30-09-2012، 12:59

تهیهکننده فیلم سینمایی «بوسیدن روی ماه» شخصیت اصلی فیلم را قهرمانی واقعی دانست که قابلیت تبدیل شدن به الگو را دارد. وی همچنین معتقد است قدرت ریسکپذیری در پرداختن به موضوعات متنوع راز ماندگاری آثار مطرح سینما است
خبرگزاری میراث فرهنگی ـ گروه فرهنگ و هنر ـ منوچهر محمدی تهیهکنندهای است که سابقه فعالیتهای متفاوت در حوزه سینما دارد. او اغلب طراح اولیه فیلمهایش است و از مرحله ایده برای تولید فیلمش برنامهریزی دارد، «بوسیدن روی ماه» مانند دیگر آثار ماندگار این تهیهکننده تلاشی است برای روایت تازهای از دین و معنویت. یادگاری از ارزشهایی فراموش شده و ادای دینی به مادران گرامی شهیدان که سالها است با صبوری اندوه و رنج خود را پنهان میکنند.
محمدی درباره انتخاب سوژههای فیلمهایش و پرداخت نهایی آنها در مرحله اجرا میگوید:« تجربهای که من از سینما پیدا کردهام این است که این هنر بسیار پیچیده است و عوامل و عناصر زیادی درش دخیل است چه در ساخت و تولیدش، چه در عرصه و نمایشش و ... در نهایت یک متنی که در ذهنتان بوده است را به کمک همین مجموع عوامل محصولی را به عنوان فیلم سینمایی تولید میکنید و این را در معرض دید مردم قرار می دهید از این جا تعریف مردم به عنوان جریان عمومی شروع می شود که شما دیگر آن چنان قدرت تشخیص و کنترل این موضوع را ندارید که مثلا بگویید این گروه سنی یا این گروه تحصیلی و یا این قشر از اجتماع بیاید و فیلم شما را ببیند بنابراین هنر سینما از آغاز بر خلاف آن چیزی که ما در پیشینه تئاتر میبینیم که در انگلستان و اروپا هنر خواص بوده است هنر عمومی است، جمع کردن سلیقه های مخاطب کار بسیار سخت و پیچیدهای است که طبیعتا تهیه کننده یک فیلم بخشی از این فهم را به مدد تجربه و بخش دیگری را به مدد دانش انجام میدهد یا بهتر است بگویم با تعریف دیگری تهیه کننده سینما باید شاخکهای بسیار بسیار حساسی داشته باشد که این شاخکهای حسی حساس از جنس نگاه کردن خود مردم عادی نباشد و بتواند به گونهای حرف دل مردم طوری هنرمندانه مطرح کنید که احساس کنند حرف دلشان را زدهایم.»
محمدی درباره ارتباط بین مخاطب و سینما در فیلم اخیر خود یعنی «بوسیدن روی ماه» میگوید:«اگر سینما را رودخانهای در نظر بگیریم عدهای در جهت موافق با جریان رودخانه حرکت میکنند، حسنش این است که زیاد تقلا و دست و پا نمیزنند و خود نیرو و فشار آب آنها را به جلو میبرد ولی به گمان من اگر با نگاه هنرمندانه به سینما نگاه کنیم و حتی با نگاه صنعتی و اقتصادی به سینما نگاه بکنیم خلاف جریان آب شنا کردیم و این آن چیزی است که در دنیا به برند سازی معروف است یعنی برندی را به وجود بیاوری که دیگر خودش شروع به کار کردن کند، اینکه به هر صورت بخشی از سینمای ما ناچار است به دلیل مشکلات اقتصادی و حجم زیادی از محدودیتها و شرایطی که بر آن حاکم است و دامنه رفتنهایش را محدود کند و راه های رفته را برود معمولا در سینما مطلوب نیست و به همین خاطر خود من به عنوان تهیه کننده میگردم و سوژه و فکری را پیدا میکنم که حتی اگر نگویم تازه باشد متفاوت باشد و بعد از آن نیروهایی را به خدمت بگیرم که با من در این نگاه همخوانی داشته باشند به همین خاطر است در این فیلم من طرح را نوشتم، چارچوبهای اصلیاش را مشخص کردم و به واقع یک مرحله قبل از سیناپس را انجام دادم که این فرآیند ممکن است یک هفته تا یک سال طول بکشد و وقتی پخته و آماده شد از این جا به بعد نیروهای مختلف را خبر میکنم تا هرجا به آن همگرایی و همافزایی لازم در مورد طرح رسیدیم بتوانیم آن را به یک پروژه و فکر در آوریم.»
محمدی در پاسخ به این سئوال که چرا تهیهکنندگان در انتخاب سوژههای بکر و تازه کمی دست به عصا حرکت میکنند و سعی نمیکنند ریسک کنند میگوید:« من در مقامی نیستم که برای همصنفانم دستورالعمل تجویز کنم ولی به نظرم پایداری سینمای ما در ایران محتاج این است که ما از کلیشهها فرار کنیم و فاصله بگیریم و دنبال ایدههای نو و تازه باشیم و البته با در نظر گرفتن مجموع شرایط حرف دل مخاطب را بزنیم و بخش دیگر این است که این ایده و سوژه باور بشود و مجموعهای از عواملی جمع شوند که این خصوصیت را داشته باشند و بتوانند به خوبی توان خود را در اختیار مجموعه قرار بدهند و از طرفی دیگر تهیه کننده مراقبت بکند که فیلمش از مسیری که او میخواسته خارج نشود چون این امکان با شرایط فعلی وجود دارد که ما قطار را روی ریل میگذاری ولی آرام آرام احساس میکنی مسیرش عوض شد که در بسیاری از فیلمها این تناقض در ساخت و پرداخت موضوعی که هدف میگیرند به چشم میخورد.»
تهیهکننده «زیر نور ماه» درباره قدرت ریسکپذیری در آثارش میگوید:« برای من کلنجار رفتن با موضوعات سخت رمز دوست داشتن سینما است مثلا من وقتی فیلم «زیر نور ماه» را میخواستم بسازم خیلی از دوستان تهیهکننده شنیدند اساسا این تصویر از فیلم را دیوانه وار خطاب میکردند؛ جوان روستایی اردبیلی که نقش اول یک فیلم سینمایی را بازی میکند، موضوع فیلم ملتهب است و ... در آن شرایط خیلیها من را منع میکردند، در فیلم «بوسیدن روی ماه» نیز یک نوع لجاجت در ذهن من به وجود آمده بود بر سر اینکه لزوما سوپر استارها فقط در سینما جواب نمیدهند و میتوانند دو بازیگر زن میانسال نیز این اتفاق را رقم بزنند.»
تهیهکننده «از کرخه تا راین» درباره انتخاب بازیگران فیلم «بوسیدن روی ماه» میگوید:« در شکلی که من فیلم میسازم این گونه است که وقتی ایده اولیه را با کارگردان یا نویسنده در میان میگذارم، فرآیندی شروع میشود که گاهی طول زمانیاش مشخص نیست ممکن است یک هفته یا بیشتر طول بکشد ، وقتی فیلمنامه آماده شد میتوانیم در مورد آینده آن صحبت بکنیم که یکی از آنها همین انتخاب بازیگر است، من یادم است در فیلم «طلا و مس» من و آقای اسعدیان توافق کردیم نقش اصلی زن خانم نگار جواهریان باشد؛ ایشان سوپر استار به معنای متداول کلمه نبود ولی کارهای خوبی کرده بود یا بهروز شعیبی که اساسا بازیگر نبود و بیشتر دستیار کارگردان کرده بود در مورد این فیلم نیز من خانم یزدان بخش را در فیلم «جدایی نادر از سیمین» دیده بودم و میدانستم که خیلی میتواند به ما در اجرای این نقش کمک کند در مورد نقش خانم رابعه مدنی که بعد فهمیدیم مادر امیرشهاب رضویان است نیز چند کار کوتاه ایشان را که برای بچههای جوان بازی کرده بود را دیدیم و انتخاب شدند که خوشبختانه توانستند از ایفای نقشهای اصلی خوب برآیند.»
وی با اشاره به دغدغههای اصلی ذهناش برای تهیه فیلم جدید همایون اسعدیان میگوید:« من مفهوم مرگ ارزشها را نه میفهمم و نه میپسندم اما اینکه ارزشها ماهیت و کارکرد خودش را از دست بدهد و از طرفی تبدیل به نقاب و اسباب ریا و تزویر بشوند را میپذیرم، شما یک مفهوم ارزشی را در جامعه تبدیل به هنجار بکنید و هنجار را تبدیل به یونیفرم بکنید و بعد بر اساس یونیفرم تصمیم بگیرید که راجع به آدم ها قضاوت کنید مثلا این فرض اولیه و ساده لوحانه که ریش علامت مسلمانی است را تبدیل به یک ارزش بکنیم در شرایطی که لزوما این گونه نیست، من در تهیهکنندگی خود بسیار مراقبت میکنم یعنی اینکه در تلاشم آفات این بخشی که جنبه ارزشی یا حتی بدتر از آن امری قدسی پیدا میکند را مراقبت میکنم که این گونه نشود، ببینید اینکه ما در جامعهای زندگی میکنیم که اولین دیالوگهای جمعهای دوستانه و خانوادگی ما در مورد نرخ طلا و دلار، تورم، گرانی و ... است از سقوطی حکایت میکند که البته مبتنی بر واقعیتهایی است. بالاخره این واقعیتها وجود دارد که به جای اینکه حال همدیگر را بپرسیم و این کار ما نه به صورت کلیشه بلکه به صورت رفتار هنجاری در آمده باشد این گونه در جمعها هستیم، من روزی نزد استاد اخلاقی بودم که در جمع آقایی وارد شد رفت گوشه ای نشست و با صدای بلند حال یک نفر دیگر را پرسید این استاد اخلاق چون آدم با تجربهای بود از او پرسید که تو با چه مجوزی حال این را پرسیدی؟ اگر این جواب میداد حالم خوب نیست شرعا و اخلاقا تکلیف تو این بود که سوال بعدت این باشد که چرا حالت بد است؟ و اگر او میگفت که من به دلیل یک بدهی که بالا آوردم رویم نمیشود بروم خانه و به خاطر این حالم بد است. تکلیف شرعی تو این بود که جلسه را ترک کنی دنبال حل مشکل این آدم بروی! ببینید وقتی ما تصور سطحی از ارزشها میبینیم و بعد اینها تبدیل به رفتارهای عادت واری در زندگی روزمره و مناسبات ما میشود آن وقت کلنجار رفتن و شکستن این هنجارها میتواند جای تامل داشته باشد.»
محمدی با اشاره به روایت جدید فیلم «بوسیدن روی ماه» میگوید:«اینکه در فیلم «بوسیدن روی ماه»، مادری یک بار ایثار کرده است و بچهاش را به جبهه فرستاده است، بیست سال انتظار کشیده است که شاید خبری از او بیاورند و در لحظهای که خبر را میآورند تصمیم میگیرد که این را به دوستش که در معرض مرگ است ببخشد و بابت این کار از خیلی چیزها چشم میپوشد به نظرم نگاه امیدوارانهای به ذات انسان است یعنی اینکه به اندازه کافی دور و بر ما تلخی، سیاهی و تباهی وجود دارد که اگر بخواهیم به آن تن بدهیم باید سرمان را به زمین بگذاریم و بمیریم ولی برای خود من پیش آمده است که در بیابان تاریکی گم شدهام و در یک فاصلهای ناگهان کورسوی چراغی دیدهام آن چنان انرژیای از حیات در من جاری شد که مسیر سنگلاخ و بسیار سخت کوهستانی را رفتم و چادر روستایی را پیدا کردم که به من آب و شیر دادهاند.»
تهیهکننده «طلا و مس» با اشاره به تغییرات اکران فیلم گفت:« امسال عید را برای نمایش فیلم ما دریغ کردند به دلیل اینکه عنوان کرده بودند که فیلم شما غم انگیز است اما به نظرم کاملا بر عکس است، ما از ورای این حس میتوانیم به یک حس امیدواری برسیم یعنی قهرمان به وجود بیاوریم به نظرم احترام سادات در این فیلم یا زهرا سادات در فیلم «طلا و مس» قهرمانانی هستند که دور و بر ما زیاد است و باید آنها را خلق کنیم، به نظرم سینمای ما نمیتواند مدلی از سیلوراستالونه قهرمانش بشود یعنی مردم هم نمیتوانند بپذیرند حتی اگر دقت کرده باشید ما در زمینه سینمای پلیسی ناموفق هستیم چون نمیتوانیم پلیسی نشان دهیم که همه تبهکاران را تار و مار میکند و ... یا حتی بعضی از فیلمهای دفاع مقدس ما که با این مدل به اصطلاح رمبویی معروفاند در تاریخ سینما نماندهاند. در حالی که قهرمانان واقعیتری که شاید در نگاه اول شما باور نکنید که این قهرمان است، میتواند الگو و قهرمان باشد و این نگاه یک انطباق فرهنگی با جامعه ما دارد و میتواند ایجاد سمپاتیک بکند و هم مخاطب احساس میکند که میتواند شبیه قهرمان بشود و همانند فیلم «بوسیدن روی ماه» میتواند مثل شخصیت احترام سادات از یک چیزی بگذرد این با فرهنگ ملی و بومی ما سازگار است، اگر بخواهم در یک تعریف بزرگتر بگویم اینکه تلاش داشتم فیلمهایی که تولید میکنم این مارک فیلم فرهنگی ایرانی خورده باشد و البته بگویم اگر این آمیخته باشد با یک بیان هنرمندانه مطمئنا با آن سوی مرزها هم با استقبال مواجه خواهد شد.»
منوچهر محمدی در پایان با اشاره به فروش فیلم در روزهای آینده پیشبینی کرد مخاطب با دیدن «بوسیدن روی ماه» ناراضی از سالن سینما بیرون نمیآید:« هر تهیهکنندهای آرزو دارد فیلمش بیشترین مخاطب را داشته باشد و شاید بهتر از آن بیشترین تاثیر را داشته باشد یعنی گاهی با این زاویه و جهت هم به موضوع میتوان نگاه کرد ولی شواهد و قرائن نشان میدهد که حداقل فیلم «بوسیدن روی ماه» از جمله فیلمهایی است که مخاطب ناراضی از سالن بیرون نمیآید که بخشی آن شواهد من در جشنواره فیلم فجر بوده است. امیدوارم در مورد فیلم «بوسیدن روی ماه» این چنین باشد که مخاطبی که پول میدهد و می رود فیلم را میبیند وقتی از سالن بیرون میآید راضی باشد که این کمک میکند حال عمومی سینما در این دوره خوب بشود، این فرضیه که مخاطب احساس کند بابت این فیلم فسفر سوزاندهای! شب نخوابیدهای و زحمت کشیدی ناخودآگاه تحسین میکند چون حس میکند کار و وقت زیادی روی آن گذاشته شده است و به گمانم این جنس سینمای ما در کنار سینمای صنعتی و تجاری به شدت احتیاج داریم که داشته باشیم.»