امتیاز موضوع:
  • 9 رأی - میانگین امتیازات: 4.11
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

مُـشـاعِـرِه نُـسـخِـه [ 3 ]

این شب مهتابی ام را با تو قسمت می کنم
تا سحر بی خوابی ام را با تو قسمت می کنم
آگهی
اي شب از روياي تو رنگين شده         سينه ام از غم تو سنگين شده
گاهے اوقات سخت مے گذرد ، ولے مے گذرد.
هان ای دل عبرت بین از دیده عبر کن هان
ایوان مدائن را آیینه عبرت دان
نغمه ی من ...
همچو آواری نسیم پر شکسته
عطر غم می ریخت بر دلهای خسته
هر شبي گويم که فردا ترک اين سودا کنم     باز چون فردا شود امروز را فردا کنم
گاهے اوقات سخت مے گذرد ، ولے مے گذرد.
من از دو چشم روشن و گریان گریختم
از خنده های وحشی طوفان گریختم
از بستر وصال به آغوش سرد هجر
آزرده از ملامت وجدان گریختم..
می روی و گریه می آید مرا
ساعتی بنشین که باران بگذرد
درد تاریکیست دردِ خواستن
رفتن و بیهوده خود را کاستن
سرنهادن بر سیه دل سینه ها
سینه آلودن به چرک کینه ها..
ای آفتاب آهسته تر بر بام قصرش زن قدم
ترسم صدای سایه ات خوابست بیدارش کند
در هجوم ظلمت تردید ها..
با تو ام دیگر ز دردی بیم نیست
هست اگر ‚ جز درد خوشبختیم نیست
 سپاس شده توسط Medusa


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

موضوعات مرتبط با این موضوع...
  مُـشـاعِـرِه نُـسـخِـه [ 4 ]

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان