،
گاهــی مست مـــی کنم … تــا همــه بدانند بــی تــو ملالـــی نیست !!!
اما دلــم مـــی گویـــد چــه ناشیانـــه تمــرین مـــی کنی
هــر لحظــه (شکســته نـــشدن) را .. !!
ارسالها: 2,756
موضوعها: 1,397
تاریخ عضویت: May 2014
سپاس ها 4570
سپاس شده 9841 بار در 5439 ارسال
حالت من: هیچ کدام
بعضیا هستـטּ آهنگاے شاב בیگـہ بـہ בلشوטּ نمیشینـہ ... !
بعضیا هستـטּ בلشوטּ میخواב هیچ كس ωـكوتشوטּ رو نشكنه... !
بعضیا هستـטּ زنـבگیشونو با בنیاے مجازے پر میكنن... !
بعضیا هستـטּ جاے شب و روزشوטּ عوض شـבه... !
بعضیا هستـטּ בلشوטּ میخواב یكے رو בاشتـہ باشـטּ בوست בاشتنش واقعے باشه...!
بعضیا هستـטּ בیگـہ از آבما میترسن.....!
بعضیا هستـטּ تیپ مِـشـكے رو بـہ هر تیپے ترجیح میـבن...!
بعضیا هستـטּ همـہ جا تنهاטּ و פֿـنـבـہ هاے בیگراטּ رو گوش میـבن...!
بعضیا هستـטּ هے از פֿـבا گِـلـہ میكنن....!
بعضیا هستـטּ عاشق نوشتـہ هاے پرבرבטּ چوטּ בرבشونو قشنگ توصیف میكنه... !
بعضیا هستـטּ פֿـنـבـہ هاشوטּ تلخـہ و گریـہ هاشوטּ בیگـہ آرومشوטּ نمیكنه...!
بعضیا هستـטּ בوس בارטּ شاב شـטּ ولے همـہ ش ؋از غـҐ בنیاشونو میگیره...!
بعضیا هستـטּ בلشوטּ شكستـہ ولے صـבاشو בرنیاورבن... !
بعضیا هستـטּ از زنـבگے פֿـستـہ טּ ولے بخاطر بعضیا בارטּ زنـבگے میكنن... !
" ایـטּ بعضے ها عجــیـب شبــیــہ منــטּ "
ارسالها: 868
موضوعها: 211
تاریخ عضویت: Jul 2015
سپاس ها 8503
سپاس شده 6621 بار در 2661 ارسال
حالت من: هیچ کدام
سَهمـِ مَن از تو هَمیـن بُغضِ قلمـ استـ وبَس ...
ارسالها: 1,022
موضوعها: 370
تاریخ عضویت: Jul 2014
سپاس ها 1762
سپاس شده 2278 بار در 785 ارسال
حالت من: هیچ کدام
✪وقتـــی می بینی .... ✪
✪دیگــه به هیچ کـدوم از رفتارا ت اعتــراض نمی کنم ... ✪
✪فکــر نکن آدم ایــده آلی شــدی ... نــه ... ✪
✪این زنگ خطــره ... ✪
✪دارم نسبت به " تــو " بی تفاوت می شــم ....
ارسالها: 868
موضوعها: 211
تاریخ عضویت: Jul 2015
سپاس ها 8503
سپاس شده 6621 بار در 2661 ارسال
حالت من: هیچ کدام
19-06-2016، 11:45
(آخرین ویرایش در این ارسال: 19-06-2016، 11:47، توسط ρυяρℓє_ѕку.)
شده در خلوت تنهایی خود
یاد یک خاطره
مثل یک شمع
...
تو را آب کند
شده پرواز کنی
در خواب شبی
به افقهای دور
و کسی در خواب تو
معلق باشد
باز میآید و این قصه
به تکرار هنوز
من هنوز در گذر دیروزم
من در این خلوت تنهایی خود
با تو شاعر گشتم
اشکها را ریخته ام
غصهها را خورده ام
نبودنها را شمرده ام
من ماندهام و نیمه راهی
پر از هجوم
پر از بغض قلم
در امتداد فردا
در سکوتی
که بند نمی آید
و در تو جا مانده است
ببین چگونه
واژهها بی تکلف
از تو میآیند
از ر گ سطرهایی
عاشقانه
من با تو دوباره
همسفر خواهم شد