≈ گفتگوی آزاد نُسخــہ 377 ≈

[شـــقآیــق]

عجب
جون مش رجب؟

---

خب سوال بعد.
دوست داری ادمای اطلافت چطوری باهات برخورد کنن.

---

منم که فقط املت بلدم.
دوست دارم ادمای اطلافم مثل خودم باشن

همینجور ک خودم باهاشون برخورد میکنم
احترام بزارن(:
مهربون باشن(:
همیشه بخندن(:

اگه من این خصلت هارو داشته باشم،درخواست دوستی رو میپذیری.
فاطمه و بیلی که باهاشون اشتی کردم.
فقط تو موندی.
خان اخر

فقط جای ی پسر تو لیستمه(:
همش فکر میکنم تو سهندی/:

سهند کیه؟
من پرهامم

404
خب از خودت بگو..چیکارا میکنی؟چیکارا میخوای بکنی؟

[SɪʟᴠᴇʀMɪɴᴅ]

عجب
جون مش رجب؟

---

همینجور ک خودم باهاشون برخورد میکنم
احترام بزارن(:
مهربون باشن(:
همیشه بخندن(:

اگه من این خصلت هارو داشته باشم،درخواست دوستی رو میپذیری.
فاطمه و بیلی که باهاشون اشتی کردم.
فقط تو موندی.
خان اخر

فقط جای ی پسر تو لیستمه(:
همش فکر میکنم تو سهندی/:

سهند کیه؟
من پرهامم

404
خب از خودت بگو..چیکارا میکنی؟چیکارا میخوای بکنی؟

خب
امممممممم
در حال نوشتن نظریه هستم.
دارم فایل رمانام رو پر میکنم.
تا الان هفت تا رمان کامل نوشتم.
اما چاپ نشد.
رد دد بازی میکنم.
با میترا تایپ میکنم.
بازی اینترنتی.
توی حیاط دو میدانی میرم.
خب نوبت توعه:

---

رابطه با میترا کم کم داره بهم میریزه.
چون من میخوام بهم بریزه.
ازش خوشم میاد ولی خیلی وراجه.
ادمی هم که خیلی حرف میزنه علم و عمل نداره.

[شـــقآیــق]

عجب
جون مش رجب؟

---

اگه من این خصلت هارو داشته باشم،درخواست دوستی رو میپذیری.
فاطمه و بیلی که باهاشون اشتی کردم.
فقط تو موندی.
خان اخر

فقط جای ی پسر تو لیستمه(:
همش فکر میکنم تو سهندی/:

سهند کیه؟
من پرهامم

404
خب از خودت بگو..چیکارا میکنی؟چیکارا میخوای بکنی؟

خب
امممممممم
در حال نوشتن نظریه هستم.
دارم فایل رمانام رو پر میکنم.
تا الان هفت تا رمان کامل نوشتم.
اما چاپ نشد.
رد دد بازی میکنم.
با میترا تایپ میکنم.
بازی اینترنتی.
توی حیاط دو میدانی میرم.
خب نوبت توعه:

ب جان خودم تو سهندی/:
خسته نباشی(:
من هفت پا میشم میرم سرکار تا یک
بعد میام خونه ناهار میخورم میخوابم.باز سه میرم تا هشت
بعدم ولم تو فلش/:
و منتظرم ببینم دانشگاه کدوم جهنمی قراره بیوفتم

[Đęąđ.ğïřł]

ای خدا

[SɪʟᴠᴇʀMɪɴᴅ]

فقط جای ی پسر تو لیستمه(:
همش فکر میکنم تو سهندی/:

سهند کیه؟
من پرهامم

404
خب از خودت بگو..چیکارا میکنی؟چیکارا میخوای بکنی؟

خب
امممممممم
در حال نوشتن نظریه هستم.
دارم فایل رمانام رو پر میکنم.
تا الان هفت تا رمان کامل نوشتم.
اما چاپ نشد.
رد دد بازی میکنم.
با میترا تایپ میکنم.
بازی اینترنتی.
توی حیاط دو میدانی میرم.
خب نوبت توعه:

ب جان خودم تو سهندی/:
خسته نباشی(:
من هفت پا میشم میرم سرکار تا یک
بعد میام خونه ناهار میخورم میخوابم.باز سه میرم تا هشت
بعدم ولم تو فلش/:
و منتظرم ببینم دانشگاه کدوم جهنمی قراره بیوفتم

سهند فکر نکنم فردا بیاد.
شما هم خسته نباشی.
من توی یک شغل استخدام شدم:
نویسنده ی بخش تاریخ:/

---

این عجیب غریب ترین مکلمه ای بود که با یک فرد عاقل داشتم(تا نیم ساعت پیش با جاهلان سر و کار داشتم و انها را نیز نصیحت میکردم)

[شـــقآیــق]

ای خدا

هعی شقایق..(:

[SɪʟᴠᴇʀMɪɴᴅ]

حاضرم اسمم کرم باشه ولی سهند نباشه.

[Đęąđ.ğïřł]

ای خدا

هعی شقایق..(:

جون شقایق(":

[شـــقآیــق]

ای خدا

هعی شقایق..(:

جون شقایق(":

دلم گرفته شقایق(:

[SɪʟᴠᴇʀMɪɴᴅ]

سا تاکتاریترو
کو پاس تاس داسا