گفتگوی ازاد نسخه ۳۹8

[لــــــــــⓘلی]

الهی
ماشالا مردی هستی برای خودت افرین افرین

هقققق داداشم هر روز کتکم میزنه و بهم زور میگه .... میگه پنج بار محکم سرتو دیوار بکوب
بخدا این داداشم واقعیه....خیلی بده بیشور
بعله بعله... هر جا میرم یا حبوبات میارن پاک کنم -_- یا دستمال و شیشه پاک کن میزارن تو دستم -_- یا هم میگن اینا رو ببر طبقه بالا یا اونا رو ببر پشت بوم...خسته شدم ولله

از زورگویی متنفرم :/
راستی خودتو معرفی کن ببینم تو بزرگتری یا من :/
از بس که گود بوی ای

[Âɴɢ℮ℓ Evιℓ]

ها راستی آرمی شدنم مبارککککک *-*
البته آرمی بودما ولی بعد از مدت ها و تلاش های فراوان الان معنی واقعی آرمی بودنو درک میکنم    
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
https://aparat.com/v/3BYWS

---

-_- هنننن کودک آزاری؟؟ شکایت؟! بی فانوس
کم زحمتتو کشیدم...کم هر چی خواستی فراهم کردم
کم عمرمو به پات هدر کردم
اینه دستت درد نکنه
آیییی قلبم... آییییی آخخخخخ
خدانگهدار...میرم و هرگز هم برنمیگردم ...

بابایی چرا جوش میاری ۰-۰
اهم اهم بازم مخ ۷ ضلعی عایا ۰-۰؟؟
وایس داروهاتو بیارم بابایی نگران نباش الان نرمال میشی ۰-۰

مبارک باشه *-*
بالاخره کار خودمو کردم...امروزو تو تقویم خط بزن یادت بمونه...
فک کنم بایست ته ته باشه..درسته؟!
...
....بی تر ادب چشم سفید
پدر** نمیخوام...مریض خودتی
از مننننن میخوایییی شکایتتتت کنییییی؟؟؟؟ تو خیلی بیجا کردیییی اون کمربندم کوشششش ؟!!!

---

هقققق داداشم هر روز کتکم میزنه و بهم زور میگه .... میگه پنج بار محکم سرتو دیوار بکوب
بخدا این داداشم واقعیه....خیلی بده بیشور
بعله بعله... هر جا میرم یا حبوبات میارن پاک کنم -_- یا دستمال و شیشه پاک کن میزارن تو دستم -_- یا هم میگن اینا رو ببر طبقه بالا یا اونا رو ببر پشت بوم...خسته شدم ولله

یجور گفتی یه لحظه فک کردم کوزتی xD

کمتر از اون نیستم .-.

[Prometheus]

عجب...

[ᗩᐯᗩ⁷]

ها راستی آرمی شدنم مبارککککک *-*
البته آرمی بودما ولی بعد از مدت ها و تلاش های فراوان الان معنی واقعی آرمی بودنو درک میکنم    
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
https://aparat.com/v/3BYWS

---

بابایی چرا جوش میاری ۰-۰
اهم اهم بازم مخ ۷ ضلعی عایا ۰-۰؟؟
وایس داروهاتو بیارم بابایی نگران نباش الان نرمال میشی ۰-۰

مبارک باشه *-*
بالاخره کار خودمو کردم...امروزو تو تقویم خط بزن یادت بمونه...
فک کنم بایست ته ته باشه..درسته؟!
...
....بی تر ادب چشم سفید
پدر** نمیخوام...مریض خودتی
از مننننن میخوایییی شکایتتتت کنییییی؟؟؟؟ تو خیلی بیجا کردیییی اون کمربندم کوشششش ؟!!!

---

یجور گفتی یه لحظه فک کردم کوزتی xD

کمتر از اون نیستم .-.

مرسی بابایی چشوووم *-*  
ولی منم میخوام اوتاکوت کنم بابایی حالا ببیییین ۰-۰
یعسسسسس عاشقشمممم *^*  
۰-۰
منگل تو قبره... *وی یادش می افتد او الان پدرش است و متاسفانه باید خفه خوان بگیرد*
۰-۰
۰-----------------۰
نههههههه کمر بند نههههههههه میخوای منو بزنییییی چجوری دلت میاد آخه من دخملتمممم
*وی چشمانش را میبندد و تلاش میکند ترسش را مخفی بنماید*
بابایییییییی اگه منو بزنی توعم فرقی با داداشت نداریاااا ۰-۰
میخوای مث داداشت با من رفتار کنی
منو نزن گنا دالم...

[Âɴɢ℮ℓ Evιℓ]

هقققق داداشم هر روز کتکم میزنه و بهم زور میگه .... میگه پنج بار محکم سرتو دیوار بکوب
بخدا این داداشم واقعیه....خیلی بده بیشور
بعله بعله... هر جا میرم یا حبوبات میارن پاک کنم -_- یا دستمال و شیشه پاک کن میزارن تو دستم -_- یا هم میگن اینا رو ببر طبقه بالا یا اونا رو ببر پشت بوم...خسته شدم ولله

از زورگویی متنفرم :/
راستی خودتو معرفی کن ببینم تو بزرگتری یا من :/
از بس که گود بوی ای

منم... جلوش وایمیسم هم گوشی رو میگیره و منو از خونه بیرون میندازه تو این فصل سرد...یا یه از این سنگ هایی که باهاشون جدول کنار خیابون درست میکنن رو میگه برش دار!! بزارش به متر اون طرف...اونم هفت بار!!

بعله اممم من آرمین هستم 13 سالمه...از لحاظ فلشخور...تو واقعیت فک کنم چهارده سالم باشه خلاصه از شما یه سال کوچیکترم و حکم خواهر بزرگتر رو برام داری و...
شکسته نفسی میکنی من کجام گوده ... یو آر پرفکت گرل .-.

[Mohlek]

از زورگویی متنفرم :/
راستی خودتو معرفی کن ببینم تو بزرگتری یا من :/
از بس که گود بوی ای

منم... جلوش وایمیسم هم گوشی رو میگیره و منو از خونه بیرون میندازه تو این فصل سرد...یا یه از این سنگ هایی که باهاشون جدول کنار خیابون درست میکنن رو میگه برش دار!! بزارش به متر اون طرف...اونم هفت بار!!

بعله اممم من آرمین هستم 13 سالمه...از لحاظ فلشخور...تو واقعیت فک کنم چهارده سالم باشه خلاصه از شما یه سال کوچیکترم و حکم خواهر بزرگتر رو برام داری و...
شکسته نفسی میکنی من کجام گوده ... یو آر پرفکت گرل  .-.

واستا ببینم تو بابایی ننه ای چیزی نداری ؟

[Âɴɢ℮ℓ Evιℓ]

مبارک باشه *-*
بالاخره کار خودمو کردم...امروزو تو تقویم خط بزن یادت بمونه...
فک کنم بایست ته ته باشه..درسته؟!
...
....بی تر ادب چشم سفید
پدر** نمیخوام...مریض خودتی
از مننننن میخوایییی شکایتتتت کنییییی؟؟؟؟ تو خیلی بیجا کردیییی اون کمربندم کوشششش ؟!!!

---

کمتر از اون نیستم .-.

مرسی بابایی چشوووم *-*  
ولی منم میخوام اوتاکوت کنم بابایی حالا ببیییین ۰-۰
یعسسسسس عاشقشمممم *^*  
۰-۰
منگل تو قبره... *وی یادش می افتد او الان پدرش است و متاسفانه باید خفه خوان بگیرد*
۰-۰
۰-----------------۰
نههههههه کمر بند نههههههههه میخوای منو بزنییییی چجوری دلت میاد آخه من دخملتمممم
*وی چشمانش را میبندد و تلاش میکند ترسش را مخفی بنماید*
بابایییییییی اگه منو بزنی توعم فرقی با داداشت نداریاااا ۰-۰
میخوای مث داداشت با من رفتار کنی
منو نزن گنا دالم...

هومم به احتمال زیاد میتونی اوتاکوم کنی چون خودمم علاقه دارم
خیلی هاته جیگر
*وی یادش می افتد چه سوتی ای داده و خفه خوان میگیگرد*
....
وییی بس کن من تسلیمم
نه اینکارو نمیکنم عزیز دلی تو
باعش جمعش کن شرورشو در آوردی

[لــــــــــⓘلی]

از زورگویی متنفرم :/
راستی خودتو معرفی کن ببینم تو بزرگتری یا من :/
از بس که گود بوی ای

منم... جلوش وایمیسم هم گوشی رو میگیره و منو از خونه بیرون میندازه تو این فصل سرد...یا یه از این سنگ هایی که باهاشون جدول کنار خیابون درست میکنن رو میگه برش دار!! بزارش به متر اون طرف...اونم هفت بار!!

بعله اممم من آرمین هستم 13 سالمه...از لحاظ فلشخور...تو واقعیت فک کنم چهارده سالم باشه خلاصه از شما یه سال کوچیکترم و حکم خواهر بزرگتر رو برام داری و...
شکسته نفسی میکنی من کجام گوده ... یو آر پرفکت گرل  .-.

کوچیک تره یا بزرگتر؟ :/
پس ستم دیده و ستم کشم هستی اخ اخ ! :/
بعله بعله ستین 15 .. بله بله ت عم حکم پسرمو داری
من میگم گودی بگو چشم افرین (:

[ᗩᐯᗩ⁷]

مرسی بابایی چشوووم *-*  
ولی منم میخوام اوتاکوت کنم بابایی حالا ببیییین ۰-۰
یعسسسسس عاشقشمممم *^*  
۰-۰
منگل تو قبره... *وی یادش می افتد او الان پدرش است و متاسفانه باید خفه خوان بگیرد*
۰-۰
۰-----------------۰
نههههههه کمر بند نههههههههه میخوای منو بزنییییی چجوری دلت میاد آخه من دخملتمممم
*وی چشمانش را میبندد و تلاش میکند ترسش را مخفی بنماید*
بابایییییییی اگه منو بزنی توعم فرقی با داداشت نداریاااا ۰-۰
میخوای مث داداشت با من رفتار کنی
منو نزن گنا دالم...

هومم به احتمال زیاد میتونی اوتاکوم کنی چون خودمم علاقه دارم
خیلی هاته جیگر
*وی یادش می افتد چه سوتی ای داده و خفه خوان میگیگرد*
....
وییی بس کن من تسلیمم
نه اینکارو نمیکنم عزیز دلی تو
باعش جمعش کن شرورشو در آوردی

ایولللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللل *-*
آره آره آره آرررررررررههههههههههههه بالاخره یه بابای اوتاکو نصیبم شددددد هخخخخخخخخخخخخخ *اشک شوق*
۰-۰
هاااااااااا پس مامانم تهیونگههههههه *-*
الان چجوری هم بایسمه هم مامانم ؟؟ ۰-۰ شاید چون زیادی مامانمو میدوستم ۰-۰
ایوللللللللل یاه یاه یاااااه من نفوذ پذیری زیادی دارم همیشه رو همه جواب میده ۰-۰
چشوم ببخشید دیگه نوموگم بابایی ۰-۰
*وی بندری میزند*
نانای بابای اوتاکو ... نانای عاشق مامان ته بیدو... اهم اهم هیچی ۰-۰

[Emmɑ]

@"|-ANDROID-|"

منو نویسنده کننننن