گفتگو آزاد نسخه ۳۳۱

[پسر شاد]

خر تو خر شد نمیدونم جواب کدومو بدم

[Ɗєя_Mσηɗ]

عاقا اینجا چخبره اخه؟همش داستان تو داستان شد!!!!!

[☪爪尺.山丨几几乇尺☪]

داستان از جایی شروع شد که قرار شد به همراه چند تا از بچه ها از طر ف دانشگاه به یه مسافرت چند روزه بریم حال و حوصله نداشتم اون روز با صمیمی ترین دوستم دعوام شده بود که با سر زد تو دماغم عصابم داغون بود خواستم منم بزنمش اما فهمیدم که حامله هست

[کــــــــــⓐرمَن]

داستان از جایی شروع شد که قرار شد به همراه چند تا از بچه ها از طر ف دانشگاه به یه مسافرت چند روزه بریم حال و حوصله نداشتم اون روز با صمیمی ترین دوستم دعوام شده بود که با اون تو مسیر مسافرت هیچ حرفی میکردم که ماشین یکهو خراب شد من پیاده شدم دیدم که بنزین تموم کردیم من مدعی شدم که برم بنزین پیدا کنم دوستم برای اینکه من تنها نرم خواست بیاد با من لج کرد اما بازم قبول کردم که بیاد تمام راه رو یک کلمه هم حرف نزدیم

[☪爪尺.山丨几几乇尺☪]

آقا نوبتی یه داستان میگیم از اول شروع کنید

[کــــــــــⓐرمَن]

خر تو خر شد نمیدونم جواب کدومو بدم

ب همشون جواب بده

[☪爪尺.山丨几几乇尺☪]

داستان از جایی شروع شد که قرار شد به همراه چند تا از بچه ها از طر ف دانشگاه به یه مسافرت چند روزه بریم حال و حوصله نداشتم اون روز با صمیمی ترین دوستم دعوام شده بود که با اون تو مسیر مسافرت هیچ حرفی میکردم که ماشین یکهو خراب شد من پیاده شدم دیدم که بنزین تموم کردیم من مدعی شدم که برم بنزین پیدا کنم دوستم برای اینکه من تنها نرم خواست بیاد با من لج کرد اما بازم قبول کردم که بیاد تمام راه رو یک کلمه هم حرف نزدیم

همینو نوبتی ادامه بدیم؟

[Ɗєя_Mσηɗ]

داستان از جایی شروع شد که قرار شد به همراه چند تا از بچه ها از طر ف دانشگاه به یه مسافرت چند روزه بریم حال و حوصله نداشتم اون روز با صمیمی ترین دوستم دعوام شده بود که با سر زد تو دماغم عصابم داغون بود خواستم منم بزنمش اما فهمیدم که حامله هست

خدا نکشتت اخه چرا ادامشو اینطوری کردی؟....مردم از خنده

---

داستان از جایی شروع شد که قرار شد به همراه چند تا از بچه ها از طر ف دانشگاه به یه مسافرت چند روزه بریم حال و حوصله نداشتم اون روز با صمیمی ترین دوستم دعوام شده بود که با اون تو مسیر مسافرت هیچ حرفی میکردم که ماشین یکهو خراب شد من پیاده شدم دیدم که بنزین تموم کردیم من مدعی شدم که برم بنزین پیدا کنم دوستم برای اینکه من تنها نرم خواست بیاد با من لج کرد اما بازم قبول کردم که بیاد تمام راه رو یک کلمه هم حرف نزدیم

همینو نوبتی ادامه بدیم؟

اره

[☪爪尺.山丨几几乇尺☪]

اول aysan666666 ادامشو بگه


بعد نفس ادامشو بگه

بعد پسر شاد ادامشو بگه

بعد من ادامشو میگم

[پسر شاد]

داستان از جایی شروع شد که قرار شد به همراه چند تا از بچه ها از طر ف دانشگاه به یه مسافرت چند روزه بریم حال و حوصله نداشتم اون روز با صمیمی ترین دوستم دعوام شده بود که با اون تو مسیر مسافرت هیچ حرفی میکردم که ماشین یکهو خراب شد من پیاده شدم دیدم که بنزین تموم کردیم من مدعی شدم که برم بنزین پیدا کنم دوستم برای اینکه من تنها نرم خواست بیاد با من لج کرد اما بازم قبول کردم که بیاد تمام راه رو یک کلمه هم حرف نزدیم

کل داستان رو که گفتی یک جمله یک جمله قشنگ تر می شه اتفافات غیر منتظره درست می کنیم